✳ چیزی نشده، پیش میاد!
یک بار در حین انجام مسابقات تمرینی، ابراهیم مشغول کشتی گرفتن با هموزن خودش بود. حریف ابراهیم ناخواسته با سر به صورت ابراهیم کوبید. زیر چشم ابراهیم باد کرد و سیاه شد. حریف ابراهیم ترسیده بود و نگران شد.
✅ بارها دیده بودم که این مسائل، مقدمهای برای دعوا و ... میشد. اما ابراهیم با آن روحیهی #پهلوانیای که داشت جلو رفت و صورت حریفش را بوسید! عجیب بود که او به حریفش روحیه میداد و میگفت: «چیزی نشده، توی ورزش پیش میاد!»
❤️ اینها چیز کمی نیست. ما بارها برخلاف این مطلب را شاهد بودیم. خلاصه اینکه برای ابراهیم، #قهرمانی تعریف دیگری داشت.
📚 #سلام_بر_ابراهیم ۲
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#علمدار_کمیل
🆔 @rafiq_shahidam
✳ چیزی نشده، پیش میاد!
یک بار در حین انجام مسابقات تمرینی، ابراهیم مشغول کشتی گرفتن با هموزن خودش بود. حریف ابراهیم ناخواسته با سر به صورت ابراهیم کوبید. زیر چشم ابراهیم باد کرد و سیاه شد. حریف ابراهیم ترسیده بود و نگران شد.
✅ بارها دیده بودم که این مسائل، مقدمهای برای دعوا و ... میشد. اما ابراهیم با آن روحیهی #پهلوانیای که داشت جلو رفت و صورت حریفش را بوسید! عجیب بود که او به حریفش روحیه میداد و میگفت: «چیزی نشده، توی ورزش پیش میاد!»
❤️ اینها چیز کمی نیست. ما بارها برخلاف این مطلب را شاهد بودیم. خلاصه اینکه برای ابراهیم، #قهرمانی تعریف دیگری داشت.
📚 #سلام_بر_ابراهیم ۲
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#علمدار_کمیل
🆔 @rafiq_shahidam
✳ چیزی نشده، پیش میاد!
یک بار در حین انجام مسابقات تمرینی، ابراهیم مشغول کشتی گرفتن با هموزن خودش بود. حریف ابراهیم ناخواسته با سر به صورت ابراهیم کوبید. زیر چشم ابراهیم باد کرد و سیاه شد. حریف ابراهیم ترسیده بود و نگران شد.
✅ بارها دیده بودم که این مسائل، مقدمهای برای دعوا و ... میشد. اما ابراهیم با آن روحیهی #پهلوانیای که داشت جلو رفت و صورت حریفش را بوسید! عجیب بود که او به حریفش روحیه میداد و میگفت: «چیزی نشده، توی ورزش پیش میاد!»
❤️ اینها چیز کمی نیست. ما بارها برخلاف این مطلب را شاهد بودیم. خلاصه اینکه برای ابراهیم، #قهرمانی تعریف دیگری داشت.
📚 #سلام_بر_ابراهیم ۲
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#علمدار_کمیل
🆔 @rafiq_shahidam
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🕌 با ابراهیم رفتیم بازار تهران، موقع اذان ظهر به مسجد امام رفتیم. نماز جماعت که تمام شد، بیشتر مردم در گوشه و کنار مسجد دراز کشیدند. ماه رمضان بود. من و ابراهیم در گوشه ای از مسجد دراز کشیدیم. برای من داستان عابدی از بنی اسراییل را تعریف کرد که دعایش مستجاب بود. بعد گفت: یک زن را پیش او آوردند تا دعا کند. اما شیطان او را فریب داد و..
✅ ابراهیم همین طور که دراز کشیده بود نیم خیز شد و گفت: فقط باید خدا ما رو یاری کنه. شیطون این قدر انسان رو وسوسه میکنه که انسانی عابد رو به جهنم می کشونه.
🔸 برای همین بود که ابراهیم در هم صحبت شدن با نامحرم بسیار احتیاط می کرد. چرا که قرآن مکر و حیله آنها را عظیم معرفی کرده.
📙خاطرات منتشر نشده از شهید ابراهیم هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
🆔 @rafiq_shahidam
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
داداش ابرام هنوز سوار بر موتور دنبال گره گشایی از کار مردم...
https://eitaa.com/rafiq_shahidam
🖤هرکس گره افتاد به کارش...
خبر کنید روضه به نام باب الحوائج است ...🖤🖤🖤
#سلام_بر_ابراهیم
#شهادت_امام_جواد_ع
@rafiq_shahidam
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
☘بچه ی محله ی میدان خراسان،
در آن روزگار چیزی کم نداشت.
کار خوب، تحصیلات، تیپ و ظاهر.
اگر تصمیم به ازدواج می گرفت بی برو برگرد دختر خوبی نصیبش می شد، اما انگار سرش درد می کرد برای کمک به خلق الله.
در جیبش پول نمی ماند برای کمک به مردم...
🕊آقا ابراهیم!
یا به قول رفیق های جبهه ای اش آقا ابرام....
هر کس با تو پریده، پر پروازش جور شده و جایی کنار مزار شهدا محل زندگی اش را انتخاب کرده.
✋ #سلامبرابراهیم
دعایمان کن دعا کن که عجیب در این روزگار
پر خوف و خطر به دعاهایت نیاز داریم.
https://eitaa.com/rafiq_shahidam
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🔹 بعد از سال ها آقا ابراهیم را دیدم، آمده بود سر ساختمانی که در حال ساخت بودیم. این قدر خوشحال شدم که دویدم سمت آقا ابراهیم و بغلش کردم. گفتم: چه خبر؟ خیلی وقته ندیدمت. آقا ابراهیم جوانی که دورتر از ما بود را نشان داد و گفت: یکی از این طبقات را به نام ایشون بزن. گفتم: ابرام جون، اوضاع عوض شده، می دونی چقدر قیمت یک طبقه است؟ راستی چه خبر؟ کجا بودی؟
🔹 نگاهم کرد و گفت: من اگر برگشتم برای این بوده که گره از کار یک بنده خدا باز کنم، و گرنه من با شما کاری ندارم. این را گفت و رفت و من یک باره از خواب پریدم.
«شهید مطهری» معتقد بودند که شهدا بعد از شهادت، از بند مادیات رها می شوند و بهتر از گذشته کار انجام می دهند. ابراهیم حتی بعد از شهادت به فکر گره گشایی از کار بندگان خدا بوده و هست.
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیق_شهیدم
❁═══┅┄
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
❁═══┅┄
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
🔹هیچ وقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمی شد.
مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه ها دعوا کرد و دندان یک نفر را شکست.
همسایه ما هم شکایت کرد، شاکی رضایت نمی داد.
متهم به من گفت: برو ابراهیم رو بگو بیاد. من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم.
هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم.
🔻ابراهیم خیلی جدی گفت: نخیر، اصلا #رضایت نده! این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا کنه!
متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده باید کمی #ادب می شد.
👆تصویر بالا که تازگی به دست ما رسیده، دو ماه قبل از شهادت آقا ابراهیم است.
https://eitaa.com/rafiq_shahidam
407.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم چه قشنگ می گه:
مال حرام زندگی را به آتش میکشد؛
پول حلال کم هم که باشد، برکت دارد.
صبحتون شهدایی....
https://eitaa.com/rafiq_shahidam
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
🔹هیچ وقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمی شد.
مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه ها دعوا کرد و دندان یک نفر را شکست.
همسایه ما هم شکایت کرد، شاکی رضایت نمی داد.
متهم به من گفت: برو ابراهیم رو بگو بیاد. من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم.
هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم.
🔻ابراهیم خیلی جدی گفت: نخیر، اصلا #رضایت نده! این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا کنه!
متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده باید کمی #ادب می شد.
👆تصویر بالا که تازگی به دست ما رسیده، دو ماه قبل از شهادت آقا ابراهیم است.
https://eitaa.com/rafiq_shahidam