eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
5هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
15.9هزار ویدیو
190 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
📗📗 مجموعه حاضر بر اساس چکیده ای از سری کتابهای چند جلدی نیمه پنهان ماه تولید شده است که به بیان زندگی نامه و خاطرات شهیدان دفاع مقدس از زبان همسرانشان می پردازد . این مجموعه شامل روایتی از 74 شهید انقلاب و دفاع مقدس از زبان همسرانشان می باشد. از برجسته ترین شهدایی که در این مجموعه روایت شده اند میتوان به شهدای زیر اشاره کرد : شهید ، ، ، ، ، حسن باقری، عبدالحسین برونسی، حاج احمد متوسلیان ، احمد کشوری ، محمود کاوه ، محمد بروجردی ، عباس دوران ، عباس بابایی ، احمد کاظمی ، محمد جهان آرا ، نواب صفوی ، آیت الله بهشتی، علی اندرزگو و ... @rafiq_shahidam96
فرازی از شهید 🌷 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
! 🔺شهادت : 2اسفند 🔺شهادت : 6اسفند 🔺شهادت : 8 اسفند 🔺شهادت : 9 اسفند 🔺شهادت : 10اسفند 🔺شهادت : 17 اسفند 🔺شهادت :18اسفند 🔺شهادت : 23 اسفند 🔺شهادت : 24 اسفند 🔺شهادت : 25اسفند 🔺شهادت "26اسفند 🍃سالگرد شهادت همه شهدای عزیز بالاخص شهدای اسفندماه را گرامی میداریم. 🍃اسفندماه هفته و هم هست که این موضوع به قابلیت این ماه افزوده است... ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
🌷ماجرای شیرین و جالب بدنیا امدن فرزند سردار شهید 🌷 زمستان سال ۶۲بود ما تو اسلام اباد غرب زندگی میکردم ابراهیم از تهران امده بود از قیافش معلوم بود که چندوقت است نخوابیده است😨 با اینکه خسته بود اجازه نداد من کار کنم🙃 خودش شام را اورد خوردیم جمع کرد مهدی را خواباند😴 رختخواب هارا انداخت من مصطفی پسر دومم را باردار بودم🙈 شروع کرد به حرف زدن با بچه توراهیمون😳😟 میگفت(بابایی اگر پسر خوب و حرف گوش کن باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری،😳میدونی چرا؟چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من توی منطقه نگران تو و مامانت هستم☹️ بیا و مردونگی کن همین امشب تشریف فرمایی کن😑)جالب این بود که میگفت"اگه پسر خوبی باشی"نمیدانم از کجا میدانست بچه پسر است😟😳 هنوز حرفش تموم نشده بود که زد زیر حرفش و گفت(نه بابایی،امشب نیا🙁 بابا ابراهیم خستس چند شبه که نخوابیده بمونه برای فرداشب😤)این را که گفت خندیدم 😂گفتم تکلیف این بچه رو روشن کن بیاد یانیاد؟😉 کمی فکر کرد گفت قبول همین امشب،چه شبی بهتر از امشب که تولد امام حسن عسگری هم هست🤗 بعد انگار که با یکی از نیروهایش حرف میزند گفت پس همین امشب مفهومه؟👨‍✈️😡 مدتی گذشت احساس دردکردم و حالم بدشد😰ابراهیم حال مرا که دید ترسید گفت بابا تو دیگه کی هسی شوخی هم سرت😐 نمیشه پدر صلواتی؟🙃 دردم بیشتر شد ابراهیم دستوپایش را گم کرده بود😵 و از طرفی هم اشک تو چشماش حلقه زده بود😥 پرسید وقتشه؟گفتم اره🙈 منو رسوند بیمارستان و فرزندم بدنیا اومد و بچه هم پسر بود😟😍😍 اون شب ابراهیم مثل پروانه دورم میچرخید🦋 اون شبو هیچوقت فراموش نمیکنم و هروقت یادش میوفتم خندم میگیره💔🌺😍 📎راوی:ژیلابدیهیان(همسرشهید) 📚منبع:کتاب برای خدامخلص بود