eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
19.6هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
ریان را به ایشان گفتیم و در همین موقع پدر اولادی (شهید) و عیسی اژدری (زنده یاد) و یکی دو تای دیگر که متوجه شده بودند بچه های بهبهان در خط هستند برای کمک آمده بودند با ما روبرو و مواجه شدند که وقتی جریان را گفتیم آنها هم به کمک آمدند و پس از توجیه وضعیت خط برادران ارتشی راضی شدند مهمات به ما بدهند که با دو ماشینی که آنها همراه داشتند جمعاً سه ماشین را پر از مهمات که اکثرا گلوله آرپی‌جی بود کردیم و به سمت خط مقدم حرکت کردیم. پس از پیمودن مسیر به ‌طور مقدم رسیدیم که با استقبال بچه ها روبرو شدیم وحدود ساعت هشت بود که عراق حمله کرد و جنگ سختی در گرفت ابتدا با گلوله خمپاره کل منطقه ما که حدود پانزده هزار متری بیشتر نبود را زیر آتش گرفت که تعدادی از برادران زخمی شدند و از روبرو هم با نفرات و تانک حمله کردند که با دفاع جانانه برادران روبرو شدند؛ پاسداران به همراه برادران بسیجی جانانه دفاع کردند و عراقی ها خیلی سریع عقب نشینی و حدود یک کیلومتری عقب نشستند ، حدود ساعت نه دوباره منطقه آرام شد ولی تقریبا عمده مهمات ما تمام و از صبحانه هم خبری نبود ، فقط مقداری هندوانه کوچک از روزهای قبل آنجا مانده بود که پس از آرامش موقتی که حاکم شده بود بچه ها مشغول خوردن هندوانه شدند . با توجه به اینکه آفتاب بود و کم کم هوا در حال گرم شدن بود تعدادی از برادران داخل همان سنگری که قبلا ذکر کرده بودم شده بودند و من و برادر مسعود صالح نژاد به فاصله دومتری چپ و راست سنگر نشسته بودیم که ناگهان خمپاره شصتی جلو سنگر به زمین خورد و با کمال تعجب بدون اینکه ترکشی به ما بخورد هفده نفر افرادی را که داخل سنگر بودند ازجمله فرمانده هان اصلی گردان را زخمی که به عقب برده شدند هر لحظه نیروهایمان کم وکم تر می شد در حالی که منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودیم و از سمت چپ و راست خودمان هم هیچ اطلاعی نداشتیم زخمی ها و شهدا را به آن طرف پد مرزی (داخل خاک ایران)منتقل می کردند و فکر کنم با نفر بر ارتشی آنها رابه پشت جبهه می بردند چون در یک مورد که چند نفردیگر با هم زخمی شده بودند و یکی از زخمی ها بنام برادر دهقان نمی شد جابجایش کرد چون دو دست و یک پایش قطع شده بود و شکمش هم زخمی بود را نمی توانستیم جابجا کنیم یکی از بچه ها رفت پشت پد ویک نفر بر ارتشی را آورد و من با کمک برادر عبدالرحمان مرارت و یکی دو تا از بچه‌ها او را داخل نفربر گذاشتیم. شاید از صد و پنج نفر نیروهای اولیه اعزامی بیست تا سی نفر مانده بود و برادر مسعود صالح نژاد که فرمانده دسته شده بود چون همه زخمی و شهید شده بودند و مهمات خاصی هم نداشتیم ، نیروی کمکی نبود و درهمین لحظه یکی از برادران بسیجی به نام دهداری که پشت تیر بار بود بعد از یکی دوباره تیراندازی به سمت دشمن توسط تک تیرانداز عراقی مورد هدف قرار گرفت و گلوله دقیقاً به وسط پیشانیش اصابت نمود به طوریکه حتی یک آخ هم نگفت و با یک نیم چرخش به روی خاکریز افتاده و شهید شد. یکی دو تا از بچه ها که به پشت پد رفته بودند موقعی که آمدند می گفتند نیروهای مسجد سلیمان آمده اند ولی داخل خط ما برای جایگزینی نمی آیند ، داخل خط شاید ده نفر نمانده بود هشتاد درصد گروهان زخمی و شهید شده بودند. تا آن موقع هشت نفر شهید شده تعداد زیادی زخمی و تعدادی هم خسته شده بودند و این اواخر رفته بودند. در این لحظات آخر یه کمی خط آرام شده بود در همین موقع گلوله خمپاره ای منفجر شد محمود درخشان (شهید) از سمت چپ من در حال رفتن به عقب بود آمد، گفتم : چی شده ، گفت، زخمی شدم.گفتم: کجات خورده ، چون راه می رفت دستش بالای رانش بود روش نشد بگه و من خنده ام گرفته بود ؛ یکی دو دقیقه بعد برادر احمد انصاری را دیدم اومد گفت: مسعود صالحی میگه برگردین عقب : گفتم: چرا؟؟ گفت: عراقی ها از سمت چپ میخوان دورتون بزنند و محاصره نمایند ، برادر صالحی پشت پد بود و چون پد مرزی حالت خاکریز بسیار بلندی بود از اونجا صحنه کلی منطقه را دیده بود. احمد انصاری رفت که به نفر بعدی بگه زخمی شد و ما هم آمدیم طرف پد به همراه برادر جوکار(شهید) ، برادر مسعود را دیدم تنها بود گفتم: بچه ها کجان ؟ دستش را کشید و خواست بگه اونجا که صدای انفجار و زخمی شدن من و شهید شدن جوکار وسالم موندن حاج مسعود رخ داد ، من از ناحیه ریه و آرنج دست چپم بشدت زخمی شده به طوریکه آرنجم بکلی آسیب دیده بود و به عقب منتقل شدیم این بود خاطره گروهان صد وپنج نفره جمعی گردان لیله القدر که تقریبا هشتاد و پنج درصد گروهان شهید و زخمی شدند وبیست و چهارساعت بی وقفه مقاومت کردند. http://telegram.me/safeer59 http://Www.Safeer.blogfa.com https://www.aparat.com/najaf46