آقای طائب.mp3
23.7M
🟢 سخنرانی استاد مهدی طائب در تبیین شرایط کنونی کشور و منطقه
⭕️ شیوه حکمرانی از منظر رهبر معظم انقلاب چگونه است؟
🔹میزان تسلط و اشراف رهبری بر مسائل گوناگون کشور و منطقه چقدر است؟
🔹چرا عده ای تلاش میکنند رهبری را دست بسته نشان دهند؟
🔹 چرا حسن روحانی در صف اول دیدارهای مسئولین می نشیند؟
📌 برای تحقق حقیقی شعار وفاق چه باید کرد؟
🔹 چرا رژیم صهیونیستی اقدام به آتش بس با حزب الله لبنان کرد؟
🔹عملیات وعده صادق 3 چه زمانی انجام میگیرد؟
🔹 نقش دولت پزشکیان و وزرای او در عملیات وعده صادق چیست؟
⁉️ چرا فرماندهی کل قوا سیاست کنونی را در مدیریت جنگ در منطقه اتخاذ کرده است؟
🕑 یکم آذر 1403
✅ جواب بسیاری از سؤالات امروز است، حتما گوش کنید..یکی ازمخاطبین#ارسالی
سلام علیکم
صوت استاد تائب رو گوش دادم
وای که چقد آروم شدم
و چقد این صوت معرفت افزا هست
در یه جمله بخوام بگم برداشتم از این صوت رو
این هست که: جهان توحید محض هست و همهی این سیاست مدارها مهرههای خدا هستند
خودش داره اینطوری میبینه
این ما هستیم که خیر و شر میبینیم
مطلقا همه اتفاقات خیر هست که گاهی به ظاهرا از مسیر شر عبور میکند برای رسیدن به خیر
رهبر عزیزمان توحید محض هست
حتی حرکت انگشتانش برخاسته از توحید
آقای پزشکیان چه خواسته چه ناخواسته تا اینجا پشت محور مقاومت بوده ( این یعنی اینکه همه ی اینها مهرههای خداست
اراده از یکی دیگه است)
اگه همین نکته رو با جان پذیرفتیم
در تمام مراحل زندگی آسوده میشیم
وقتی بدونیم هیچ چیز و هیچ کس مستقل نیست، اراده، اراده اوست
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
🌍eitaa.com/rahSalehin
تحلیل و بررسی آخرین تحولات سوریه.mp3
26.4M
تحلیل مهم حجت الاسلام طائب از تحولات سوریه
حجت الاسلام طائب در این سخنرانی به مهمترین سوالات و شبهات پیرامون آخرین تحولات سوریه پاسخ می دهند.
1. چرا دولت سوریه سقوط کرد؟
2. آیا ایران پشت سوریه را خالی کرد؟
3. آیا بشار اسد مقاومت را رها کرده بود؟
4. آیا سوریه به محور مقاومت باز می گردد؟
5. آینده محور مقاومت بدون سوریه چه می شود؟
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_سی_و_یکم
"لیدا"
از فردای روزی که فهمیدم کارن کار پیدا کرده درجستجو محل کارش بودم.میخواستم ببینم کجا کار میکنه،همکاراش کیان،اصلا اگه تونستم همکارش بشم تا دهن آناهید بسته بشه.
باید یک کاری میکردم که نه خیلی جلف و سیریش تصورم کنه نه خیلی مغرور و خودخواه.
باید دلشو به دست میاوردم.هرطوری که شده.مگرنه اسمم لیدا نبود.
صبح ازخونه زدم بیرون و با آدرس کمی که داشتم شرکتش رو پیدا کردم.ساختمون بلندی بود که نمای قشنگی هم داشت.
فکر کنم هنوز کارن نیومده بود پس وقت خوبی برای سرک کشیدن بود.
رفتم طبقه سوم شرکت نقشه کشی آریا.منشی،دخترجوون و آرایش کرده ای بود که با ناز گفت:جانم کاری داشتی؟
دلم میخواست خفه اش کنم دختره پررو رو.اگه کارن اینو میدید که اسم منو هم یادش میرفت.هوف کم دردسر که ندارم.یکیش آناهید اینم از این دختره.
_کاری نداشتم ببخشید
زود سوار آسانسور شدم و رفتم پایین.نباید میزاشتم پای کارن به اینجا باز بشه.
نمیدونم چرا انقدر بدجنس شده بودم اما از درون داشتم میسوختم که کارن رو کنار این دختره تصور میکردم.
کاش میتونستم مثل زهرا آروم باشم و سرم به کار خودم باشه اماحیف که نمیتونستم فکر کارن رو از سرم بیرون کنم.واقعاسخت بود برام.
یک تاکسی گرفتم و تاخونه فقط تو فکر این بودم که چیکار کنم پای کارن به اون شرکت باز نشه.هرچند نمیتونستم همچین کاری کنم چون کارن روی کاری که میکرد مصمم بود و من نمیتونستم منصرفش کنم.واقعا گیج شده بودم و احتیاج به استراحت روحی داشتم.
تارسیدم خونه مامان خبری داد که دنیا دور سرچرخ زد.
گفت مادرجون و عمه دارن دنبال دخترمناسب واسه کارن میگردن تا از بلاتکلیفی دربیاد.
نکنه کارن ازدواج کنه و این وسط فقط من ضربه بخورم؟!
دیگه خوابم نبرد و کلا بهم ریختم.خیلی داغون بودم و اینو فقط خودم میفهمیدم و خودم.
زهراهم که کلاس بود.یک گوشه اتاقم نشستم و زانو غم بغل گرفتم.تصور کارن کنار هر زن دیگه ای دیوونم میکرد.
نمیدونم همه عاشقا هم مثل منن یا نه!؟اما من دیگه دل تو دلم نبود تا کارن رو ببینم.دل تو دلم نبود تا خبر بد بعدی رو بشنوم.خدا خودت کمکم کن.
هی به مامان میگفتم چیشد مادرجون کسیو پیدا نکردن؟مامانم میگفت نه هنوز دارن کارن رو راضی به ازدواج میکنن.
آخه مگه به زور هم میشه کسی رو وادار به ازدواج کرد؟خیلی غصه داشتم و با کسی هم نمیتونستم حرف بزنم.
شب شده بود و من همچنان منتظر بودم که خبر برسه گارن گفته من اصلا قصد ازدواج ندارم تا خیال منم راحت بشه.
گوشی خونه زنگ خورد و من باعجله برداشتم.
_بله؟
_سلام دخترم خوبی مادر؟
_سلام مادرجون ممنون شماخوبین؟
_مرسی عزیزم خوبیم.میخواستم یک سوالی ازت بپرسم.تو دوستات دخترخوبی سراغ نداری که باشرایط کارن کنار بیاد برای ازدواج؟منظورم همین خارجی بودن و شیعه نبودنشه.
کاش میتونستم بگم مادرجون خودم هستم.تا من هستم دوستام چرا؟!
اما بغض کردم و گفتم:پیدا کردم بهتون میگم
_دستت درد نکنه مادرجون خداخیرت بده.سلام برسون به همه خداحافظ
_خدانگهدار.
چقدر سخته منتظر یک خبر خوب باشی میون اینهمه اتفاقای بد.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_سی_و_دوم
اون شب من خواب به چشام نیومد.انقدر فکر کرده بودم داشتم دیوونه میشدم.همش تو هول و ولا بودم.صبح با نوازشای مامان بیدارشدم.
یک علامت سوال گنده اومد رو سرم آخه تجربه نداشت مامان ازاین کارا بکنه.
چشمام رو. باز کردم و گفتم:چیزی شده مامان؟
_نه عزیزمادر بخواب.
نه دیگه حتما یک چیزی شده مامان الکی نمیگه عزیزمادر.نکنه عطاباز خرابکاری کرده؟!
_مامان نگرانم گردیا بگو چیشده.
خم شد سرمو بوسید وگفت:بیا سر سفره تابرات بگم عزیزم.
وقتی از اتاق بیرون رفت،با یک عالمه سوال نشستم رو تختم.یک چیزی شده بود و من امیدوار بودم اتفاق بدی نباشه.
زود دست و صورتم رو شستم و موهامم مرتب کردم رفتم بیرون.
سرمیز فقط مامان و بابا بودن.سلام کردم و نشستم.
_چیشده؟
بابا،همونظور که روزنامه رو ورق میزد،گفت:عجله نداشته باش چایتو بخور.
به زور دو قورتی خوردم که باباشروع کرد به حرف زدن:مامان اینا که دنبال دختر برای کارن میگشتن،تو دخترای مناسب دور و اطراف به تو رسیدن و تو رو به کارن معرفی کردن.کارن هم گفته بزارین من تو شرکتم جابیفتم و کارم رو غلطک بیفته بعد درباره مسئله ازدواج با لیدا حرف میزنم.خواستم بهت بگم اگه مخالفتی داری ازهمین الان میتونی بگی.
زبونم بند اومده بود از ذوق.نمیدونستم چی بگم؟!فقط خیره شده بودم به لب های بابام و دوست داشتم بپرم جلو ماچش کنم.اصلا باورم نمیشد مادرجون منو انتخاب کرده باشه برای کارن.ای خدا شکرت به آرزوم رسیدم.پس اون همه ترس و نگرانیم بیخود بود.باید برم به آناهید و زهراخبر بدم.باید پوز آناهید رو به خاک بمالم.وای چقدر که خوشحال بودم.
باتشکری مختصر،ازسرمیز بلندشدم و رفتم سمت اتاق زهرا.میدونستم خوابه،برای همین بدون در زدن وارد اتاقش شدم.
غرق خواب بود و منم غرق خوشی.برای همین نتونستم و رفتم جلو و محکم تکونش دادم گفتم:وای زهرااا پاشوووو.دیوونه بیدارشو گرفته خوابیده.خبر دست اول دارم برات.زهراااا
زهرا نصف چشملش رو باز کرد وگفت:اه محدثه چته اول صبحی خوابم میاد خب.
_خواب چیه پاشو خبردارم برات.
نیم خیز شد وگفت:لابد لاکت خشک شده نه؟
_زهرا مسخره بازی درنیار دیگه.
_خب بگو عزیزم چیشده؟
شونه هاشو باذوق گرفتم و گفتم:مادرجون برای ازدواج منو به کارن معرفی کرده اونم قبول کرده.
یکهو انگار دست زهرا،سست شد و یک طرفه افتاد رو تخت اما تعادلش رو حفظ کرد و گفت:عه چه خوب!
_آره وااای زهرا نمیدونی چقدر خوشحالم دارم بال درمیارم خیلی خیلی ذوق دارم.وای من برم به آناهیدم خبر بدم دهنش بسته بشه دختره اعتماد به سقف.
زود از اتاقش رفتم بیرون و خودمو انداختم تو اتاق خودم و به آناهید زنگ زدم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از KHAMENEI.IR
بیانات رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره… - Khamenei.ir.mp3
24.48M
هدایت شده از KHAMENEI.IR
50.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره تحولات منطقه. ۱۴۰۳/۹/۲۱
🎧 صوت کامل بیانات | متن کامل بیانات
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 رهبر انقلاب، امروز: ملّت ایران به ارتش خود، به سپاه خود مباهات میکند، افتخار میکند. ۱۴۰۳/۹/۲۱
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی به وقت حوادث
عصا نمی گیرد😎✌️🏻
برای سلامتی شون صلوات♥️
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🔴 جوری که آقا یک دولت همسایه رو میبینه
(صحبت های دیروز آقا که اسم این منافق رو حتی نخواست به زبان بیاره)
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🔴 پزشکیان: ما حاضریم تمام سلاحامونو زمین بذاریم به شرط اینکه اسرائیلم زمین بذاره
🔹پ.ن: الان ارتش سوریه سلاحاشو زمین گذاشت و بلافاصله آمریکا و اسرائیل تمامی زیر ساختای مهم این کشورو با موشک نابود کردن و در حال غصب خاکش هستن
پن۲: قضیه سوریه برای مسئولان ما باید مایه #عبرت باشد
.
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
امروز سالروز تولد مردیه که قدرش دانسته نشد.
شهید رئیسی عزیز، تولدت مبارک 💔🌹
روز جمعه شادی روح پاکش فاتحه و صلواتی عنایت کنید.
#شهدا_شرمنده_ایم
راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇.
🌍eitaa.com/rahSalehin