هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین❤️
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 😭 تصویری تکان دهنده
🌷از پیکر مطهر شهید غواص
ما رفتیم تا چادری از سر نیفتد ...
💎 #حجاب فاطمی وصیت و سفارش #شهدا
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین👆 👆
#فرمانده_قلب_ها 🇮🇷🌹🇮🇷
دلم یک دنیـا میخـواهد
شبیه دنیای تو❤️🍃
که همه چیـزش بـوی خـدا بدهد...
#شهید_ابراهیم_هادی🍀
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهای خانم هایی که حاجت دارید
#استاد_دانشمند
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
امام زمان 056.mp3
2.17M
#امام_زمان_۵۶
#استاد_شجاعی
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت چهل و ششم : دوست
✔️ راوی : مصطفی هرندی
🔸خيلي بي تاب بود. ناراحتي در چهره اش موج ميزد. پرسيدم: چيزي شده!؟
ابراهيم با ناراحتي گفت: ديشب با بچه ها رفته بوديم شناسائي، تو راه برگشت، درست در كنار مواضع دشمن، ماشاءالله عزيزي رفت روي مين و شهيد شد. عراقيها تيراندازي كردند. ما هم مجبور شديم برگرديم.
🔸تازه علت ناراحتي اش را فهميدم. هوا كه تاريك شد ابراهيم حركت كرد، نيمه هاي شب هم برگشت، خوشحال و سرحال!
مرتب فرياد ميزد؛ امدادگر... امدادگر... سريع بيا، ماشاءالله زنده است!
بچه ها خوشحال بودند، ماشاءالله را سوار آمبولانس كرديم. اما ابراهيم گوشه اي نشسته بود به فكر! كنارش نشستم. با تعجب پرسيدم: تو چه فكري!؟
🔸مكثي كرد و گفت: ماشاءالله وسط ميدان مين افتاد، نزديك سنگر عراقيها.
اما وقتي به سراغش رفتم آنجا نبود.
كمي عقبتر پيدايش كردم، دور از ديد دشمن. در مكاني امن!
نشسته بود منتظر من. حالت عجيبي داشتم. زير لب فقط ميگفتم: يا صاحب الزمان ادركني.
هوا تاريك شده بود. جواني خوش سيما و نوراني بالاي سرم آمد. چشمانم را به سختي باز كردم.
مرا به آرامي بلند كرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشه اي امن مرا روي زمين گذاشت. آهسته و آرام. من دردي حس نميكردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: كسي مي آيد و شما را نجات ميدهد. او دوست ماست!
لحظاتي بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگي. مرا به دوش گرفت و حركت كرد. آن جمال نوراني ابراهيم را دوست خود معرفي كرد. خوشا به حالش اينها را ماشاءالله نوشته بود. در دفتر خاطراتش از جبهه گيلانغرب.
٭٭٭
🔸ماشاءالله سالها در منطقه حضور داشت. او از معلمين با اخلاص وباتقواي گيلانغرب بود كه از روز آغاز جنگ تا روز پاياني جنگ شجاعانه در
جبهه ها و همه عملياتها حضور داشت.
او پس از اتمام جنگ، در سانحه رانندگي به ياران شهيدش پيوست.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》