eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.5هزار دنبال‌کننده
23هزار عکس
14.5هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴 اشتباه رفتیم دلمون به کامنت و لایک و... خوش شد اینا همه هستنا ! کامنت احسنت خواهرم و چه زیبا برادرم ها ! کامنت التماس دعای و در آرزوی سعادت شما برادر ها! بیاید کارای تاریک کن رو کنار بزاریم به عشق یه نفر، خودِ خودِ اوس کریم... ! 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
(⚠️📱🎞) *🖇بچه مذهبی همیشـہ سر به زیر است و باحـیا..🌺* *💎▏ چہ در اجتماع و چہ در فضای مجازی..▏|* *🌱بیزار است از عنوان "* *" و " " و " " و " "و... ڪہ باشـد برای شوخی و خندیدن با نامحـرم..🌻* *🍂از عفت و غیرتش به دور است ڪہ نامحـرم را * *خـطاب ڪند و نام* *ڪوچکش را به زبان بیاورد!💐* *🍃بچه مذهبی همیشـه سر به زیر دارد و* *حریم هایش را نمےشڪند.🌸* *💎▏ چه در اجتماع و چہ در فضای مجازی!▏|* *◆◇بچه مذهبی همیشه و همہ جا رفتارش مملو از حیاسـت..🌹•* 🖤🖤🖤🖤 @ebrahimh 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
⚡️💥 😔 همه میگن, اینچیزا عادی شده❗️ ،برادر مجازی الان مد شده❗️😳😳 تو این زمونه خواهر و برادر مجازی نداشته باشی یعنی بی کلاسی❗️😑😑😑 ♻️خب یه سوال⁉️ چرا تو انداختن خودمون رو مد کردیم⁉️ 🤔🤔🤔🤔🤔🤔 بهتره از این چاه بیایم بیرون,امکان داره,اون پایین چشم هامون خیلی چیزارو نبینه. حتی نگاه خدا رو.....😔😔 🍀🎋🍀🎋🍀 خودت رو گول نزن این فضای هیچکس رو محرم نمیکنه😏 مجازی نامش ست نکنید⛔️❌ راهی نرو ک عمری همه رفته اند و تهش جز چیزی نبوده😵 تا بوده،آسیب بوده و ..🤕 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت توی بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید،.. اجازه نداد حرف بزنم، با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم. - "آرام باشید خانم...حال ایشان....." چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم. +"به من دروغ نگو، است دارم می بینم هر روز ایوب می شود. هر روز می کشد. می بینم که هر روز میرد و زنده می شود. می دانم که ایوب است....." گردنم را کج کردم و آرام پرسیدم: _"رفته؟" دکتر سرش را پایین انداخت و سرد خانه را نشان داد. توی بغل زهرا وا رفتم. چقدر راحت پرسیدم: _ "ایوب رفته؟" امکان نداشت ایوب برای عملیاتی به جبهه نرود... و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم که برگردد. از فکر مو به تنم سیخ می شد. ایوب چه فکری درباره من می کرد؟ فکر می کرد از آهنم؟... فکر می کرد اگر آب شدنش را تحمل کنم نبودنش هم برایم ساده است؟... چی فکر می کرد که آن روز وسط شوخی هایمان درباره مرگ گفت: "حواست باشد بلند بلند گریه نکنی، سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت حجابت کنار نرود، ، حجاب هایم، کسی آن ها را . مواظب باش بگیرید، به اندازه کنید." زهرا آخرین قطره های آب قند را هم داد بخوردم. صدای داد و بیداد محمد حسین را می شنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمد حسین آمد جلو... صورت خیس من و زهرا را که دید، اخم کرد. _"مامان....بابا کجاست؟" به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
40.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدابراهیم‌هادی در برنامه‌عصرجدید😍 خواهرشهیدابراهیم‌هادی ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》