eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
499 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🌙•❥•°•°•°• 🌱بِــسْـمِ‌رَبِّ‌الْـشُّـهَـدٰاءِوَالْـصِّـدیـقـینْ🌱 ✋(جلددوم) پارت:اول← :به‌نام‌مادر🌸 :برادر‌شهـــــیـد درروزگارےکه هنوزابراهیم به‌دنیا نیامده بود. ماچندین‌خانه عوض‌کردیم.مستأجر بودیم‌ومثل بسیارےازمردم آن زمان، زندگےراحتے نداشتیم.😕 یادم‌هست‌مدتےدرخیابانــ‌شهیدعجب‌گل (جهان‌پناه‌قدیم) نزدیک‌خیابان‌مشهد مستأجربودیم. صاحب‌خانه‌ے مازن بسیار باتقوایےبود. اومعلم قرآن بودو درجلسات زنانه سخنرانےمیکرد.🌸 رفتارواخلاق مادرما، درزمانے که در منزل ایشان حضور داشتیم بسیارمعنوے شده بود📿.به قرائت قرآن وادعیه بیشتر اهمیت مےداد. مادر ما، یک زن بسیار مؤمن ومعنوے بود،امادرآن‌سال معنوےتر شده‌بود👌 روزهاگذشت‌تااینکه دراول اردیبهشت 1336ودرست درشب 21ماه مبارک رمضان ودرهمان خانه، ابراهیم به‌دنیا آمد😍. مادروپدر مابسیار اورا دوست داشتند. هم پسرزیبایے بود‌هم بسیار بامحبت و دوست‌داشتنے.😌 هرچه‌مےگذشت،محبت‌ابراهیم دردل اعضاے خانواده بیشترمیشد🙃. همه اورادوست‌داشتند،اولایق‌محبت‌بود.🌸 پدربارهامےگفت: همه‌فرزندان من خوبند، اماابراهیم راطور دیگرے دوست دارم. نمےدانیدمن درنماز شب‌هایم، ازعمق جان براے ابراهیم دعامےکنم. خدا ان‌شاءالله اورا دردنیاو آخرت سربلندکند.☺️👌 همین حالت را مادرما نسبت به ابراهیم داشت. شدت علاقه‌ے مادربه ابراهیم، به حدےبودکه هرچه ابراهیم مےگفت سریع انجام مےداد.🏃🏻‍♂ اما مادرما یک زن دنیادیده وبسیار فهمیده بود. توےفامیل وهمسایه‌ها، هرکسےمشکل خانوادگے پیدامےکرد، راه منزل مارا درپیش مےگرفت!🙄 منزل ماشده بود یک دادگاه خانواده به تمام معنا، مادرماهم قاضے!🤭 وقتےکسے مشکلاتش را براے مادر بیان مےکرد، بهترین راهنمایےها رامےشنید.👌 مادرهمیشه تلاش مےکرد تازندگے جوانها ازهم نپاشد. من خانواده‌هاے بسیارےرا دیدم که بانصیحت‌هاے مادرم، از سراشیبے سقوط نجات یافتند😍 ابراهیم نیزدست کمےاز مادر نداشت. سخنان مادر ونصیحت‌هاے اورا شنیده بود. لذا درچندین مورد دعواے خانوادگے واردشد!😶هرچندکه من به او اعتراض میکردم ومےگفتم: این افراد ازتو بزرگترند، تومجرد هستے، چرا وارداین ماجراها میشوے؟😫 امااو به خوبے کار را پیش مےبرد.😎 یکےاز پسرهاے همسایه‌ےما بادختر یکے از بازارےها ازدواج کرد.💍 پدرعروس از دوستان ابراهیم بود🙄. هنوزمدتےاز عروسےآنها نگذشته بودکه صداے دادو دعواے این زن ومرد، در کوچه ومحله شنیده شد!🤦🏻‍♂ کاربه جایےرسید که توے کوچه باهم درگیرشدندو حسابے آبروریزے کردند😐 چندنفرےبراے پادرمیانے اقدام کردند اما همگے گفتند: این‌هاباید جداشوند. اصلا به دردهم نمےخورند☹️. زندگےآنهابه صورت جداازهم ادامه داشت.تااینکه یک روز ابراهیم به سراغ داماد رفت. همه درمحل، ابراهیم رابه عنوان یک ورزشکارمؤمن وباخدا قبول داشتند.🤲📿 ابراهیم که باپدرعروس رفاقت داشت، مےخواست هرطورشده زندگےآنها ازبین نرود.😧 روےپله درکنار منزل مانشستندو ابراهیم، ساعت‌ها بااو حذف زد. بااینکه داماد ازاو بزرگتربود، اماآرام نشسته بود وگوش مےکرد. ساعتےبعد ابراهیم به خانه آمد ودوید سمت مادر🏃🏻‍♂🧐، بعدبراے مادر گفت که چه حرف‌هایے بیان کرده. ابراهیم ازمادر پرسید:«حالاباید چے بگم؟🤷🏻‍♂این داماد حرف من رو قبول داره.» مادرهم به ابراهیم گفت که چه چیزهایے رابه داماد یادآور شود.🧐 بعدبااصرار ابراهیم🙏، مادر به سراغ عروس خانم رفت. چندجلسه باهم صحبت کردند. ابراهیم نیز دستورات مادر راموبه مو اجرا کرد. داماد کوچه‌ے ما، کاملا حرف‌هاے ابراهیم را قبول ودرعمل اجرا کرد.✌️ هرچندخیلے ازدوستان وحتےخودمن به ابراهیم مےگفتیم که دخالت نکند🤦🏻‍♂، اما اخلاص درکلام ابراهیم نتیجه داد. عروس وداماد دوباره به زندگے خود برگشتند.😍 چندسال بعدکه ابراهیم راهے جبهه شد😔، آنها بچه‌دارشده بودندـ الان چهل سال ازآن ماجرا مےگذرد. آنهازندگے خوبے دارند وداماد وچندین نوه و... آنهاتمام زندگیشان رامدیون تلاش ابراهیم مےدانند.🤩کارهاے ابراهیم مصداق کلام نورانے مولاعلے(ع) در نهج‌البلاغه بودکه درنامه47 فرمودند: اصلاح وسازش دادن میان مسلمانان ازتمام نمازهاو روزه‌هاے(مستحبے) بالاتراست👌 **** 🦋 **** 🦋 *** ابراهیم جبهه بود ومادر همیشه نگران. وقتےمرخصے مےآمد، نمےدانیدمادر ماچقدر خوشحال بودو دور وکنارش مےچرخید😍🦋 شتیدبه همین دلایل بودکه داغ ابراهیم، مادررا ازپا انداخت.وقتےکه خبر شهادت ابراهیم پخش شد🥀وزمانےکه خبرے از بازگشت پیکر ابراهیم نشد،دیگرنمےشد حال وروز مادر را وصف کرد😭. حاج حسین الله‌کرم بابچه‌هاےاطلاعات به منزل آمدندوخبر قطعے شهادت رااعلام کردند،اما...😔 هرروزیکے مےآمدوخبر جدیدے میداد.🧐 یکےمےگفت:صدایش رااز رادیو عراق شنیده‌اند📻وزنده‌است.😳. دیگرےمیگفت:شهیدشده، رزمنده‌ها اورا دیده‌اندو... تااینکه یک مراسم ختم براے او برگزارشد.💐🥀 درست بعداز مراسم که مادرما قبول ک