eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
25هزار عکس
16هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://www.instagram.com/p/CELsNY5gD1D/?igshid=1lai5ib4zgjvk پیج شهید ابراهیم هادی در اینستاگرام و دنبال کنید
🏴🏴🏴🏴🏴 "مداحی" 🖤 "هر كس براي مصائب ما گريه كند و  ديگران را بگرياند هر چند يك نفر باشد اجر او با خدا خواهد بود و هر كه در مصيبت‌ ما چشمانش اشك‌آلود شود و بگريد خداوند او را با ما محشور خواهد كرد". مستدرك‌الوسائل ج1 ص386  ابراهیم در دوران دبيرستان به همراه دوستانش هيئت جوانان وحدت اسلامي رو راه‌اندازي کرد و منشاء خير، براي بسياري از دوستان شد. بارها نيز به دوستانش توصيه مي‌كرد كه براي حفظ روحيه ديني و مذهبي از تشكيل هيئت در محله‌ها غافل نشويد آن هم هيئتي كه سخنراني محور اصلي آن باشد. يكي از دوستانش نقل مي‌كرد كه:" سالها پس از شهادت ابراهيم در يكي از مساجد مشغول فعاليت فرهنگي بودم. روزي در اين فكر بودم كه با چه وسيله‌اي ارتباط بچه‌ها را با مسجد و فعاليت‌هاي فرهنگی حفظ كنيم كه همان شب، ابراهيم را در خواب ديدم.  تمامي بچه‌هاي مسجد را جمع كرده بود و مي‌گفت: "از طريق تشكيل هيئت بچه‌ها را حفظ كنين" و بعد در مورد نحوه كار توضيح مي‌داد. ما هم اين كار را انجام داديم. ابتدا فكر نمي‌كرديم كه بتوانيم موفق شويم. ولي باگذشت سالها هنوز ازطريق هيئت هفتگي با بچه‌ها ارتباط داريم.  مرام و شيوه ابراهيم در برخورد با بچه‌هاي محل نيز به اين صورت بود كه، پس از جذب به ورزش، آنها را به سوي هيئت  و مسجد سوق مي‌داد و مي‌گفت:"وقتي دست بچه‌ها رو تو دست امام حسين (ع) قرار بگيره مشكل حل مي‌شه و خود آقا نظر لطفش رو به اونها خواهد داشت".    کتاب سلام بر ابراهیم۱ 📚 🔁 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c •••••••••••••••••••••••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 *شهیدابراهیم هادی* @ebrahimh ♥️
بر سید الشهداع از نماز شب بالاتر است.🌿 [آیت‌الله‌بهجت] @ebrahimh
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🏴🏴🏴🏴🏴 #ما_ملت_امام_حسینیم #رزق_محرم #تقلیدازرفیق‌شهیدمون "مداحی" 🖤 #بخش_اول "هر كس براي مصائب ما
🏴🏴🏴🏴 "مداحی" 🖤 ابراهيم از همان دوران دبيرستان شروع به مداحي كرد، بدون هيچ تكلفي مي‌خواند، و بقيه را هم به خواندن و مداحي كردن ترغيب مي‌كرد. هر هفته در هيئت جوانان وحدت اسلامي به همراه عبدالله مسگر حضور داشت و مداحي مي‌كرد. اين مجموعه چيزي فراتر از يك هيئت بود و در رشد مسائل اعتقادي و حتي سياسي بچه‌ها بسيار تأثيرگذار بود. دعوت از علمائی نظير علامه محمدتقي جعفري و حاج آقا نجفي و دعوت از شخصيت‌هاي سياسي، مذهبي جهت صحبت  از فعاليت‌هاي اين هيئت بود. لذا مأموران ساواك روي اين هيئت دقت نظر خاصي داشتند و چند بار جلوي تشكيل جلسات آن را گرفتند.  ابراهيم، مداحي را از همين هيئت و همچنين هنگامي كه ورزش باستاني انجام مي‌داد آغاز كرد. در دوران انقلاب و بعد از آن هم به اوج خود رسيد. اما نكته مهمي كه رعايت مي‌كرد اين بود كه مي‌گفت:  "براي دل خودم مي‌خونم و سعي مي‌كنم بيشتر خودم استفاده كنم و نيت غيرخدايي رو در مداحي وارد نكنم".  يكبار روي موتور به زيبايي شروع به خواندن اشعاري براي حضرت زهرا (س) نمود كه خيلي جالب و سوزناك بود. از ابراهيم خواستم كه شب توي هيئت همون اشعار رو به همان سبك بخونه ولي زير بار نرفت و گفت: "اينجا مداح دارن. منم كه اصلاً صداي خوبي ندارم، بي‌خيال شو..."  اما مي‌دونستم هر وقت چيزي بوي غيرخدا بده، يا باعث مطرح شدنش بشه ترك مي‌كند. در مداحي‌ عادات جالبي داشت. به بلندگو، اكو و ... مقيد نبود.  بارها مي‌شد كه بدون بلندگو مي‌خواند. در عروسي‌ها و در عزاها هر جا مي‌ديد وظيفه‌اش خواندن است مي‌خواند. اما اگر مي‌فهميد به غير از او مداح ديگري هست نمي‌خواند و بيشتر به دنبال استفاده بود. توي سينه‌زني هم خيلي محكم سينه مي‌زد و مي‌گفت: "اهل بيت همه وجودشان را براي اسلام دادن، ما همين را كه مي‌تونيم انجام بدیم ، بايد خوب باشه. "  در عزاداري‌ها حال خوشي داشت. خيلي‌ها با وجود ابراهيم و عزاداري و گريه‌های او شور و حال خاصي پيدا مي‌كردن. کتاب سلام بر ابراهیم ۱📚 🔁 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c •••••••••••••••••••••••••••••••
🏴🏴🏴🏴🏴 توی زندگیتون هرجایی که فکر کردید که شما هیچ وقت اسیر فلان گناه نمیشید تقریبا قطعی بدونید که اسیر همون گناه خواهید شد... هیچ وقت نگو من که عمرا فلان گناه رو انجام بدم! بلکه با تواضع فراوان بگو خدایا کمکم کن که اسیر هوای نفسم نشم و طبق دستورات تو زندگی کنم... انسان زمانی که خدا رو از معادلات زندگیش کنار بذاره، بزرگترین ضربه ها رو خواهد خورد... 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴 🔸بارها ميديدم ، با بچه هائي که نه ظاهر داشتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند. 🔸يکي از آ نها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دينم نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از امام حسين وکارهاي يزيد ميگفت. 🔸اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحشهاي ناجور به يزيد ميداد!! داشتب با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. 🔸دوستي با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت.او يکي ازبچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعدگفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . 🔸ما هم با تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم.چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آ نها را به و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن . برگرفته ازسلام‌بر ابراهیم📚 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🏴🏴🏴🏴🏴 💚✨ ڪولـہ بار بر دوشـــم سنگینی میڪرد؛  ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بڪوب تا در بـہ رویت وا ڪنم... وقتے بر در خانه اش رسیدم هر چـہ گشتم در بسته اے ندیدم، هر چـہ بود باز بود...! گفتم: بر ڪدامین در بڪوبم؟؟؟؟  ندا آمد: این را گفتم ڪہ بیایے...♡ وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را بـہ روے تو نبستـہ بودم! ڪولـہ بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاڪ...! 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c