eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
8.8هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴آیت‌ الله بهجت ره : کسی که بداند در مقابل دیدگان خدا است، نمی‌تواند گناه کند. تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی‌بینیم. ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
از نیروی دریایی سپاه تقاضا داریم بجای اینکه تو دریای عمان و خلیج فارس دنبال ناو جنگی دشمن باشن بیان قیمت مرغ و تخم مرغ رو کنترل کنن😂😂😂 از نیروی هوایی سپاه تقاضا داریم بجای اینکه رو هوا پهپاد بفرستن از کشور محافظت کنن بیان رو زمین قیمت گوشتو مرغ رو کنترل کنن😂😂😂 از نیروی زمینی سپاه تقاضا داریم رو زمین بجای ساخت موشک بجای کنترل مرز هامون برای امنیت کشور بیان قیمت خونه و ماشین رو کنترل کنن نزارن گرون بشه😂😂😂 بعضی ها قدی بزرگ شدن اما از لحاظ عقلی هنوز نمیدونن سپاه هم مثل ارتش یه گروه نظامیه وظیفش کنترل ارز در بازار کنترل قیمت خونه و ماشین نیست😊 مثل این میمونه که شما از مخابرات بخوای بره دمه مرز از مرزهامون دفاع کنه خب امنیت مرز وظیفه سپاه و ارتشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و ⚠️ 📛بزرگی‌میگفت⇣ هروقت‌خواستی‌گناه‌کنی‌یک‌چوب‌ کبریت‌رو،روشن‌کن‌و‌زیر‌یکی‌از‌انگشتات بگیر...‼️ ⭕️اگه‌تحملش‌روداشتی‌بروگناه‌کن♨️ 🔥میدانیم‌که‌آتش‌جهنم‌هفتادبارازآتش دنیاشدیدترهست🔥 💢پس‌چراوقتی‌تحمل‌آتش‌دنیارانداریم‌ به‌این‌فکرنمی کنیم‌که‌خودراازآتش‌جهنم‌ نجات‌دهیم⁉️ ‌‌
🌱 هدیه به امام حسن مجتبے ؏♥️ به نیابت از شهیدمحمدحسین محمدخانی و داداش مصطفے✨ متولد ۹تیر۱۳۶۴درتهران شهادت : ۱۶آبان۱۳۹۴ در حلب سوریه مزارشهید : بهشت‌زهرای‌تهران قطعه۵۳ او در رشته مدیریت فرهنگی در مقطع کارشناسی ارشد مرکز علوم و تحقیقات تهران پذیرفته شد📚 هنوز مدت زمان زیادی از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را نگذرانده بود که به آرزوی دوران نوجوانی‌اش، یعنی استخدام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسید😍 پدرش از مجاهدان ۸ سال دفاع مقدس است، اودفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید! او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود✌️🏻 مرد عمل بود و شجاع✨ مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود♥️ محمدحسین جزو بچه‌هایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز می‌کرد💕 با جهاد انس داشت،حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و ایثار آشنایی داشته باشد🇮🇷  از کودکی عاشق مداحی بود🎼 بچه ی پرتکاپویی بود و یک لحظه آرام و قرار نداشت! او سر نترسی داشت. هم در کار و عمل به وظیفه و هم در رفتارهای عادی‌اش🖐🏻دل و جرات او را هیچ کدام از رفقایش نداشتند! او سعی می‌کرد در همه کارها پیشقدم باشد.از آخرین باری که خانواده، حاج عمار را بدرقه کرده بودند ۹۸ روز می گذشت🖇 صبح ۱۶ آبان سال ۱۳۹۴ قرار بود بچه ها در چارچوب عملیات محرم برای آزادسازی حلب به یک محدوده مثلثی شکل حمله کنند💥
پس از اینکه او و دوتن از همرزمانش در سرمای شدید ریف حلب وضو گرفته و نماز جماعت صبح را سه نفره به جا می آورند، حمله آغاز می شود. هنوز چند ده متر پیش نرفته بودند که آماج گلوله ها و تیرها از راه می رسد... محمدحسین جلوی همه بود، برای اینکه از وضعیت همرزمانش باخبر شود، همانطور به صورت نیم خیز، سرش را برمی گرداند که آنها را ببیند، در همین حال ترکشی به پشت سرش اصابت کرده و در اثر آن به شهادت می رسد🕊 چون هروقت که می آمد همه رزمندگان دورش جمع میشدند حاج قاسم به او همت من میگفت🙃♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 بعد از خوندن نماز صبح مهر و جانماز رو برداشتم و به سمت آشپزخونه رفتم . کاوه هنوز داشت صبحانه می خورد . - چه خبرته پسر ! چقدر میخوری . بلند شو بلند شو . کاوه در حالی که لقمه پنیر و گردو می گرفت گفت : + اینقدر حرف نزن مروا . ببین من یه کارایی دارم باید انجامشون بدم تا بعد از ظهر برنمیگردم . توهم حتما حتما قبل از اذان شب خونه باشی ها ! شب بیرون نمون . لقمه اش رو برداشت و از آشپزخونه بیرون رفت ، سریع دنبالش دویدم و گفتم : - کاوه راستی ... به سمتم برگشت . + بله ؟! - قرار بود شماره منا خانوم رو بهم بدی . + شمارش رو ندارم من . یعنی شماره ها رو پاک کردم . چیزه ... مامان یه دفترچه قهوه ای رنگ داره اگر اشتباه نکنم شماره منا خانوم رو اونجا میتونی پیدا کنی . باشه ای گفتم و به سمت آشپزخونه رفتم . یه استکان چایی برای خودم ریختم و مشغول صبحانه خوردن شدم . بعد از اتمام صبحانه همه ی ظرف و ظروف ها رو توی سینک ظرفشویی ریختم . نفس عمیقی کشیدم و با خودم گفتم : - شروعی جدید ! آره مروا ! هنوزم دیر نشده . به قول آراد کافیه آدم پیشمون باشه . از کارهاش از گناهش از عملش . اگر از ته ته قلبش پشیمون باشه همین اکتفا می کنه . با یادآوری یکی از حرف های آراد هین بلندی کشیدم و ذوق زده گفتم : - آراد گفت به قول حاج آقا پناهیان ، خدا دوستمون داره ، ما سرمون رو انداختیم پایین رفتیم دنبال دلمون . ما سرمون رو انداختیم پایین و توجه نکردیم ! پس اون حاج آقا پناهیانی که آراد می گفت همون حاج آقایی بود که دیشب فایل های صوتیش رو گوش کردم . بابا مروا ، ایول به اون مخت . خنده ای کردم و از آشپزخونه بیرون اومدم . کاوه رفته بود و بهترین کاری که در نبودش میتونستم انجام بدم این بود که برم سراغ لپ تاپش . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c