eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدانه تا شهادت 🕊: دعـــای امان زمان(عـــج) در روزجمــه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَأُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَأَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ يَدَيْكَ؛؛وَأَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ يُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ . يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ، هٰذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَالْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ، وَأَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ، وَأَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. 🌹 نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي‌🌹 🌹 وَضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
و سلام بر او که می گفت(: «دلگیر مباش! دلت که گیر باشد رها نمی شوے یادت باشد خدا بندگانش را با آنچه بدان دل بسته اند مے آزماید» | • شهید محمد ابراهیم همت 🕊! ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
⚘اَللّٰہُـمَّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘: 🕌🌤 ❤️ ایها العشق، ✋🏻 سلام از طرفِ نوكرِ تو 🍃 برگ سبزی‌ست که ‌هر روز رسد مَحضرِ تو ✨ أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ سـلام بر ساکنِ كربلاء ✨ 💜اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 💚وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ♥️وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 💛وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌱 ♡ ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
💌‌|•وصیت نامه شهید حسین محرابی (شهید مدافع حرم)🌷‌°• «بچه ها نماز اول وقت📿 خواهرانم حجاب حجاب حجاب برادرانم چشماتونو پاک نگه دارین بااین چشماقراره مولاروببینین ها پشتیبان ولایت فقیه باشید آقا تنهان اینم قول من به جوونا هرخانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین علیه السلام خواهم کرد.» 👌مروج حیا باشیم نه مروج بی حیایی ✅گامی در جهت امر به معروف و نهی از منکر برداریم. ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘اَللّٰہُـمَّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ بانوی خوبم !😌 فلسفـه حجاب تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست!🙃 که اگر چنین بود ، چرا خدا تو را با حجـاب کامل به حضورمی‌طلبددر عاشقانه ترین عبادتت؟😌 جنـس تو با حیـا خلق شده...😇 ;رعایت حجاب تو شرط انتظار حجت ابن الحسن (عج) است; 💔 ⛔️ ∞| ♡ ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ⚜ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ  مؤمنان، فقط کسانی هستند که چون یاد خدا شود، دل هایشان ترسان می شود، وهنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان می افزاید، و بر پروردگارشان توکل می کنند. (سوره أنفال/ آیه 2) امام خامنه ای(دام ظله): دشمنان و بدخواهان این ملت، قصد داشتند هنگامی که نوبت به جوانان این نسل می‌رسد، نامی از اسلام و انقلاب باقی نماند و آمریکا مسلط بر همه امور کشور باشد و حملات سخت و نرم خود را با این نیت ادامه دادند اما اکنون با نسلی مواجه هستیم که ایمان، استعداد و شکوفایی و اقتدار او از نسل اول بیشتر است و این نسل برای عقب راندن دشمن از نسل‌های قبل آماده‌تر هستند.😇 با وجود چنین جوانانی و با حرکت‌هایی همچون راهیان نور، دشمن در مقابل ملت ایران، همچون چهل سال گذشته، هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. جدید ترین مصاحبه مادر شهید صدرزاده ماه رمضان امسال کربلای معلی ... @shahid__mostafa_sadrzadeh2 @shahid__mostafa_sadrzadeh1 @rafiq_shahidam96 1401/3/5 (ع) #شهید_مصطفی_صدرزاده https://www.instagram.com/p/CeCHCeJInxB/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان گردان سیاه پوش راوی (خواهر شهید) قسمت چهل و هفتم سد کردند و اعلام کردند که نیروهای گروهان بدون فرمانده نمیتوانند ادامه ی عملیات دهند. از من خواستند تا برگردم و بقیهی نیروها را هدایت کنم. در این لحظه به یاد جمله ی شب گذشتهی برادر عزیزم سیدناصر سیاهپوش افتادم که فرموده بود »تکلیف است که بعد از من، تو گروهان را هدایت نمایی.« وقتی به نزد دیگر نیروهای گروهان رسیدم، متوجه شدم که شهید الهاماتش خدایی میباشد، زیرا قبل از شهادت ایشان راه را به من نشان داده بود. اما خبر شهادت سید توان پیشروی را از من گرفته بود. با حاج احمد متوسلیان تماس گرفتم و گفتم: »گروهان سیدناصر توان پیشروی ندارد.« از بس ناصر معروف شده بود، گروهان 105 عاشورا را به نام خودش میخواندند. حاج احمد میگفت »گروهان ناصر«. در همان لحظات یکی از بسیجیها جلو آمد و گفت: »آقای تندکیها، مگه ما بچه بسیجی ها مرده باشیم که عملیات متوقف شود. به حاج احمد بگید که بچهها هستن!« در آن لحظه این حرف، مثل یک روح دوباره بود در کالبد من و کل گروهان. بسیجی این را گفت و من را در آغوش کشید. احساس غریبی داشتم. آرامش خاصی پیدا کردم. درست شبیه شب قبل که ناصر من را در آغوش گرفته بود و سفارش بچه ً ها را به من کرده بود. من واقعا نمیدانم چه کسی را در آغوش کشیدم، شاید هم خود ناصر بود! نمیدانم... سیدناصر به معبود خود رسید و بنده در این دنیای فانی باقی ماندم. جنازه ی این سردار شهید اسلام در خط باقی ماند. پیکر مطهر ایشان در تیررس دشمن بود و بایستی ادامه ی عملیات صورت میگرفت تا بتوانیم جلو برویم و جسم پاک سید را به عقب برگردانیم. با شهادت فرمانده گروهان دیگر حال و هوای عجیبی بین بچه ها حاکم بود. مثل این بود که این گروهان گمگشتهای دارد. همهی نیروها به دنبال پیدا کردن نیروی ازدسترفتهی خود بودند. چند روز در منطقه ی فوق در حال پدافند، جلوی پاتکهای متعدد عراقیها را گرفتیم تا شب مرحله ی دوم عملیات. باز هم نیروهای گروهان با عشق وصفناپذیری سازماندهی شدند. آنها نه به صورت پیاده، بلکه همچون فرشتگان در طول مسیر راه در حال پرواز بودند، زیرا در زیر باران گلوله های خمپارهی دشمن طی مسافت نمودند و در طول مسیر تعدادی از عزیزانمان به لقاءالله پیوستند. به خط اول دشمن رسیدیم و نیروهای گروهان سر از پا نمیشناختند، زیرا به محل مسلخ فرمانده شهیدشان نزدیک میشدند. با اعلام رمز عملیات، مرحله ی دوم شروع شد. گروهان خط دشمن را شکافت و در دل دشمن نفوذ کرده و عوامل خبیثی که عهدهدار نگهداری از خط باتلاقی را داشته اند، همگی گرفتار تیر رزمندگان دلاور بسیج قرار گرفته و به هالکت رسیدند و این گروهان در آن شب حدود یک گردان از نیروهای عراقی را تار و مار کرد. با آزادسازی منطقه، همگی به دیار حق شتافتند و از کل گروهان تعدادی اندک زنده ماندند. حتا در پارهای از موارد هم جنگ تن به تن آغاز کردند. بنده هم در آن شب مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و مجروح گردیدم. به هنگام خاتمه ی عملیات، من را به بیمارستان منتقل کردند. بعد از عمل جراحی در ماهشهر، من را به بیمارستان امام رضای مشهد منتقل کردند. در بیمارستان بستری بودم که به یاد سخنان برادر عزیزم سیدناصر سیاهپوش افتادم. فرموده بود که این گروهان همگی به وصال خود خواهند رسید، اما بهطور مرحله ای. خاتمه ی کار گروهان ادامــه دارد... شهیدانه تا شهادت 🕊: ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
رمان گردان سیاه پوش راوی( خواهر شهید) قسمت چهل و هشتم هم به اینجا رسید که عاشقانه و سرافراز در راه اسلام جهاد کردند و با کشتن تعداد کثیری از مزدوران عراقی و انهدام تجهیزات دشمن با خون پاکشان با رهبر انقلاب میثاقی دوباره بستند که تا آخرین نفس و آخرین قطره ی خون پاسدار انقلاب اسلامی و مملکت اسلامی خود خواهند بود. والسلام . و من الله توفیق. التماس دعا. رضا تندکیها. جلال آه بلندی کشید و گفت: »تمام شد.« عزیز اشکهایش را خشک کرد و گفت: »خدا خیرش بده آقا رضا رو که کامل توضیح داده. خدا نگهدارش باشه.« فریده گفت: »خوشحالم که ناصر توی همون مدت چند ماه که در جبهه بود، وارد عملیاتهایی شد که آخرش پیروزی نصیب لشکر ما بود. فتحالمبین این همه منطقه آزاد شد و بیت المقدس هم باعث آزادسازی خرمشهر شد.« کمال لبانش را با زبانش تر کرد و گفت: »درست اولین روز عملیات بیت المقدس ناصر شهید شد. تا سوم خرداد این عملیات ادامه داشت تا بالاخره خرمشهر هم آزاد شد. اگر ناصر زنده بود، خیلی خوشحال میشد.« فرح پرید وسط حرف کمال و گفت: »داداش ناصرم زنده است. شهیدها همهشون زنده اند. الانم مطمئنم که توی جمع ماست.« فرح از جایش بلند شد و به سمت تاقچه رفت. قاب عکس ناصر را برداشت و بوسید. داداش عزیزم، دلم برات خیلی تنگ شده. رفتن ناصر، فرح را بیشتر از بقیه ی خواهر و برادرها آزار میداد. یکدفعه جلال زد زیر خنده. همه با تعجب نگاهش کردیم. جلال به زحمت جلوی خندهاش را گرفت و گفت: »فرح بیا بشین یه چیز جالب برات تعریف کنم.« فهمیدم که جلال میخواهد حال و هوای همه را عوض کند. با آب و تاب شروع کرد به تعریف کردن. ناصر به همه ی دوستهاش قول داده بود بعد از پیروزی عملیات فتح المبین اونها رو به رستوران ببره. وقتی برای چند روز استراحت اومدند قزوین، دوستانش رو به رستوران برد. بنده ی خدا آقای کشاورز، یکی از همرزمهای ناصر، خیلی آروم غذا میخورد. همهی بچه ها غذا خوردند و ناصر هم از سر میز بلند شد و گفت: برادر کشاورز ما رفتیم، شما غذات رو که خوردی، غذای بقیه رو هم حساب کن. کشاورز بیچاره یه لحظه خشکش زده بود. لقمه توی گلوش گیر کرده بود. بندهخدا نمیدونست چی بگه. عزیز خندید و گفت: »خدا روحت رو شاد کنه ناصر. چقدر شوخ بودی.« من کنجکاو پرسیدم: »حالا آقای کشاورز پول غذاها رو حساب کرد؟« جلال گفت: »ناصر شوخ بود، ولی خداییش مردمآزار نبود. نه بابا. به من پول داده بود قبلش رفتم و حساب کردم، ولی کشاورز خبر نداشت. کلی بچه ها خندیدند. برای همین شوخیهای ناصر بود که دوستاش بهش میگفتن ناصر جوکر.« اون روز تا آخر شب همه ی خواهر و برادرها بدون همسر و بچه هایمان در خانهی آقاجان دور هم نشستیم و کلی در مورد خاطراتمان با ناصر صحبت کردیم. عباس هم نزدیک غروب به جمع ما اضافه شد. عزیز هم کلی از کودکی ً ناصر برایمان گفت. آن شب کاملا احساس میکردیم که ناصر هم در جمع ما است. همه ِ ی مثل زمان بودن ناصر خندیدیم و شاد شدیم، هرچند غم بزرگی روی دلمان سنگینی میکرد؛ غم نبودن عزیزترین عضو خانواده. غم نبودن ادامــه دارد.... شهیدانه تا شهادت 🕊: ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝