eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
499 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣ دوربین رو تحویل امانت داری حرم دادم و با یه قبض زرد رنگ به طرف بچه ها برگشتم. اعصابم خط خطی و داغون بود و منتظر بودم کسی حرف بزنه تا به مثل سگ پاچه شو بگیرم.😡 فاطی(فاطمه خانوم رفیق شفیق بنده): فائزه چرا عین گوجه فرنگی قرمز شدی؟😳 حرف فاطی شد تلنگری برای به رگبار بستن فاطی و اون خادم حرم که تو گشت بود😤 _هان😡چیه😡 توقع داری عین گوجه فرنگی نشم😡 دختره ی عقده ای به هیچ کس کار نداشت اصل اومد گیر داد به این دوربین بدبخت من😡 فاطی: بابا خواهر من ول کن حالا با گوشی عکس بگیری چی میشه حتما که نباید دوربین باشه 😉 _عه😒 نکنه فکر کردی کیفیت عکس دوربین کنون و گوشیای چینی ما یکیه 😡 فاطی: پیف پیف حالا هی کیفیت کیفیت نکن بابا دیگه گذشت رفت بیا بریم زیارت 😰 _الهی چادرت نخ کش بشه _الهی غذات بسوزه _الهی شوهرت کچل باشه _دختره عقده ای _چرا دوربینو گررررفتی😭 مندل(مهدیه بانو دوست گرام اینجانب): خدا مرگت بده زیارت خودت با این حرفایی که زدی باطل شد که بدرک زیارت مارم باطل کردی _عه😮 چه ربطی داره به زیارت😳 کی گفته باطله😟 _اصلا صبرکن الان میرم از اون حاج آقا که اونجا وایساده میپرسم. فاطی بدو بریم☺️ دست فاطی رو گرفتم و به زور کشوندم سمت یه روحانی که با یه پسر وایساده بود توی یه قدمی شون ایستادیم از پشت _اوووم سلام حاج اقا😊 حاجی برگشت و ما با دیدن سیمای زیبای حاجی چشامونو درویش کردیم حاجی: سلام علیکم بفرمایید _عه ببخشید حاج اقا من یه سوالی داشتم حاجی: بفرمایید میشنوم _حقیقتش میخواستم بدونم اگه فوش بدی و نفرین کنی زیارتت باطل میشه😳 یهو یه نفر عین یه حیوون نجیب شروع کرد به خندیدن😂 عه کی بود😳 فاطی که نی منم نیستم😐 حاجیم نی😧 پس کیه😳 عه این یارو قدبلندس که کنار حاجیه😡 پشتش به ما بود و میخندید و شونه هاش از پشت می لرزید😐 _هووی آقا واسه چی میخندی😡 یارو قلد بلنده: برای اینکه زیارت رو اصولا میگن قبول نیست نه باطل شده😃 اینو گفت و برگشت طرف ما و برگشت برادر قدبلنده همانا و باز موندن دهن اینجانب به ابعاد غار مرحوم علی صدرم یه جا😮 وای خدا😱 چه چشمایی👀 عسلی😍 ... ⛔️ کپی برداری و ارسال رمان بدون لینک کانال به یاد شهدا مجاز نیست و حرام است⭕️❌🅱 https://eitaa.com/rah_shohadaaa
https://eitaa.com/rah_shohadaaa 🌷 زیبای دکتر چمران🌷 ... از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ... من نفهمیدم❗️ فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تــو باشد .. گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ، معنایش این نیست که تنهایم ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...! ❤دوستت دارم ، خدای خوب من
پیچ و مهره ای ها https://eitaa.com/rah_shohadaaa دسته ی ما معروف شده بود به پیچ و مهره ایها! تنها آدم سالم و اوراقی نشده ، من بودم😌 که تازه کار بودم و بار دوم بود که جبهه آمده بودم.دیگران یک جای سالم در بدنشان نداشتند.یکی دست نداشت، آن یکی پایش مصنوعی بود و سومی نصف روده هایش رفته بود و چهارمی با یک کلیه و نصف کبد به زندگانی ادامه می داد و ...😂 یکبار به شوخی نشستیم و داشته هایمان_ جز من _ را روی هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابی و کامل از میانمان بیرون آمد!😳😁 دست ، پا ، کبد، چشم و دهان و دندان مجروح و درب و داغون کم نداشتیم . خلاصه کلام جنسمان جوربود. یکی از بچه ها که هر وقت دست و پایش را تکان میداد انگار لولاهایش زنگ زده و ریزش داشته باشد،😬 اعضا و جوارحش صدا میکرد، 😄با نصفه زبانی که برایش مانده بودگفت:" غصه نخورید، این دفعه رفتیم عملیات از تو کشته های دشمن یک ، دوجین لوازم یدکی مانند چشم👁 گوش👂 و کبدو کلیه می آوریم، یا دو ، سه تا عراقی چاق و جثه دار پیدا می کنیم و می آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم می کنیم😂😂 تا هر کس کم و کسری داشت ، بردارد.😬 علی ، تو به دو، سه متر روده ات می رسی، 😉اصغر ، تو سه بند انگشت دست راستت جور میشود.😜ابراهیم ، تو کلیه دار میشوی😃 و احمد جان، واسه ی تو هم یک مغز صفر کیلومتر کنار می گذاریم .😁شاید به کارت آمد!" همه خندیدند جز من .آخر من " احمد " بودم!!☹️ 📚برگرفته از کتاب رفاقت به سبک تانک
👣 بسم الله__ ◀آن موقع ها همه چیز انقدر امن نبود.... انقدر آرام نبود.... غیرت ها انقدر بی رمق نشده بود.... مرد بود و غیرتش....مرد بود و ناموسش.... . ◀جسد بی جان و عریان دختر ایرانی را از تیر چراغ برق بالا بردند....دشمن را میگویم... جلوی چشم رزمنده های ایرانی گذاشتند!!!!😔 . ◀خواستند غیرت و مردانگی بچه های خمینی را به سخره بگیرند..خواستند بگویند... این ناموس شماست که به تاراج رفته!! ببینیتش!! به قول امروزی ها آن را به اشتراک گذاشتند... جلوی چشم بسیجی ها...🙁 . ◀سه نفر از بهترین جوانان این وطن پر پر شدند... تا بالاخره توانستند آن جنازه را پایین بیاورند... مگر شوخی بود.. ناموس بود! یک گردان هم قربانی میگرفت بالاخره ناموسشان را پایین می آوردند.. حتما که نباید زن و بچه خودشان باشد... مرد با غیرت ناموس دیگران را هم ناموس خودش میبیند...☝️ . ◀دختر شیعه جلوی چشم دشمن عریان باشد و مردهای شیعه نفس بکشند؟؟؟ مگر سربازان خمینی مرده باشند... . ◀عکس ناموسش را به اشتراک میگذارد... و با بی غیرتی زیرش مینویسد: ⚫من و عشقم!! ⚫من و مادر خوشگلم!! ⚫من و خواهر گلم!! . ◀زن عکس سرلخت و برهنه اش را منتشر میکند و برادرش و شوهرش آن را لایک میکنند!!در حالی که چند هزار نفر دیگر هم ناموسشان را با لایک پسند کرده اند...😥😔 . ◀همان مرد چند پست آن طرف تر هم عکس یک شهید را به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته ما مدیون شهداییم!!!!😞 . ◀عکس همان بچه شیعه با غیرت... همان سرباز خمینی... همان کسی که دارد از بی غیرتی اش زجر میکشد... همان کسی که نگذاشت جنازه دختر ایرانی جلوی چشم ها باشد....چه رسد به....😔 همان کسی که توی وصیت نامه اش این همه تاکید کرده بود که ««اگر با ریخته شدن خونم حقی به گردن دیگران داشته باشم به خدا قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حجاب و بی حیا نمیگذرم!!»»✋ . ◀مرد با غیرت این روزها.. تو را به خدا قسم بگو...😭 بگو آن شهید چه کار کند تا حاضر شوی عکس ناموست....زن شیعه را از جلوی چشم های هرزه برداری؟😔 چه کار کند تا ناموست را به اشتراک نگذاری؟؟؟ ناموست را بیت المال کرده ای؟حاشا به غیرتت!!😒 مگر نمیبینی... نمیبینی دشمن چطور دارد به ناموس شیعه... به ناموس ایرانی میخندد؟؟😔 https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
~•°•~•💓•~•°•~ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_اول1⃣
~•°•~•💓•~•~• ⃣ چشم قشنگه: اوهوم😊 خانووووم😳 حواستون کجاست😳 اوه اوه از اون موقع دارم همینجوری عین بز پسر مردمو دید میزنم وای آبروم رفت😭 خودمو جم و جور میکنم 🙈 _بله آقا😡 من اصلا دوس دارم بگم باطل میکنه شما مفتشی😏 چشم قشنگه: نخیر مفتش نیستم😏 طلبه هستم و باید مشکلات دینی افراد رو حل کنم😌 _عه😳 پس امامه ت کو😂 اصلا عبام نداری که😃 چشم قشنگه: یعنی بنظر شما هرکس لباس نداشته باشه طلبه نیس😕 _نع😊 نیست😊 چشم قشنگه: بابا خانوم شما عجب رویی دارید ها😏 روحانی که تا اون موقع ساکت بود با صدایی که توش خنده موج میزد گفت : عه ! جواد از تو بعیده😒 دخترگلم بی ادبی پسر منو ببخشید😊 اوه اوه فامیل در اومدن😱 _عه چیزه 😁 یعنی چیزه 😑 اهان یعنی میخواستم بگم نه بابا این چه حرفیه خداببخشه😊 روحانی: ممنون دخترگلم لطف کردی التماس دعا چشم قشنگه 😡 من 😜 روحانی😊 فاطی😕 با فاطمه به طرف بچه ها برگشتیم ولی فکرم پیش چشمای پسره بود😑 وای خدایا خودت ببخشم من که چشم ناپاک نبودم😢 فاطی:وااااایییی خاک تو سرم😱 _عه خاک تو سر من😄 چرا تو سر تو😂 فاطی: بچه ها رفتن😱 حالا تو این شلوغی چجوری پیداشون کنیم😢 بدبخت شدیم فائزه😁 خدا لعنتت کنه😭 _فاطی😐 مگه عصر حجره😳 بابا زنگ میزنیم پیداشون میکنیم دیگه😕 فاطی: عه😨 راس میگی ها بزنگ ببین کجان😢 _از دست تو😝 گوشیمو از جیب شلوارم بیرون آوردم📱 وااای😵فاطی شارژ برقی نداشتم خاموش شده😦 توهم که گوشیت تو ماشینه😱 فاطی: وای فائزه یه کاری کن😫 برو از یکی گوشی بگیر تورو خدا😭 یک آن یه فکر به ذهنم رسید...😄 حاج آقا و پسرشون😜 آروم و متین به سمتشون حرکت کردم ☺️ هنوز همونجا بودن😊 _ببخشید حاج اقا😶 حاجی: عه شمایید دخترم😍 بفرمایید _حقیقتش ما از دوستامون جدا شدیم حالاهم گوشیم شارژ نداره باهاشون تماس بگیرم😔 میشه از گوشی شما استفاده کنم😰 حاجی: عه این چه حرفیه دخترم 😌 جواد جان گوشیتو بده تا تماسشونو بگیرن😌 جواد (همون چشم قشنگه خودمون): 😒 بله بفرمایید😏 وقتی گوشیشو به طرفم گرفت دستامو بردم جلو برای گرفتنش که یهو یه لرزش کاملا ضایع افتاد توی دستام😣 به هر بدبختی بود گوشی رو از دستش گرفتم 😒 تا رسید دستم قفل شد دوباره روی صفحه قفل نوشته بود 👈سید محمد جواد👉 😍وای خدا اونم سیده😍 _عه ببخشید قفل شد آقا سید آروم جوری که من نفهمم (البته ارواح عمش یجوری اتفاقا گفت من بفهمم😎 ) گفت : از بس استخاره کردید موقع گرفتنش دیگه😡 گوشی رو دوباره دستش دادم اونم رمز و زد و بهم پس داد 😒 حالم بی خود و بی جهت گرفته بود😔 ... ⛔️ کپی برداری و ارسال رمان بدون لینک کانال به یاد شهدا مجاز نیست و حرام است⭕️❌🚫 https://eitaa.com/rah_shohadaaa
PN2-RahatTalabi.mp3
1.1M
2⃣ 🎧 ✍ حاج آقا فرزندم تا 14 سالگی خوب بود ولی داره بد میشه! چرا اینجور شده؟😥 👤|استاد پناهیان ⚜| https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
الآڹ وقتشہ❗️همیڹ الآڹ ڪہ امام زماڹ نیست❌ ♨️تا خودت را بہ رنگِ ماندگارِ انتظـ🌸ـار، دربیارے... ☝️تا وقتي امام زماڹ را ملاقات مي‌ڪني ✔️گَردِ خستگي جہاد روے روح و بدنت باشہ... ➬ https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🔆🔆🔆 🔆🔆 🔆 🌸 *زندگی ب سبک شهدا* ناصر؟؟؟ جانم... امشب چقدر خوشگل شدی❤️ خندید...صورتش را برگرداند،بلند شد رفت سمت ساکش. امشب چت شده اکرم؟ راه رفتنش با همیشه فرق داشت حرف که میزد من رو درسٺ یاد اولیڹ بارے ڪہ خونه حاج آقا دیده بودمش انداخٺــــــــــ... ناصر؟ جانم... بهم قول میدے رفتے شفاعتمو بڪنے؟؟؟ چشم از چشمم برنمیداشت،گفت اونی ڪه باید شفاعت ڪنه تویے خانومم اما اکرم جان،جوڹ ناصر اگہ نیومدم دنباڸ جنازم نگرد ... سرمو گذاشتم رو پاش هق هق گریه کردم گفتم بس ڪڹ ناصر،اینو ازم نخواه بذار یادگارے داشتہ باشم ڪمے مڪث ڪرد سرمو گرفت بالا سفیدی چشماش سرخ شده بود میدونسی شهدایی ڪه جنازشون برنمیگرده حضرت زهرا(س) میاد پیش جنازشون دوست داری تو تشییع ناصرت حضرٺـــــ زهــــــــــرا باشه یا آدمای دیگہ؟؟ بغضمو قورت دادم ...قبول ولے یه شرط داره ؛قول بده حوری های بهشتی رو دیدی دست و دلت نلرزه زد زیر خنده گفت:امان از دست تو حوری کیه بابا من اکرممو با دنیا عوض نمےڪنم ... 🌷همسر شهید ناصر کمالی🌷 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
~•°•~•💓•~•~• #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_دوم2
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣ شروع کردم به گرفتن شماره مهدیه... یه بار😠 دوبار😟 سه بار😣 مشترک مورد نظر خاموش📴 می باشد😯 ای وای بدبخت شدیم رفت گل رس تو سرمون😱 _ممنون😔 برنمیداره😰احتمالا گم شدیم😢 حاجی : از کدوم شهر اومدید دخترم _کرمان😔 سیدجواد_با کاروانای زیارتی اومدید؟ _اره سید: پس بیاید من میرسونمتون ترمینال فقط زود باشید چون ممکنه برن _ممنون دستتون درد نکنه 😍 فاطی: خدا خیرتون بده ممنون😊 سید: خواهش میکنم بفرمایید از حاج اقا تشکر کردیم و پشت سر سید راه افتادیم. ماشالا چه قد و بالایی😍 چقدر مردونه و جذاب از پشت راه میره 😍 حالا تازه فرصت کردم نگاهش کنم کلا جذب چشاش بودم قیافشو ندیدم. خدای من این طلبه اس😳 بابا الکی میگه😳 تیپش عین خواننده هاس☺️ روشو کرد طرف ما خدای من چهرش😳 چقدر ناز و معصومه 😍 ندای درون : وای فائزه خجالت بکش پسر مردومو خوردی😱 _ندا جون شرمنده تم میشه خفه شی 😝 گناهش گردن خودم😊 با مشتی که فاطی به پهلوم زد جیغم رفت هوا😤 _مگه مشکل داری😳 چرا میزنی😳 فاطی که رنگش قرمز شده بود اشاره کرد به سید سید در حالی که کلافه بود گفت : خانوم محترم اگه نگاه کردنتون تموم شد بیاید سوار شید جا می مونید ها وای😱خاک تو سرم 😁 شرفم افتاد کف پام😞 با فاطمه رفتیم کنار ماشینش یه ۲۰۶ آلبالویی بود در عقب رو که باز کردیم روی صندلی عقب کلی خرت و پرت بود و فقط یه نفر جا میشد😶 من و فاطیم عین بز همدیگه رو نگاه میکردیم سید برگشت طرف من و گفت : به دوستتون بگید عقب بشینن شما یکم بیشتر جا میبرید بفرمایید جلو😏 بعدم با یه لبخند ملیح تمرگید سرجاش😕 این بیشعور با من بود😡 به من گفت چاق😡 خو اره دیگه فقط یکم محترمانه ترش😑 فاطی عقب نشست و منم در جلو رو باز کردم و نشستم😠 پسره بی ادب😷 یه بسم الله آروم گفت و ماشینو روشن کرد _واااای😱 صبر کنید آقا جواد سید: چیشد😳😳😳 _دوربینمو از امانت داری نگرفتم 😱 سید: قبض رو بدید من میرم میگیرم😡 قبض رو به بدبختی از جیب شلوارم در آوردم و دادم دستش 😖 از ماشین پیاده شد و با دو از پله های جلوی ورودی حرم بالا رفت. ... 🚫 کپی برداری و ارسال و رمان بدون لینک کانال به یاد شهدا مجاز نیست و حرام است🚫❌ https://eitaa.com/rah_shohadaaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷 ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ... ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ. ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ . "ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین" پیشاپیش عید سعید فطر مبـارک باد 🎉🌺🌙پيشاپيش 🎉🌺🌙عید 🎉🌺🌙سعید 🎉🌺🌙فطر 🎉🌺🌙بر شما 🎉🌺🌙دوستان 🎉🌺🌙عزيز 🎉🌺🌙و 🎉🌺🌙خانواده 🎉🌺🌙محترمتان 🎉🌺🌙مبـــارک 🎉🌺🌙و فرخنده 🎉🌺🌙بــــــاد طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی🙏 🌷🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/rah_shohadaaa