#آغاز_زندگی_مشترک
به نقل از #همسر شهید
یازده سال داشتم و آقا سید بیست سال داشت که سر سفره عقد نشستیم. دبستانی بودم، مادرم می گفت: این دختر من بچه است، نمیتواند یک زندگی را اداره کند.
اما من در همان سن و سال بچگیام، گفتم: من مشتاق ایمان و اخلاق سید هستم و بله را با هر زوری بود به سید و خانوادهاش دادم و سال 66 عروسی کردیم، با یک مهمانی ساده در حمیدیه. زندگی مشترک ما به 28 سال شد، سید بیشتر برای من یک دوست و یک پدر مهربان بود.
بچه سال بودم و اصلاً از خانهداری و زندگی مشترک هیچ نمیدانستم، و همیشه و هر روز به من یاد میداد که در زندگی چه کاری انجام بدهم و چه کاری نکنم، تا آنجا که وقتش را داشت کارهای منزل را انجام میداد...
#سید_جاسم_نوری
@rafiq_shahidam96