#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
#میگفت:
چادر یادگار حَضرت زهرا(سلام الله علیها) است
ایمان یک زن وقتی کامل میشَود
که حجاب را کامل رعایت کند...
#یازینب...
#رفیق_شهیدم #ابراهیم_هادی
#هادی دلها
@rafiq_shahidam96
#تـلـنـگـر
🍂به بچهای بگوییم به جوشکاری نگاه نکن
باز هم نگاه میکند چون خوشش میآید
🍂اما شب که ناخوشی ها شروع شد
میفهمد که باید حرف بزرگترش
را گوش میکرد..
🌷حال بزرگتری مثل امیرالمومنین(ع)
به ما میگوید:
{کَم مِن نَظَرهِِ جَلَبَت حَسرَهً }
🌷چه بسا نگاهی که حسرت و ندامت
درپی دارد.
⛔️ کـنـتـرل نـگـاه ⛔️
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها❤️
@rafiq_shahidam96
16.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤راوی : حاج محمد احمدیان
✏️یه روایتگری با دل و جون گوش بدیم لذت ببریم 🙃🌱
از دس ندین 👌
شهید سید مسعود رشیدی 🌷
📢( اللهم عجل لولیک الفرج )
🌼➖➖➖➖➖➖➖🌼
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رئیسی #مناظره #انتخابات #رای #انتخابات۱۴۰۰ #حامیان_رئیسی
2.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدان جنگ با ما بود✅✅
میدان انتخابات با شما⚠️
#مرد_میدان
🌹دولت جوان حزباللهی، علاج مشکلات کشور است.
💠مردم با توکل به خدا و با قصد تقرب الیالله وارد میدان انتخابات شوند◕
👈امام خامنهای
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رئیسی #مناظره #انتخابات #رای #انتخابات۱۴۰۰ #حامیان_رئیسی
❤❤❤❤
@rafiq_shahidam96
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_چهارم
#فصل_شانزدهم
با این بی کسی چطور می توانم از پس این همه کار و بچه بربیایم.
خدایا لااقل چاره ای برسان.
برای خودم همین طور حرف می زدم و گریه می کردم. وقتی خوب سبک شدم، رفتم خانه.
بچه ها خانه خانم دارابی بودند وقتی می خواستم بچه ها را بیاورم، خانم دارابی متوجه ناراحتی ام شد. ماجرا را پرسید.
اول پنهان کردم، اما آخرش قضیه را به او گفتم. دلداری ام داد و گفت: « قدم خانم! ناشکری نکن.
دعا کن خدا بچه سالم بهت بده.»
با ناراحتی بچه ها را برداشتم و آمدم خانه.
یک راست رفتم در کمد لباس ها را باز کردم. پیراهن حاملگی ام را برداشتم که سر هر چهار تا بچه آن را می پوشیدم.
با عصبانیت پیراهن را از وسط جر دادم و تکه تکه اش کردم. گریه می کردم و با خودم می گفتم: «تا این پیراهن هست، من حامله می شوم. پاره اش می کنم تا خلاص شوم.»
بچه ها که نمی دانستند چه کار می کنم، هاج و واج نگاهم می کردند. پیراهن پاره پاره شده را ریختم توی سطل آشغال و با حرص در سطل را محکم بستم.
خانم دارابی، که دلش پیش من مانده بود، با یک قابلمه غذا آمد توی آشپزخانه.
آن قدر ناراحت بودم که صدای در را نشنیده بودم. بچه ها در را برایش باز کرده بودند.
وقتی مرا با آن حال و روز دید، نشست و کلی برایم حرف زد
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_پنجم
#فصل_شانزدهم
از فامیل و دوست و آشنا که هفت هشت تا بچه داشتند، از خانواده هایی که حسرت یک بچه مانده بود روی دلشان، از کسانی که به خاطر ناشکری زیاد بچه سالمی نداشتند. حرف های خانم دارابی آرامم می کرد.
بلند شد سفره را انداخت و غذا را کشید و با اصرار خواست غذا بخورم.
می گفت: «گناه دارد این بچه ها را غصه نده. پدرشان که نیست. اقلاً تو دیگر اوقات تلخی نکن.»
چند هفته ای طول کشید بالاخره با خودم کنار آمدم و به این وضع عادت کردم.
یک ماه بعد صمد آمد. این بار می خواست دو هفته ای همدان بماند.
بر خلاف همیشه این بار خودش فهمید باردارم. ناراحتی ام را که دید، گفت: «این چیزها ناراحتی ندارد. خیلی هم خوشحالی دارد.
خدا که دور از جان، درد بی درمان نداده، نعمت داده. باید شکرانه اش را به جا بیاوریم. زود باشید حاضر شوید، می خواهیم جشن بگیریم.»
خودش لباس بچه ها را پوشاند. حتی سمیه را هم آماده کرد و گفت: «تو هم حاضر شو. می خواهیم برویم بازار.»
اصلاً باورکردنی نبود. صمدی که هیچ وقت دست بچه هایش را نمی گرفت تا سر کوچه ببرد، حالا خودش اصرار می کرد با هم برویم بازار.
هر چند بی حوصله بودم، اما از اینکه بچه ها خوشحال بودند، راضی بودم. رفتیم بازار مظفریه همدان.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_ششم
#فصل_شانزدهم
برای بچه ها اسباب بازی و لباس خرید؛ آن هم به سلیقه خود بچه ها.
هر چه می گفتم این خوب نیست یا دوام ندارد، می گفت: «کارت نباشد، بگذار بچه ها شاد باشند.
می خواهیم جشن بگیریم.» آخر سر هم رفتیم مغازه ای و برای من چادر و روسری خرید.
یک پیراهن بلند و گشاد هم خرید که گل های ریز و صورتی داشت با پس زمینه نخودی و سفید.
گفت: «این آخرین پیراهن حاملگی است که می خریم. دیگر تمام شد.»
لب گزیدم که یعنی کمی آرام تر. هر چند صاحب مغازه خانمی بود و ته مغازه در حال آوردن بلوز و دامن بود و صدایمان را نمی شنید، با این حال خجالت می کشیدم.
وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد.
بچه ها با خوشحالی می آمدند لباس هایشان را به ما نشان می دادند. با اسباب بازی هایشان بازی می کردند.
بعد از ناهار هم آن قدر که خسته شده بودند، همان طور که اسباب بازی ها دستشان بود و لباس ها بالای سرشان، خوابشان برد.
فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر می کردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است.
اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم. بچه ها را بردم و شستم.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🧕🏻↢بہدخترخانمهامیگیم"حجـآب"
📛↢میگنخبپسرانگاهنکنن
👀↢بہآقاپسرهامیگیم"نگـاه"
🚸↢میگنخبدخترااینجورینگردن
✨↢منمیگم:
👤↢مناگربرخیزم
🌱↢تواگربرخیزي
♥️↢همہبرمیخیزند
🙇🏻♂↢مناگربنشینم
🙇🏻♀↢تواگربنشیني
⁉️↢چہکسيبرخیزد
#تغییرراازخودمآنشروعکنیـم✨.
☝🏼☝🏼☝🏼☝🏼☝🏼☝🏼☝🏼☝🏼
°
#دلتنگی
این پست دلی ست ...
اینجا کانال کمیل است
شما دعوتید به ۱ دقیقه زیارت مجازی کانال کمیل - محل شهادت شهید ابراهیم هادی .
@rafiq_shahidam96
حس و حالتون رو بعد از دیدن این یک دقیقه ؟!
•
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_ابراهیم_هادی🌷 #ابراهیم_هادی #نعم_الرفیق #کانال_کمیل #فکه #شلمچه #راهیان_نور #زیارت_مجازی #رفیق_شهیدم #روضه_العباس #رزق_محرم #اربعین۱۴۰۰ #اربعين_حسيني #روضه #شهادت #شهید_جهاد_عماد_مغنیه #شهید_مهدی_زین_الدین #شهید_حسین_معزغلامی #شهدای_گمنام #شهید_آوینی #شهید_احمد_مشلب #شهید_مصطفی_صدرزاده #خادمین_شهدا #خادم_الشهدا #خادمین_شهدا #حاج_مهدی_رسولی #حاج_حسین_یکتا #حضرت_اباالفضل #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
https://www.instagram.com/p/CP1aIVDhTHE/?utm_medium=share_sheet