eitaa logo
🇵🇸راهـ ــ ــ صالحین 🇮🇷🛣️
950 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
94 فایل
باسلام به کانال "راه صالحین " خوش آمدید🌺 🤚در این مجال، راه صلحا را با هم مرور خواهیم کرد✋ ارتباط با ادمین: @habeb_1 این کانال مستقل بوده و به هیچ ارگانی متعلق نمی‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈یادمون باشہ شیطان هیچوقت نمیگہ ونخون❗️ اول میگہ چہ عیبے داره تودیرتر بخونے⁉ بعدش میگہ فقط وسیله ست؛ مهم اینہ دلت پاڪ باشہ😳 🍃مواظب باشیم.. 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥خیلی مهم/ آشنایی با جنگ روانی ⭕️⭕️ تکنیک تصویر سازی و پوشاندن حقیقت 💥 چگونه رسانه ها می توانند با تکنیک عملیات روانی تصویر سازی، جای پادشاه و گدا، و جای دزد و پلیس را در ذهن مخاطب عوض کنند؛ حتما تا انتها ببینید... ❗️نه، نه.... غیر ممکن است... ⁉️ آیا تاکنون رسانه ها چنین چهره ای از این کشور به نمایش گذاشته اند؟؟!! 🇮🇷 پیشنهاد پخش در محل کار و جلسات. 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمید چناری جوان اهل جمهوری آذربایجان عاشق رهبری. هر روز یک کلیپ برای رهبر میسازد و بهمین خاطر به حمید رهبرچی معروف شده است. 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ _ولی من جهیزیه ام نصفه س..!؟ _خب... پس به مامان میگم با مادر(طاهره خانم) هماهنگ کنه. جلسه ای که گذاشتیم اونجا میشینیم باهم حرف میزنیم. خوبه؟! 😊 ریحانه_ چشم☺️🙈 نیمه دوم تیرماه شد.. جلسه گذاشته شد. یوسف و پدر و مادرش به خانه عمومحمد رفته بودند.این بار غیر از پدر و مادر عروس و داماد، کسی در مجلس حضور نداشت. یوسف گل و شیرینی گرفت. با یک شاخه گل رز آبی.. گل را به طاهره خانم داد. 💐شیرینی را به عمو محمد🍰 و تک شاخه گل را به دلبرش..🌹 از لحظه اول تا آخر جلسه ریحانه گل رز را گرفته بود. می بویید.. و از مردش میکرد.☺️🌹 همه حرفها را گفتند... تاریخ عقد و عروسی هم مشخص کردند. 💞سوم شعبان عقد و چهارم شعبان ازدواج..💞 به درخواست ریحانه، بقیه کارها را به عروس و داماد سپرده شد.. اما از بزرگترها، و بگیرند. همه موافق بودند. از صبح روز بعد، کارها را شروع کردند.. 💞تالار.. تالاری بود که در عین سادگی بسیار زیبا بود. قسمت زنانه و مردانه تالار از هم جدا بود. حتی درب ورودی هم داشت. اما تالار این بود که درب ورود و خروج خدمه گوشه ای بود بالای تالار...ریحانه نقشه ها داشت... 💞فیلمیردار... ریحانه به ، فاطمه، گفته بود که مجلسشان شود. 💞خنچه عقد... درست کرده بود...١٢ قوی سفید خرید. که ٨ قو بزرگ و ۴قو کوچک بود. همه را تزیین کرد. رنگ کرد و با عشق تک تک چیزها را در پشت هر قو جا میداد. 🌸قوی اول را پشتش رحلی گذاشت با نگینهای نقره ای و طلایی تزیین کرد. مخصوص قرآن کریم. 🌸قوی دوم مهر تربت. درخت نخلی مصنوعی و کوچک، ۵سانتی درست کرد.پای درخت خاک ریخت. دو مهر تربت کربلا زیر درخت گذاشت. 🌸یک قو شاخه نبات. ١٨شاخه نبات را (به تعداد طول عمر حضرت مادر) بصورت آبشار چسباند. 🌸یک قو نقل و سکه. ١۴ نقل و ١۴سکه را (به تعداد ١۴معصوم) بصورت قلب درآورد و بر پشت قو، سوار کرد. 🌸یک قو فندق و گردو. ٣٣ گردو و ٣٠فندق (جمعا ۶٣ به تعداد مدت عمر پیامبر رحمت.ص.) رنگ طلایی زد.ماهرانه چید و بر پشت قو چسباند. 🌸یک قو بادام. ١٢بادام (به تعداد ١٢ امام) را تک تک رنگ نقره ای زد. با اکلیل تزیین کرد. و پشت قو سوار کرد 🌸یک قو آب مصنوعی با گلهای محمدی. گلهای محمدی را با نام یوسف و ریحانه، روی نخی چسباند و آرام روی آب گذاشت. 🌸یک قو سبزی. سبزی ها (تره، ریحان، شاهی،نعناع، تربچه، پیازچه از هرکدام ٢عدد) به شکل خانه درآورده بود. ۴قوی کوچک را به طرزی ماهرانه رنگ یاسی زد با مروارید تزیین کرد. ❤️دوقو را قرینه هم درست کرد برای جاشمعی. ❤️یک قو سیب. یک عد سیب قرمز به نیت وحدانیت خدا. ❤️یک قو عسل و ماست. زیرش را تزئین کرد. کاسه بلوری کوچکی گذاشت. که عسل و ماست را درآن بریزد. جزئیات سفره عقدشان... تمام شده بود..😍👏حالا وقت چیدن سفره بود. با دوستش فاطمه، و خواهرش مرضیه، سفره را با سلیقه چیدند.خیلی خوب شده بود.مدام مادرش او را تحسین میکرد..😊 اما نمیخواست به یوسف بگوید که چه کرده..😌☝️ گرچه حدس برای او سخت نبود اما دوست داشت لحظه ای که پای سفره مینشینند، عشقش راببیند.😌😍 💞وقت محضر... را یوسف گرفت و مکانش را ریحانه انتخاب کرد.👌 ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... ✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار 💞 💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ 💞وقت محضر... را یوسف گرفت و مکانش را ریحانه انتخاب کرد.محضری زیبا☺️ و شیک😍 ساعتی که کوچه بود. احیانا اگر از آنجا رد میشد!!👌 💎ریحانه درفکر این بود چطور میتواند از لحاظ به مردش کند. که به خرج بیافتد... که نباشد... که زیر بار نرود... که زخم نشود..👏 دربی را که مختص خدمه ها بود.. برای یوسفش و البته عاقد. در نظر گرفت.. اینطور هم خودش راحت تر بود و هم مردش.. از عاقد خواسته بودند بیاید تالار خطبه ای سوری بخواند برای گرفتن فیلم.🙈🎥 ، نزدیک درب، جایگاه درست کرد. و قصد داشت سفره را هم همانجا بیاندازد.با این کار،... 👌احدی نه فقط، ریحانه را که زنی را نمیدید. 👌به راحتی صدای بله گفتن عروس مشخص بود... نیاز به میکروفن. که همه مردان را بشنوند..!فقط یک درب😊☝️ میان عروس و داماد و عاقد میبود... 💙گرچه ریحانه را میداد اما یوسفش بود.. 💙گرچه مخارج را یوسف میداد اما فکر نمیکرد این هزینه ها چیزی بود که محاسبه کرده بود..😍😳 💞آرایشگاهی... انتخاب کرد که هم کارش بود. هم خلوت بود. و هم آرایشگرش را . 💞نیمی از جهیزیه... را قبلا خریده بودند..نیم دیگر را به پیشنهاد طاهره خانم خودشان میبایست بخرند. 💞لباس عروسی... انتخاب کرد که درعین زیبایی و سادگی . اما ، ، داشت. با که یوسفش برای او خریده بود. با اینکه بود، بود و . و جلو چادر، نیم متر انتهایی، را بود که وقتی چادر به سر میکند و از آرایشگاه بیرون میاید، باهر تکانی، باهر بادی، ...!👌 💞کارت هایی.. که سفارش داده بودند... خام بود. ریحانه خودش با قلم 🖋 نوشت اسمهایشان را. و بعد از خشک شدن،درون پاکتش💌 میگذاشت. هر روز از صبح تا آخرشب... در تکاپو بودند.برای خرید. برای سفارش. برای هماهنگی.. گرچه یوسف ذوق داشت... گرچه فقط میخندید و شوخی میکرد.. اما در دلش بود!😞 بجز خانواده و فامیلهای خودش، همه به او کمک میکردند.😞حتی رفقای هیئتی اش. اما پدر و مادرش هیچ کاری برایش نمیکردند. هیچ قدمی..!😞😣 این را ریحانه . خوب میفهمید. شیطنتی میکرد تا عشقش برگردد، اما زیاد موفق نمیشد..! یوسف در بین کارهای عروسی، مقدمات رفتنش به شیراز و حتی هماهنگی با دوست صمیمی عمومحمد (حاج حسن) را انجام میداد.. 💞خرید حلقه،..ریحانه، حلقه ای ساده طلا برای خودش، و حلقه ای پلاتین برای مردش پسندید. که هم زیبا بود هم ست هم بود💍💍 💞کت شلوار دامادی...هرچه یوسف میکرد که ساده ترینش را بردارد، بانویش نمیگذاشت..! درست مثل لباس عروس.. بقیه کارها را با ذوق و شوخی کردن انجام میدادند. اما به ناگاه یوسف در میرفت. ریحانه را گرفت..😊☝️ بود. یوسف خودش گفته بود. دوباره باید میداد.💪نمیخواست و نمیتوانست، مردش را دلگیر ببیند.. از خرید برمیگشتند... ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... ✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار 💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
٦٠ ثانیه دیر آمدن زمستان باعث شده،شب یلدا،همه بیدار بمانیم! ١٠ قرن،نیامد پسر فاطمه (س) اما نشد ثانیه ای، تشنه ی دیدار بمانیم. 🥀 🌸🌿🌸🌿🌸 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از فیلم سینمایی W 2008 به کارگردانی الیور استون 🔹ببینید تا براتون جا بیفته چرا تمام غرب مقابل جبهه مقاومت و بالاخص ایران قد علم کرده و یه لحظه راحتمون نمیذاره ... تسلط بر ایران یعنی تسلط بر جهان ... ایران با هیچ کشوری در جهان قابل قیاس نیست. مشکل اصلی ایرانه! 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇 🌍eitaa.com/rahSalehin