eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
499 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
اول تو بگو؛ بگو قهرمان‌ها چه شکلی هستند؟ چطور قهرمان ‌شده‌اند؟ چطور اسم‌شان برای همیشه سرزبان‌ها ماندگار شده؟ بعد بگذار من برایت بگویم که زیر سقف تک تک خانه‌های ایران بزرگ و پهناور خودمان، هزار هزار روایت وجود دارد از زندگی قهرمان‌های واقعی؛ نه آن شخصیت‌های تخیلی فیلم‌های هالیوودی. یکی از این خانه‌ها، چهار دیواری یک خانه ساده و معمولی است در تبریز. خانه شهید حامد جوانی؛ یکی از همان قهرمان‌های واقعی که گمنامند و کمتر کسی اسم‌شان را شنیده؛ شهید مدافع حرمی که در سوریه و بین غیر ایرانی‌ها، به🌹 «شهیدِ ابوالفضلی» 🌹معروف شده‌است. شهید جوانی یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم متولد 👈۲۸ آبان ۶۹ است. 👈در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ در منطقه لاذقیه سوریه مجروح شده و بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در سوریه و بیمارستان بقیه الله تهران بستری و 👈در حالت کما بود که سرانجام با لبیک به دعوت حق، 👈۳ تیر ماه ۹۴ به قافله سیدالشهدا(ع) پیوست و در گلزار شهدای وادی رحمت آرام گرفت... https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
1⃣قسمت اول: شهیدمدافع حرم جوانی 👈پدر 53 ساله حامد. پدری که از دار دنیا ، دو پسر داشته و حالا یکی از آنها شهید شده ؛ همان پسر کوچکتری که دلشان را گره زده بودند به لبخندهایش ، گریه‌هایش، بیقراری‌هایش. همان ته‌تغاری خانه که هیچ‌کس تاب دیدن یک لحظه دردکشیدنش را نداشت. همان که حالا نیست، جایش اینجا خالی است و داغش کهنه نمی‌شود. ➖رفتنش اما - چطور رفتنش- افتخار اهالی این خانه است:«ما از همان اول ، همان روزی که حامد آمد و گفت می‌خواهم بروم سوریه ، به او و شجاعتش و ایمانش افتخار کردیم.» همان اول برای این خانواده می‌شود، پاییز 93 ... یکی از همان روزهای پاییزی و سرد تبریز، که حامد سراسیمه آمد خانه و با ذوق و شوق گفت که یک خبر خوب برای شما دارم. خبر خوب؟! همه اهل خانه نشستند و سراپاگوش شدند تا حامد برایشان بگوید که چه چیزی اینقدر خوشحالش کرده و حامد لب باز کرد و گفت:« یادتان است که من همیشه می گفتم ای کاش 1400 سال پیش به دنیا می آمدم تا بتوانم در رکاب اباعبدالله(ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم؟ حالا این فرصت برایم پیش آمده ، می‌خواهم بروم سوریه و از خواهر اباعبدالله (ع) دفاع کنم.» ➖واکنش اهالی خانه بعد از شنیدن این جمله‌ها چه بود؟ جواب را از زبان پدر حامد بشنوید:« به پسرم افتخار کردم، آرزوی هر خانواده شیعه و مسلمانی است که بتواند از دین اسلام و خاندان اهل بیت دفاع کند، پسر من هم هدفی جز این نداشت، چرا رضایت نداشته باشم؟!».. ⬅ادامه دارد.... https://eitaa.com/rah_shohadaaa