eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
19.7هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🗞شهید سید علی زنجانی به روایت همرزمان؛ آفتاب تابستان تن سخت سنگ را هم ذوب می‌کرد. رمضان بود؛ 🙂رمضان سال ۱۳۹۵. آن رمضان سوزان درگیری‌های مدام منطقه خلصه. مسلحین برای شکستن محاصره حلب، جهنم‌وار پیشروی می‌کردند؛😊 اما هوا آن‌قدر گرم بود که هرم آتش تیربار مسلحین به‌قدر آفتاب کسی را آزار نمی‌داد.🌷 زیر آن‌همه سوزندگی و تشنگی، رزمنده‌ها یکی‌یکی از حال می‌رفتند یا در چادرها و خاکریزها به دنبال قطره‌ای آب می‌گشتند. 🥲آن گرما دریا را هم خشک می‌کرد و زور تکه یخ‌هایی که در خط مقدم دست‌به‌دست می‌شد به گرمازدگی رزمنده‌ها نمی‌رسید. سید علی، مسئول فرهنگی اما طبق معمول ابتکاری به خرج داده بود و یخ در بهشتی با کمی شربت و آن تکه‌های اندک یخ درست کرده بود.😋 خودش هم به همراهی دوستانش از افطار تا سحر در خط مقدم می‌چرخید و این شربت خنک را بین رزمنده‌های تشنه توزیع می‌کرد.😉 در یکی از آن شب‌های تبدار، سید علی با یخ در بهشتش به چادری رفته بود و اهالی چادر را بیدار کرده بود و توی لیوانهایشان یخ در بهشت ریخته بود.🥺 گویا یکی از رزمنده‌ها از جا بلند شده بود و با هراس و تعجب به سید نگاه کرده بود و حتی جوابی درست و حسابی به آن سلام بلند بالای سید نداده بود.😔 انگار رشته خوابش از جایی غریب پاره شده باشد و خودش بین خواب و بیداری گم باشد. فردا صبح اما یکی از بچه‌های همان چادر به سراغ سید علی و دوستانش رفته بود و گفته بود: آقا باید یک چیزی را به شما بگویم.☺️ دیشب که شما به چادر ما آمدید، دوست من از خواب پرید و حیران بود؛ اما حرفی به شما نزد. بعد از رفتن شما برای ما تعریف کرد که در رویا آقا امام زمان (علیه‌السلام) را صدا می‌زده است. گویا در آن خواب غریبش، آقا در جواب دوست ما گفته بودند: «چه می‌خواهی؟» و این جوان هم جواب داده که: «آقا تشنه‌ام».🥲 این را که اما گفته به گوش خودش شنیده بوده که آقا می‌گوید: «یکی از فرزندانم را می‌فرستم تا سیرابت کند». همین هم بود که او از دیدن شما این همه حیران بود و حرف نمی‌زد، چون به محض چشم باز کردن شما را دیده بود که با یخ در بهشتتان در آستانه چادر ایستادید و سلام می‌گویید. چه سلامی هم بود، انگار خود بهشت را آورده بودید به آن صحرای سوزان و چادر ما.🕊 ┅══❉♦️❉══┅ فرهنگی_مجازی_هادی_دلها رفیق‌شهیدم ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
🔰«شوخ‌طبع» 🔻شوخ‌طبع بود.😁 اگر نيم‌ساعت با او می‌نشستی آن‌قدر فضا را تلطيف می‌كرد كه غصه‌ها از يادت می‌رفت!😄 خيلی وقت‌ها فقط برای اينكه غم و غصه‌ها از يادمان برود، می‌گفتيم بیاید پيش ما يا می‌رفتيم پيش او! 😊بعد هم آن‌قدر توی سر و كله هم می‌زديم و خنده و مسخره‌بازی كه هيچ ناراحتی توی دل‌مان نمی‌ماند.👌😌 خاطرات_شهید ┅══❉♦️❉══┅ ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🤲 رابطه عجیب شهید علی زنجانی را ببینید با خانم فاطمه الزهرا ☝️ .┅══❉♦️❉══┅ ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
ارتباط بسیار عجیبی با مقام حضرت زهرا (سلام الله_علیها)داشت. هروقت می خواست روضه حضرت زهرا(س)را بخواند عمامه خود را به نشانه دلشکستگی کنار می گذاشت. به تعبیر امروزی،حضرت زهرا(س) برای او خطر قرمز به حساب می آمد 🙂🖤 .┅══❉♦️❉══┅ ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
ای رفیق_شهیدم میشه دستمو بگیری دستم بگیر سید علی 🕊 .┅══❉♦️❉══┅ ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
رفیق آسمانی من خیلی خسته ام میشه دستمو بگیری... .┅══❉♦️❉══┅ ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜 رابطه عجیب شهید علی زنجانی را ببینید با خانم فاطمه الزهرا سلام‌الله اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @rafiq_shahidam96
🕊 🌷 پروردگارا؛ مرا پايداری در جنگ عطا كن؛ تا به خاطر دوست داشتن تو ثابت‌قدم بمانم و نه به خاطر ترس از رسوايی و نه از روی طمع در مشهور شدن... 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 @rafiq_shahidam96