اگه میخوای به شهید شناسیت نمره بدی، ببین از این شهدای شاخص اردیبهشت ماه، بدون مراجعه به اینترنت چند تاشون را می شناسی؟
این شهدا فقط 27 نفر از 18151 شهید اردیبهشت ماه اند.
18 هزار شهید
18 هزار خانواده داغدار
18 هزار محرومیت از پدر، همسر یا فرزند
باور کنیم برای هر نفَس مان در همین اردیبهشت، خیلی نفس ها قطع شدند.
کم هم نیستند نفس هایی که به سختی بیرون می آیند.
این هزینه کمی نیست برای امروز من و تو؛ همین امروز با همه خوب و بدش.
آیا قدردان هستیم؟
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
~♡~
•|دعای روز سوم ماه رمضان|•
🌙اَللّـهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ الذِّهْنَ وَالتَّنْبيهَ، وَباعِدْنى فيهِ مِنَ السَّفاهَةِ وَالتَّمْويهِ، وَاجْعَلْ لى نَصيباً°°°
🦋 مِنْ كُلِّ خَيْر تُنْزِلُ فيهِ، بِجُودِكَ يا اَجْوَدَ الاَْجْوَدينَ°°°
خدايـــآ روزيم كن در اين مـاه تيزهوشى و بيدارى و دورم گردان در آن از بى خردى و اشتباه كارى و مقرّر فرما برايم بهره اے☀️
از هر خيرى كه در آن نازل گردانى بجود و كرمت اى باجودترين جودمندانـ❄️ـ
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
#پروفایل
☆☆☆
☆دَر حرم باران گِرفت و بی وُضو
خوانَدم نَماز~
☆بارِش کَرب و بَلا تَطهیر مُطلق می کُند♥️
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
#پروفایل
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
#پروفایل ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
رفیـــق یه لحظـ🌤ـه وقتتـو میدے بهݦ؟!
بیـا ڪسی رو واسه گناهاش سرزنش نڪنیم👌🏼
یه بی حجاب دیدی تو خیابون...
نتوپ بهش،نگو این ڪافَره،مسلمون نیست...
سرزنشش نڪن:)
اگه اون حجابش و رعایت نمیڪنه،
ماهم غیبت می ڪنیم🥺
خدا هر دوی این ها رو منع ڪرده❌
ما فقط گناهامون با هم فرق داره|√
فقط میخوام اینو بگم♥️
خودمونو جدا ندونیم از هم...!
اون بگه این اینطوریهـ،این بگه اون اینطوریهـ...!
پس ڪی مونــد؟🤷🏻♀
ما همه خدامـ★ــون یڪیــهـ
بنــده یه نفریــݦ
منتظر یڪ ڪسیـــم•|امام زمانمون|•
قربـــون خدامون برم ڪه با این وجود بازم دوسِمون دارهـ💛
فــدایه امام زمانم ڪه با اینڪه همه ی این گناه ها رو میبینه و عذاب میڪِشه
بازم موقع گرفتاری دستمون رو میگیرهـ💖
عزیزه من!
خدا بندشو خیلی دوست داره...🙂
چرا؟
چون بندشه،خلقش کـ★ـرده...
هر چقدرم گناه ڪرده باشه...
اگه ببینه واقعا پشیمونه می بخشتش😌💕
خدا از تو نا امید نیستـ🌸ـ
اینو بدون،ڪه هیچوقت دیر نیست💕
در این ماه مبارڪ رمضان،ماه مهمانی خدا🌸
بشین با خدات حرف بزن:)
با امام زمانت عهد ببند ڪه دیگه...♡
مثلا غیبت نڪنی~
حجابت رو بیش از پیش رعایت ڪنی~
فلان ڪارو نڪنی~
یا فلان ڪارو بڪنی برای ظهور آقا👐🏼
سلامتیش...
شادی دلش...
تو یه ڪار ڪوچیڪ بڪن،
اون همه جوره هواتو داره😉
اللهم عجل لولیڪ الفرج💕
تا وقتی خدا هست غمت نباشه رفیق☺️
مطمئن باش یه حڪمتی هست ڪه تو داری این متن و میخونی...!
ساده ازش رد نشو
یا علی مدد♡~
#رمضـ🌙ـان
در این مـــآه از گنـ🥀ـاه
شست و شویم دهـ☀️
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
~♡~
طالب جنت شدم
نه محضِ ناز و نعمتش
آرزو دارم ببینم
آب می نوشد حسین...!
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
❁﷽❁
ای شــهـید؛🌷
دخیـــل می بـــندم!
نه اینکه گره بگشایی!🌿
میبندم که رهایم نکنی..
عمری است دستم را گرفته ای...
رها مکن..🙏
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🦋🌙•❥•°•°•°•
🌱بِــسْـمِرَبِّالْـشُّـهَـدٰاءِوَالْـصِّـدیـقـینْ🌱
#کتابسلامـبرابراهیــمـ✋(جلددوم)
پارت:اول← #اینقسمت:بهناممادر🌸
#راوے:برادرشهـــــیـد
درروزگارےکه هنوزابراهیم بهدنیا نیامده بود. ماچندینخانه عوضکردیم.مستأجر بودیمومثل بسیارےازمردم آن زمان، زندگےراحتے نداشتیم.😕
یادمهستمدتےدرخیابانــشهیدعجبگل (جهانپناهقدیم) نزدیکخیابانمشهد مستأجربودیم. صاحبخانهے مازن بسیار باتقوایےبود. اومعلم قرآن بودو درجلسات زنانه سخنرانےمیکرد.🌸
رفتارواخلاق مادرما، درزمانے که در منزل ایشان حضور داشتیم بسیارمعنوے شده بود📿.به قرائت قرآن وادعیه بیشتر اهمیت مےداد. مادر ما، یک زن بسیار مؤمن ومعنوے بود،امادرآنسال معنوےتر شدهبود👌
روزهاگذشتتااینکه دراول اردیبهشت 1336ودرست درشب 21ماه مبارک رمضان ودرهمان خانه، ابراهیم بهدنیا
آمد😍.
مادروپدر مابسیار اورا دوست داشتند. هم پسرزیبایے بودهم بسیار بامحبت و دوستداشتنے.😌
هرچهمےگذشت،محبتابراهیم دردل اعضاے خانواده بیشترمیشد🙃. همه اورادوستداشتند،اولایقمحبتبود.🌸
پدربارهامےگفت: همهفرزندان من خوبند، اماابراهیم راطور دیگرے دوست دارم. نمےدانیدمن درنماز شبهایم، ازعمق جان براے ابراهیم دعامےکنم. خدا انشاءالله اورا دردنیاو آخرت سربلندکند.☺️👌
همین حالت را مادرما نسبت به ابراهیم داشت. شدت علاقهے مادربه ابراهیم، به حدےبودکه هرچه ابراهیم مےگفت سریع انجام مےداد.🏃🏻♂
اما مادرما یک زن دنیادیده وبسیار فهمیده بود. توےفامیل وهمسایهها، هرکسےمشکل خانوادگے پیدامےکرد، راه منزل مارا درپیش مےگرفت!🙄
منزل ماشده بود یک دادگاه خانواده به تمام معنا، مادرماهم قاضے!🤭
وقتےکسے مشکلاتش را براے مادر بیان مےکرد، بهترین راهنمایےها رامےشنید.👌
مادرهمیشه تلاش مےکرد تازندگے جوانها ازهم نپاشد. من خانوادههاے بسیارےرا دیدم که بانصیحتهاے مادرم، از سراشیبے سقوط نجات یافتند😍
ابراهیم نیزدست کمےاز مادر نداشت. سخنان مادر ونصیحتهاے اورا شنیده بود. لذا درچندین مورد دعواے خانوادگے واردشد!😶هرچندکه من به او اعتراض میکردم ومےگفتم: این افراد ازتو بزرگترند، تومجرد هستے، چرا وارداین ماجراها میشوے؟😫 امااو به خوبے کار را پیش مےبرد.😎
یکےاز پسرهاے همسایهےما بادختر یکے از بازارےها ازدواج کرد.💍 پدرعروس از دوستان ابراهیم بود🙄.
هنوزمدتےاز عروسےآنها نگذشته بودکه صداے دادو دعواے این زن ومرد، در کوچه ومحله شنیده شد!🤦🏻♂
کاربه جایےرسید که توے کوچه باهم درگیرشدندو حسابے آبروریزے کردند😐
چندنفرےبراے پادرمیانے اقدام کردند اما همگے گفتند: اینهاباید جداشوند. اصلا به دردهم نمےخورند☹️.
زندگےآنهابه صورت جداازهم ادامه داشت.تااینکه یک روز ابراهیم به سراغ داماد رفت. همه درمحل، ابراهیم رابه عنوان یک ورزشکارمؤمن وباخدا قبول داشتند.🤲📿
ابراهیم که باپدرعروس رفاقت داشت، مےخواست هرطورشده زندگےآنها ازبین نرود.😧
روےپله درکنار منزل مانشستندو ابراهیم، ساعتها بااو حذف زد. بااینکه داماد ازاو بزرگتربود، اماآرام نشسته بود وگوش مےکرد. ساعتےبعد ابراهیم به خانه آمد ودوید سمت مادر🏃🏻♂🧐، بعدبراے مادر گفت که چه حرفهایے بیان کرده.
ابراهیم ازمادر پرسید:«حالاباید چے
بگم؟🤷🏻♂این داماد حرف من رو قبول داره.»
مادرهم به ابراهیم گفت که چه چیزهایے رابه داماد یادآور شود.🧐
بعدبااصرار ابراهیم🙏، مادر به سراغ عروس خانم رفت. چندجلسه باهم صحبت کردند. ابراهیم نیز دستورات مادر راموبه مو اجرا کرد. داماد کوچهے ما، کاملا حرفهاے ابراهیم را قبول ودرعمل اجرا کرد.✌️
هرچندخیلے ازدوستان وحتےخودمن به ابراهیم مےگفتیم که دخالت نکند🤦🏻♂، اما اخلاص درکلام ابراهیم نتیجه داد. عروس وداماد دوباره به زندگے خود برگشتند.😍
چندسال بعدکه ابراهیم راهے جبهه شد😔، آنها بچهدارشده بودندـ الان چهل سال ازآن ماجرا مےگذرد. آنهازندگے خوبے دارند وداماد وچندین نوه و...
آنهاتمام زندگیشان رامدیون تلاش ابراهیم مےدانند.🤩کارهاے ابراهیم مصداق کلام نورانے مولاعلے(ع) در نهجالبلاغه بودکه درنامه47 فرمودند: اصلاح وسازش دادن میان مسلمانان ازتمام نمازهاو روزههاے(مستحبے) بالاتراست👌
**** 🦋 **** 🦋 ***
ابراهیم جبهه بود ومادر همیشه نگران. وقتےمرخصے مےآمد، نمےدانیدمادر ماچقدر خوشحال بودو دور وکنارش مےچرخید😍🦋
شتیدبه همین دلایل بودکه داغ ابراهیم، مادررا ازپا انداخت.وقتےکه خبر شهادت ابراهیم پخش شد🥀وزمانےکه خبرے از بازگشت پیکر ابراهیم نشد،دیگرنمےشد حال وروز مادر را وصف کرد😭. حاج حسین اللهکرم بابچههاےاطلاعات به منزل آمدندوخبر قطعے شهادت رااعلام کردند،اما...😔
هرروزیکے مےآمدوخبر جدیدے میداد.🧐
یکےمےگفت:صدایش رااز رادیو عراق شنیدهاند📻وزندهاست.😳.
دیگرےمیگفت:شهیدشده، رزمندهها اورا دیدهاندو... تااینکه یک مراسم ختم براے او برگزارشد.💐🥀
درست بعداز مراسم که مادرما قبول ک
رد که پسرش شهیدشده😥،شخصےامدو درمورد زنده بودن ابراهیم حرف زد🤭. بعدهم گفت: میخواهم براےاو آئینهبین بیاورم تاباکمک جن بگویدزنده است یانه؟!🙄
فرداے آن روز باخوشحالے آمدوگفت: مادر مژده بده، آئینهبین گفته ابراهیم زنده است!😶
شایدبتوان گفت که این موارد، بیشتراز خبرشهادت، مادرمارا اذیت کرد.🙁 مادر ازدرون مےسوخت. مےنشست جلوے تصویر ابراهیم🖼وزار زارگریه مےکرد😭
بعدازبارگشت آزادگان ونیامدن ابراهیم، حالش خیلےبدترشد😓. کارش به جایے رسیدکه سریخچال مےرفت ویخ وبرفکهاے یخچال را مےخورد!😣 مےگفت: قلبم مےسوزد!مےخواهم کمے آرام شوم💔.
دریکےاز روزهاے آبان1372 بودکه به منزل مادر آمدم. قلبش درد مےکرد.🖤
به اصرار اورابه بیمارستان بردم. در اورژانس بسترےشد.🏨دکتر👨🏻⚕ معاینهاش کرد. حالش خیلے بدنبود. من هم بیرون اورژانس نشستم😔
منتظربودم که دکتر اورا مرخص کند. چون چندباردیگر چنین اتفاقے تکرارشده بود.
امایکے دوساعت بعد، دکاربه سراغ من آمدوبے مقدمه گفت:تسلیت مےگویم🖤
چشمانم داشت ازحدقه درمےآمد.😳
گفتم: چے؟اشتباه نمےکنے؟"😟 مادرم حالش بدنیست. دویدم🏃🏻♂بالاے سرش. آرام وآهسته خوابیده بود.😴 دیگر فراق ابراهیم رانتوانست تحمل کند.اوبه فرزندش ملحق شد.🕊
#ادامهےکتابدرپارتدوم
•↬shahid_hadi_313
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
#پروفایل
•|شهـــر رمضان الـذی انزݪ فیـه القـرآن|•
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄