eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
84 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت نامهٔ شهدا 📖 🖇 دل کـہ هوایـے شود، پرواز است کـہ آسمانیت مےکند و اگر بال خونین داشتہ باشے دیگر آسمان، طعم ڪربلا مےگیرد؛ دلـ‌ها را راهے کربلاے جبـ‌هہ‌ها مےکنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــ‌هـــداء" مےنشینیم...♥️ ‌ بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌱 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَاللہ وَاَحِبّائَہُ، اَلسَّلامُ عَلَیـڪُم یَـا اَصـفِـیَـآءَ اللہ و َاَوِدّآئَـہُ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصَـارَ دینِ اللہِ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ، اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُـحَـمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـےّ الـوَلِـےّ النّـاصِحِ، اَلسَّـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبـدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّـے طِبتُم وَ طابَـتِ الاَرضُ الَّتی فیهـا دُفِنتُم، وَ فُـزتُم فَـوزًا عَظیـمًا فَیـا لَیتَنـے کُنـتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...✨ ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
استخاره کرد، بد آمد گفت: امشب عملیات نمی‌کنیم!! بچه‌ها آماده بودند، چند وقت بود که آماده بودند حالا او می گفت نه!! وقتی هم که می گفت نه، کسی روی حرفش حرف نمی زد. فردا شب دوباره استخاره کرد و باز هم بد آمد شب سوم عراقی ها دیدند خبری نیست، گرفتند خوابیدند، خیلی هاشان را با زیر پیرهنی اسیر کردیم..! شهید مصطفی ردانی پور🌷 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال سردار شهید سر لشکر اسماعیل دقایقی کانالی پر از مطالب شهدایی و بصیرتی حتما عضو بشین ⤵️⤵️⤵️🌹❤🌹❤ https://chat.whatsapp.com/LsW5fiYr7MrIlA3SEAzRsy
🏴 در میان شهدای کربلا تأثیرگذارترین نبرد از عباس ابن علی(ع) قابل مشاهده است. @abalfazleeaam نبرد ایشان در کربلا چنین است که گویی تمام قدرت جهان در وجود ایشان جمع شده بود و حضرت کوچکترین کوتاهی در استفاده از این قدرت نکردند. 🏴 چنان که تا زمان تیر خوردن مشک در حالی که دستان مبارک ایشان قطع شده و بر چشم ایشان تیر خورده بود، از تلاش دست نکشیده و ناامید نگشتند  به همین علت است که بر ویژگی وفای به عهد ایشان تأکید فراوانی داریم. 🏴 حضرت عباس(ع) صرف نظر از رابطه برادری، با توجه به شخصیت و هدف الهی امام حسین(ع) قلباً با ایشان عهد و پیمان بسته بودند و لحظه‌ای در همراهی امام و دفاع از ایشان و راه حق و حقیقتی که می پیمودند، غفلت نورزیدند. 🔸وفای به عهد از اصولی است که با پیشرفت و تکنولوژی در زندگی انسان‌ها کمرنگ شد. وفای به عهد عظمت روحی است که انسان به تدریج از دست داد و همین امر از شیرینی حیات حقیقی او کاست این اصل از ره توشه‌های ناب و گرانبهای واقعه عاشورا است. ره توشه‌ای که شخصیت انسان به آن نیاز مبرم داشته و غفلت از آن انسان را به سقوط می‌کشاند. 1400/10/8 @abalfazleeaam م 💚 https://www.instagram.com/abalfazleeaam/p/CYD7Nj8ojAq/?utm_medium=share_sheet
~🕊 🍁به قمر فاطمیون شهرت داشت یکی از شروط عقدش این بود که مدافع حرم باقی بماند.. 🌿کلام شهید: من حاضرم مثل علی‌اکبرِ امام‌حسین(ع) اربا اربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه 🍁آخرش هم این شهید در حالِ خنثی کردن بمب بود که منفجر شد و بدنش تیکه تیکه شد! :)
سردار شھید قاسم سلیمانے: هر وقت در سختےهای جنگ، فشارها بر ما حادث مےشد و بہ صورت بسیار مضطری هیچ کاری از ما برنمی آمد، پناهگاهی جز زهرا (سلام‌الله‌علیھا) نداشتیم.. https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab2Fatemieh1-1399[04](1)(1).mp3
4.45M
🏴مادر خوبم، دردت به جونم شبیه باغ پاییزه، این خونه بی لبخند مادر فقط سکوت سرد غم، میباره از دیوار و از در بابا بگو که مادرم، خوب میشه آخر این قلب کوچیک، از هم میپاشه، اگه یه روزی، مادر نباشه خورشید خونه، ای مهربونم، مادر خوبم، دردت به جونم امشب برا نماز شب، هر جور شده منو صدا کن شبیه هر شب تو قنوت، همسایه هامونو دعا کن بعدش تو رو خدا، دعا، برا شفا کن عجل وفاتی، نگو دوباره، بابا که جز تو، یاور نداره خورشید خونه، ای مهربونم، دورت بگردم، دردت به جونم حس میکنم بابا چقد، تنگه دلش برای گریه گریه نمیکنه ولی، داره نگاش هوای گریه تا پشت پلکاش اومدن، موجای گریه چیزی نمیگه، تا که مبادا، بشکنه بغضش، جاری شه اشکا خورشید خونه، ای مهربونم، دورت بگردم، دردت به جونم بانوای: حاج میثم مطیعی
h_roghayeh_tdel.ir_.mp3
2.75M
نواهنگ فوق‌العاده جانسوز روضه حضرت رقیه سلام الله علیها من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم حاج محمود کریمی
شادی روح شهدا جمیع اموات فاتحه صلوات التماس دعا🙏🏻
حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: مَنْ اصْعَدَ إ لیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(بحارالانوار:ج67، ص249، ح25) هر کس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید. (س) ۹_دی https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت ایوب فقط گفت: _ "چشمم روشن...." و هدی را صدا زد: _"برایت بابا ولی دارد. اینکه قضا نشود و اینکه هیچ دستت را نبیند" از خانه رفت بیرون و با دو تا و شعر و آهنگ ترکی برگشت. آنها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت _"بفرما، حالا ببینم چقدر می خواهی برقصی" دوتا و یک شیشه آستون هم گرفته بود. دو سه روز صدای آهنگ های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود. چند روز بعد هم نوار ها را کرد و توی کمدش کرد. برای هر نماز با و می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از دوباره می زد و صبر می کرد تا نماز بعدی. وقتی هم که توی کوچه می رفت، ایوب منتظرش می ماند تا خوب لاک هایش را کند. بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه ها... توی خیابان، ایوب خانم ها را به هدی نشان می داد: _"از کدام بیشتر خوشت می آید؟" هدی به دختر های اشاره می کرد و ایوب محکم هدی را می بوسید به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت برای هدی مفصلی گرفتیم، با شصت هفتاد تا . هم دعوت کردیم،... ایوب به جشن تکلیف هدی خرید. میخواست این جشن همیشه در هدی بماند. کم تر پیش می آمد ایوب سر مسائل عصبی شود، مگر وقتی که کسی از روی اعتقادات دانشجوها را زیر سوال می برد. مثل آن استادی که سر کلاس، محبت داشتن مردم به و ایام را محبت بی ریشه ای معرفی کرد. ایوب راه انداخت و کار را تا کمیته انضباطی هم کشاند. از استاد تا باغبان دانشگاه ایوب را می شناختند... با همه احوال پرسی می کرد، پی گیر مشکلات آنها می شد. بیشتر از این دلش می تپید برای سر و سامان دادن به دانشجوها. چند نفر از دختر پسرهای دانشکده با هم شده بود. ما یا محل های اولیه بود یا محل دادن زن و شوهرها. کفش های پشت در برای صاحب خانه بهانه شده بود. می گفت: _"من خانه را به شما اجاره دادم، نه این همه آدم" بالاخره جوابمان کرد. با وضعیتی که ایوب داشت نمی توانست راه بیفتد و دنبال خانه بگردد. کار خودم بود. چیزی هم به نمانده بود. شهیده و زهرا کتاب های درسی را که یازده سال از آنها دور بودم، بخش بخش کرده بودند. های کوچکم را دستم می گرفتم و در فاصله ی این بنگاه تا آن بنگاه درس . به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند