آمده بودم که تـ❤️ـو را بشناسم
خودم را یافتم...🍃
🌱من در تو،او را لحظه به لحظه دیدهام
شاید خودت هم ندانی اما من با تو،
#خدا را پیدا کرده ام...💖
#شهید_ابراهیم_هادی_برادر_شهیدم
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
A j:
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت سی ام : شروع جنگ ۱
✔️ راوی : تقی مسگرها
🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. #ابراهيم و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند.
سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يك ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم.
با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مييام.
🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند. ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم.
موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟!
گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم.
روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب.
هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باور كند. مردم دست هدسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي #انفجار گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد.
🔸مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يك گردنه رد شديم. از دور بچه هاي #سپاه را ديديم كه دست تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد!
يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد.
🔸از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت.
از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟
من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد!
قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟!
آن #رزمنده هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچ ههاست. امروز صبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند.
🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت #نماز خواند!
ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از #خدا ميخواستم كه وقتي با دشمنان #اسلام و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه #شهادت رو نصيبم كنه! ديگه تحمل #دنيا رو ندارم!
🔸ابراهيم خيلي دقيق به حرفهاي او گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد.
بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر.
🔸با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند.
آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و #غيرت داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد.
🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند.قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم.
قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند.
با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند.
🔸غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم.
شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يك گلوله #خمپاره جلوي درب همان خانه منفجر شد.
گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد.
🔸وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه #قاسم خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد!
محمد بروجردي با شنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي #توسل را خوانديم.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید #ابراهیم_هادی
#پارت_هدیه
🌷┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
عشق رازیست که
تنها به #خدا باید گفت...
دلم یک دنیـا میخـواهد
شبیه #دنیای_تو❤️🍃
که همه چیـزش بـوی #خـدا بدهد...
روزتون منور به نگاه شهدا🦋
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت سی و سوم : تسبیحات
✔️ راوی : امیر سپهر نژاد
🔸دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بيفايده بود.
تا نيمه هاي شب بيدار و خيلي ناراحت بودم. من ازصميم يترين دوستم هيچ خبري نداشتم.
بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سكوت عجيبي در پادگان ابوذر حکم فرما بود.
روي خاكهای محوطه نشستم. تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور ميشد.
🔸هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد و چند نفري وارد شدند.
ناخودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. توي گرگ و ميش هوا به چهره آنها خيره شدم.
يكدفعه از جا پريدم! خودش بود، يكي از آ نها ابراهيم بود. دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم.
خوشحالي آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتي بعد در جمع بچه ها نشستيم.
🔸ابراهيم ماجراي اين سه روز را تعريف ميكرد:
با يك نفربر رفته بوديم جلو، نميدانستيم عراقيها تا كجا آمده اند. كنار يك تپه محاصره شديم، نزديك به يكصد عراقي از بالاي تپه و از داخل دشت شليك ميكردند.
ما پنج نفرهم دركنار تپه در چال هاي سنگر گرفتيم و شليك ميكرديم.
تا غروب مقاومت كرديم، با تاريك شدن هوا عراقيها عقبنشيني كردند.
دو نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيد شدند.
از سنگر بيرون آمديم، كسي آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درختها رفتيم.
🔸در آنجا پيكر شهدا را مخفي كرديم. خسته و گرسنه بوديم. از مسير غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خوانديم.
بعد از نماز به دوستانم گفتم: براي رفع اين گرفتاريها با دقت #تسبيحات حضرت زهرا را بگوئيد.
🔸بعد ادامه دادم: اين تسبيحات را #پيامبر، زماني به دخترشان تعليم فرمودند كه ايشان گرفتار مشكلات و سختيهاي بسيار بودند.بعد از تسبيحات به سنگر قبلي برگشتيم. خبري از عراقيها نبود. مهمات ما هم كم بود.
يكدفعه در كنار تپه چندين #جنازه عراقي را ديدم. اسلحه و خشاب و نارنجكهاي آنها را برداشتيم. مقداري آذوقه هم پيدا كرديم و آماده حركت شديم. اما به كدام سمت!؟
🔸هوا تاريك و در اطراف ما دشتي صاف بود. تسبيحي در دست داشتم و مرتب ذكر ميگفتم. در ميان دشمن، خستگي، شب تاريك و... اما آرامش عجيبي داشتيم!
نيمه هاي شب در ميان دشت يك جاده خاكي پيدا كرديم. مسير آن را ادامه داديم.
به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت.چندين #نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگرهائي هم در داخل مقر ديده ميشد.
🔸ما نميدانستيم در كجا هستيم. هيچ اميدي هم به زنده ماندن خودمان نداشتيم، براي همين تصميم عجيبي گرفتيم!
بعد هم با تسبيح استخاره كردم و خوب آمد. ما هم شروع كرديم!
با ياري #خدا توانستيم با پرتاب نارنجك و شليك گلوله، آن مقر نظامي را به هم بريزيم.
وقتي رادار از كار افتاد، هر سه از آنجا دور شديم. ساعتي بعد دوباره به راهمان ادامه داديم.
🔸نزديك صبح محل امني را پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. كل روز را استراحت كرديم.
باور كردني نبود، آرامش عجيبي داشتيم. با تاريك شدن هوا به راهمان ادامه داديم و با ياري خدا به نيروهاي خودي رسيديم. #ابراهيم ادامه داد: آنچه ما در اين مدت ديديم فقط عنايات خدا بود.
🔸تسبيحات حضرت زهرا گره بسياري از مشكلات ما را گشود.
بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن #ايمان، از نيروهاي ما ميترسد.
ما بايد تا ميتوانيم نبردهاي نامنظم را گسترش دهيم تا جلوي حملات دشمن گرفته شود.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|♡ چرا از مهربانی خدا زیاد استفاده نمیکنیم؟
🌙#خدا
🎙#پناهیان
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🪴 همیشه ڪاری ڪن ڪه اگه #خدا
تو رو دید خوشش بیاد نه مـــردم
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمده بودم که تـ❤️ـو را بشناسم
خودم را یافتم 🍃
🌱من در تو،او را لحظه به لحظه دیدهام
شاید خودت هم ندانی اما...
من با تو، #خدا را پیدا کرده ام...💖
#هادی_دلهایمان شده❤️ #شهیدابراهیم_هادی
《 دعوت نامه از طرف شهید_ابراهیم_هادی 》
حتما یه سر به این کانال بزنید پشیمون نمیشوید 🖐
خاطراتی از این شهید از زبان خواهر بزرگوارشان در این کانال ارسال شده
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
👆👆👆
کانالی پر ار از مطلب و کلیپ و خاطرات ،صوت جلد کتاب یک و دو از این شهید عزیز در کانال هست ♥️👌
بزن رو لینک و بیشتر با این شهیدی که خریدار خیلی از دلها شد شوید 👇👇
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
🍂🌼🍂🌼
🌼🍂🌼
🍂🌼
🌼
#گناه که میخواهم بکنم🥀
نگاهی به آسمان می اندازم...
که نکند در خلوتم یادم برود
تنها نیستم و #خدا نظارهگر است..💕
یاد نگاه های ابراهیم هادی که میافتم
دور گناه را برای همیشه خط میکشم!
#میگن_که_وقتی_یکیو_دوس_داری
#شبیه_اون_میشی_شبیه_حرفاش
#شبیه_حرفای_قشنگت_شدم
#آقا_ابراهیم_خودت_مراقبم_باش
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
•
میدونستی اگه در مسیر #خدا باشی و برای خوب بودن تلاش کنی
گناهات تبدیل به حسنه میشه؟
•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| بفرست برای حاجتدارها || چه حاجتی از حدیث کساء گرفتی؟
.
.
.
✋ شاه کلیدِ حاجتروایی اینجاست...
.🌹 پویش همگانی چله حدیث کساء
به نیت تعجیل فرج 🌹
@rafiq_shahidam96
🔹شرایط:
👈توی این پویش روزی یه بار باید حدیث کساء به نیت فرج حضرت بخونیم.
👈فرقی نداره چه ساعتی هر ساعتی از شبانهروز میشه خوند
👈حاجات شخصی خودمون رو هم میتونیم درنظر بگیریم
👈نیاز به ثبتنام نیس!
👈نیاز به اعلام قرائت حدیث کساء نیس!
👈اگه یه روزی نشد حدیث کسا بخونین میشه قضاش رو توی روزهای بعد خوند.
👈حتی از امروز هم میتونید به این پویش بپیوندید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#حاجت #حاجت_روایی #خدا #سخنرانی #حضرت_زهرا #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #توسل #حدیث_کسا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| بفرست برای حاجتدارها || چه حاجتی از حدیث کساء گرفتی؟
.
.
.
✋ شاه کلیدِ حاجتروایی اینجاست...
.🌹 پویش همگانی چله حدیث کساء
به نیت تعجیل فرج 🌹
@rafiq_shahidam96
🔹شرایط:
👈توی این پویش روزی یه بار باید حدیث کساء به نیت فرج حضرت بخونیم.
👈فرقی نداره چه ساعتی هر ساعتی از شبانهروز میشه خوند
👈حاجات شخصی خودمون رو هم میتونیم درنظر بگیریم
👈نیاز به ثبتنام نیس!
👈نیاز به اعلام قرائت حدیث کساء نیس!
👈اگه یه روزی نشد حدیث کسا بخونین میشه قضاش رو توی روزهای بعد خوند.
👈حتی از امروز هم میتونید به این پویش بپیوندید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#حاجت #حاجت_روایی #خدا #سخنرانی #حضرت_زهرا #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #توسل #حدیث_کسا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
ازهرچیزتعریفکردند
بگوکارخداست،مالخداست...
نکندخدارابپوشانیوآنرابهخودت
نسبتدهی،کهظلمیبزرگترازایننیست...!
-حاجاسماعیلدولابی🌱
♥️¦← #خدا
🎙¦← #حاج_اسماعیل_دولابی
𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷
🦋¦→ #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#تلنگر
🚨 ترس از امر به معروف میتونه از ضعف ایمان، ناآگاهی و القائات شیـطان باشه.
🚨 به جای ترس از امر به معروف، به این نکته بیندیشیم که باید از ✨ #خدا ✨بترسیم!
باید از عادی شدن گناه بترسیم!
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
اگر کسی به این باور برسد که به غیر از #خدا به هیچکس نیاز ندارد، خدا هم او را از همه بی نیاز میکند...🌱
دعابکن؛ولیاگراجابتنشد
باخدادعوانکن!
میانهاتبااوبههمنخورد . .
چونتوجاهلیامااوعالِموخبیر:]
‹علامهحسنزادهآملی›
▿ #خدا
ـ ـ ـ ـ ـ ــــــ « ❊ » ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ ִֶָ
.
بچهها!
دو دوتا چهارتای #خدا با دو دوتا چهارتای ما فرق داره
▫️ یه گناه ترک میشه، همه_چی به پات ریخته میشه
🔸 یه جا حواست پرت میشه، صد_سال راهت دور میشه!
#حواسمون_باشه...
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
👇 🕊
@rafiq_shahidam96
در هر مرحلـه ای از گنـــــاه هستى
سریع توقف کن
مبـادا فکر کنی آب از سرت گذشتـه
مبـادا از رحمت #خدا نا امید بشی
#شیـــــطان میخواد بهت القا کنه که
آب از سرت گذشتـه و توبه فایده نداره!
مبـــــادا فریب #شیـــــطان رو بخوری..
#تلنگرانه
ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽
#سلام_امام_زمانم 😍🤚
جمعه به جمعه چشم من
منتظر نگاه #تو
ڪے دل خسته ام شود😞
معتڪف پناهِ #تو
زمزمه ے لبان من
این طلبست از #خدا🕊
ڪاش شوم من عاقبت
یڪ نفر از سپاهِ #تو...🌱
صبحتون_مهدوی
#امام_زمان
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾✾
#الگو_برداری_از_شهدا
#شهید_والامقام
#محمد_رضا_تورجی_زاده
وقتی #محمدرضا از #جبهه می اومد
و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم .
میدیدم نماز #شب میخونه و حال عجیبی داره
یه جوری شرمنده #خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین #گناه رو در طول روز انجام داده
یه روز #صبح ازش پرسیدم :
چرا انقدر #استغفار میکنی
از کدام #گناه می نالی
جواب داد :
همین که این همه #خدا بهمون #نعمت داده و ما نمی تونیم #شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای #شرمندگی داره...
راوی: #خواهر_شهید
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
@rafiq_shahidam96
#نکات_شهدایی🌹
💠 🌿وقتی بهش مۍگفتیم چرا
#گمنام کار میکنی ،
💠میگفت:ای بابا همیشه کاری کن که
#خدا تورو دید #خوشش بیاد
نھ مردم ..! 😇: 💚
🌹- شهید ابراهیم هادی -🌱🌹
#توبرای_خداگمنام_کارکن
#خدامعروفت_میکنه
#پیش_چشم_همه_میبرتت_بالااااا😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽
و سلام بر او که می گفت:
#خدا، #خدا، #خدا
همه چیز دست خداست.
تمام مشکلات بشر
«به خاطر دوری از خداست.»
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
#گپوگفتباخدا
👱♀ #دختر با ناز به خدا گفت:
چطور زيبا میآفرينیم و #انتظار داری خود را برای همگان آراسته نكنم؟
❤️ خدا گفت: #مخلوق زيبای من! تو را فقط برای بهترین و بالاترین و #دلچسب ترین هدف آفريدهام... برای خودم...
😒 دخترك، پشت چشمي نازك كرد و گفت:خدا كه بخیل نیست؛ بگذار #آزاد باشم...
🌸 خدا #حجاب را در دامان دخترک گذاشت 🌸
🙍 دخترك با #بغض گفت: با اين؟
♀ اينطور كه محدودترم، میخواهی زندانیام كنی❓
❤️ خدا قاطعانه ولی با مهربانی جواب داد: بدون حجاب، اسير نگاههاي آلوده خواهي شد❗️
☝️ نمیخواهم آنها مانع شوند از #شگفت_انگیزترین #لذتها بهرهمند شوی....
🙂 من مهربان و باغیرتم❗️
😔 دخترك با غم گفت: آخر آنوقت ديگر كسي مرا #دوست نخواهد داشت❗️
👀 نه نگاهي به سمت من خواهد آمد و نه كسي به من توجه ميكند...
❤️ خدا با لبخندی جواب داد:
دلها در دست من است. اگر آنچه را خواستم عمل کنی، مهرت را در آب و غذای مردم میریزم❗️
💝 و به زودی خودم یکی از بندگانم را نیز برایت #گلچین میکنم.
☝️فراموش نکن که این #تنها منم كه زود راضي میشوم...
🙅♂ برعکس؛ آدميانند و هزاران درخواست❗️
🍃 من از تو فقط یک چیز میخواهم #تقوا"
💁♂ ولی آنان بخاطر #منافع خود از تو انتظاراتی ناتمام دارند...
♂اصلا تو مگر #فقير_نگاه آنهایی⁉️
💗 #دلت را به من بسپار، تمام دلها را #گدایت خواهم کرد.
🌼 فاطمهام(س) را ندیدهای❓
👩 دخترک به حجابش چشم دوخت. آرزو داشت از همان #محبوبیتهایی که #خدا به فاطمه(س) داده، پیدا کند...
خدا هم که بخیل نبود...
🧕🏻 #حجاب
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
کانال رسمی شهید ابراهیم هادی
#رفیق_شهیدم
@rafiq_shahidam96
https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c