eitaa logo
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
499 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
715 ویدیو
51 فایل
🍃❣️←بِسمِ‌رَّبِ‌شُهَدٰا→❣️🍃 امروز #فضیلت زنده نگہ داشتݩ یاد #شهدا کمتر از شهادت نیسٺ . "مقام معظم رهبرے" مُدیرツ:‌🍃 @Hos3ein_79 تبادلツ:‌🍃 @gomnam2086
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 من مطمئنم خیلی ها هستن دوست دارن بشن و بارها هم گفتم اما یکی از مشکلاتی که بعضی از این افراد دارن اینه هستن... 📌 گاهی نیازه ما داخل یک ، یک فضای و باشیم... این خیلی داره مخصوصا تو سن 📌گاهی اوقات اجازه نمیده آدم شجاعانه از عقایدش دفاع کنه برعکس خوبه که فشار جمع انسان رو در راستای درست و به سمت خدا سوق بده 📌سعی کنید با یه جمع مومن دوست باشید... ، و..... این کمکتون میکنه... ( بر اساس روایتی از امام حسن مجتبی ع ) ✅https://eitaa.com/rah_shohadaaa
ای داد از این . . .😩 ⚠️اگه این روزا به یکی بگی واجب خدا رو انجام بده🙂🌹 مثلا رو نگه دار🙈 یا رعایت کن!☺️ بی عفتی نکن!😱😰 میگه: به تو چه داره؟😠 ؟😠 خجالت بکش برو درست کن!!😯 🧠ذهن فلان فلان شده!!😠😠😠 ذهن تو خرابه که با 💅🏻💄 و چهار تا تار مو گناه میکنی و میشی!!😠😡 ⬅️ °•اسم امر_به_معروف شده ‼️ کردن‼️ جانماز آب کشیدن°•😔✌️🏽 ⚠️اگه این روزا به یکی بگی: 👀 دنبال ناموس مردم نباشه. . .🙈چه واقعیش. .چه 📲!😵 اگه بگی هر آشغالی رو نبین و 💟 نکن . .😮 چون برای همیشه تو ذهنت🧠 میمونه!😓 هر پیج نجس و رو دنبال نکن. .🥀🙁 نگذار 👥 بره بالا که بازدید👁‍🗨 پیجش هم بره بالا. .😠 گناهش پای تو هم نوشته میشه🥀. . .😔 نگو چند هزار تا فالور👥 داره من یکی ندارم!‼️😐 به هر وعکس 🦠 نخند💤 که این چیزا شادی واقعی نمیاره. .زودگذره. .♻️ آخرش فقط غمه و کلی گناه. . .😞💔😔 عکس و ناموستو از پروفایل🎫 یاپیجت🎯 پاک کن،😯 هزار جورچشم نگاش نکنه🎼. .ناموستو نکن!!😡😡😡 ⚠️اگه بگی. . حجابت🦋 چرا این طوریه شیعه❓ چرا داری فضای🌸 و عمومی رو خراب میکنی❓ چرا داری چشم و دل بنده های خدارو به 🍂 میندازی ❓ چرا میکنی😔❓ میگه: 🔹مگه تو خدایی❓ 🔸چرا میکنی❓ 🔹چرا میزنی❓ 🔸چرا میزنی❓ 🔹تو واقعا❓ 🔸برو درست کن!!😠😔 با این مردم رو از همه چی زده کردید😑 خشکه مقدس هاااا !!!😡 ⬅️ نهی_از_منکر شده قضاوت_کردن😔✌️🏽 ☑️خلاصه که ✅اگه بخوای به درد بخور باشی. .👍 بی وخنثی نباشی. .👌 لشگر نباشی. .🤜 باید. .✋🏽 ✔ خورت خوب باشه❕😅👌 ✔ خورت هم خوب باشه❕ ✔ خورت ملس باشه❕ ✔ پوست کلفت باشی❕ ✔ بذار ات کنن❕ ✔بذار بگن مقدس❕🙁😔 ⁉️😯😳 چون مظلوم خد💕ا،یعنی امربه معروف ونهی از منکر رو انجام بدی❣👏 واجبی که بدجور شدهـ💤. . .بدجوری مظلومه. .✌️🏽😔 🍃ولی. . . 🌸به خود خدا قسم . . . 🍃همش در راه خدا . . . به شرط اینکه خالص🌈 باشی بی ادعای بی 🕶. . . نشی!😒 خودتو بالاتر و بهتر 👑 . . . برای اینکه کمک🎈 کنی به شدن ظهورامام زمان💕 خوردن شیرینه. . .😁 خوردن شیرین تره. . .😅 مثل شهید علی خلیلی شدن😍که دیگه هیچی. . . احلا من العسله🍯😋. . .[شیرین تر از 😋] همه اش می ارزه به یه لبخند امام زمان . .☺️😍 میگی نه⁉️ کن👆🏻👆🏻 ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄ 🍃🌹🍃
😍 🍃🌸 جلوه ای از مراسم عروسی شهید مصطفی ردانی پور 👰🤵 💍 مصطفی بود.اتاق تو در توی پذیرایی را زنانه کرده بودند و حیاط را برای مردها فرش انداخته بودند. یک مرتبه بلندی که از کوچه به گوش می رسید، نگاه همه‌ی حاضران را به طرف در ورودی خانه برگرداند. "برای روح آقا داماد صلوات!" صدای خنده و صلوات قاطی شد و در کوچه و حیاط خانه پیچید. "برای سلامتی شهدای آینده صلوات!" مصطفی سر به زیر و خندان در میان همراهانش و شهید حسین خرازی وارد خیاط خانه شد. "صحیح و سالم بری رو مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست!" مهمانها هرچه و نقل و شیرینی داشتند ریختند روی سر مصطفی که سرخ شده بود از خجالت. "در راه کربلا دست و بی سر ببینمت، صلوات بعدی رو بلندتر ختم کن!"😂 و صدای بلند صلوات اطرافیان .... مصطفی مثل همیشه را پوشیده وپیراهن ساده‌ی شیری رنگش را روی آن انداخته بود اما با این تفاوت که آنها را اتو کرده بود. بیشتر مهمانها از دوستان او بودند، جبهه یا همدرسان دوران طلبگی که حالا مجلس را دست گرفته بودند و به اختیار خود می‌چرخاندند. حسین خطاب به ناصر گفت:" پاشو مجلس را گرم کن! مثلا رفیقمان است." ناصر در حالیکه با عجله داخل دهانش را قورت می داد گفت: چشم فرمانده ! آنگاه آب را برداشت و سرکشید و بلافاصله بلند شد و وسط مجلس ایستاد، بی مقدمه و با صدایی که فقط خودش بود که زیباست! شروع به خواندن کرد: شمع و چراغ روشن کنید بسیجی‌ها رو خبر کنید امشب شبیخون داریم ببخشید عروسی داریم... 😂😂 و دست زد و بقیه هم با او دم گرفتند و دست زدند : بریزید سرشون امشب عروسی داریم... احمد گفت: ناصر ببینم کاری می کنی که خانم همین امشب از آقا مصطفی تقاضای طلاق کنه یا نه؟ سحرگاه در آستانه اذان صبح ، مصطفی سراسیمه و حیران زده از خواب پرید. درنگ به سوی اتاق مصطفی رفت و در زد. یقین داشت که مصطفی در آن موقع در نماز شب در انتظار اذان صبح به تلاوت قرآن مشغول است. مصطفی آرام در را گشود و با چهره‌ی زده‌ی خواهرش مواجه شد که بریده بریده کلماتی بر زبان می راند: مصطفی... مصطفی!... به خدا قسم زهرا به همراه سیدی نورانی و بانویی دیگر در مراسم عروسی‌ات شرکت کردند. وقتی... وقتی خانم را شناختم عرضه داشتم: خانم جان! شوم! قدم رنجه فرمودید! بر ما منت گذاشتید...اما شما و مراسم عروسی؟! فرمود: به ازدواج فرزندم مصطفی آمده‌ایم... اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟... و تعجب زده از خواب پریدم. یک مرتبه مصطفی روی نشست ، دستهایش را روی زمین گذاشت و شروع کرد های های گریه کردن... مرتب زیر لب می گفت: بشوم! دعوتم را پذیرفتند.😍❤️ کدام دعوت داداشی؟! تورو خدا به من هم بگو. چون مراسم عروسی ما مورد رضایت وعنایت امام زمان(عج) قرار گیرد، برای آن حضرت و دعوتنامه‌ای برای مادربزرگوارشان حضرت زهرا(س) و عمه پرکرامتشان حضرت معصومه (علیهاالسلام) نوشتم. نامه اول را در عریضه مسجد جمکران انداختم و نامه دوم را در ضریح حضرت معصومه... و اینک معلوم شد منت گذاشته‌اند و را پذیرفته‌اند... حال خیالم راحت شد که مجلس ما مورد مولایمان امام زمان (عج) واقع گشته است. همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلى شكسته پنهان دارم در دفترخاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم آن روزها دروازه‌ی شهادت داشتیم ولی حالا معبری تنگ، هنوزهم برای شهید شدن فرصت هست باید دل را صاف کنیم. ( مقام معظم رهبری ) 🌷🇮🇷🌷 🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa