#پروفایل
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
#پروفایل ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/rah_shohadaaa ┄┅─✵💝✵─┅┄
رفیـــق یه لحظـ🌤ـه وقتتـو میدے بهݦ؟!
بیـا ڪسی رو واسه گناهاش سرزنش نڪنیم👌🏼
یه بی حجاب دیدی تو خیابون...
نتوپ بهش،نگو این ڪافَره،مسلمون نیست...
سرزنشش نڪن:)
اگه اون حجابش و رعایت نمیڪنه،
ماهم غیبت می ڪنیم🥺
خدا هر دوی این ها رو منع ڪرده❌
ما فقط گناهامون با هم فرق داره|√
فقط میخوام اینو بگم♥️
خودمونو جدا ندونیم از هم...!
اون بگه این اینطوریهـ،این بگه اون اینطوریهـ...!
پس ڪی مونــد؟🤷🏻♀
ما همه خدامـ★ــون یڪیــهـ
بنــده یه نفریــݦ
منتظر یڪ ڪسیـــم•|امام زمانمون|•
قربـــون خدامون برم ڪه با این وجود بازم دوسِمون دارهـ💛
فــدایه امام زمانم ڪه با اینڪه همه ی این گناه ها رو میبینه و عذاب میڪِشه
بازم موقع گرفتاری دستمون رو میگیرهـ💖
عزیزه من!
خدا بندشو خیلی دوست داره...🙂
چرا؟
چون بندشه،خلقش کـ★ـرده...
هر چقدرم گناه ڪرده باشه...
اگه ببینه واقعا پشیمونه می بخشتش😌💕
خدا از تو نا امید نیستـ🌸ـ
اینو بدون،ڪه هیچوقت دیر نیست💕
در این ماه مبارڪ رمضان،ماه مهمانی خدا🌸
بشین با خدات حرف بزن:)
با امام زمانت عهد ببند ڪه دیگه...♡
مثلا غیبت نڪنی~
حجابت رو بیش از پیش رعایت ڪنی~
فلان ڪارو نڪنی~
یا فلان ڪارو بڪنی برای ظهور آقا👐🏼
سلامتیش...
شادی دلش...
تو یه ڪار ڪوچیڪ بڪن،
اون همه جوره هواتو داره😉
اللهم عجل لولیڪ الفرج💕
تا وقتی خدا هست غمت نباشه رفیق☺️
مطمئن باش یه حڪمتی هست ڪه تو داری این متن و میخونی...!
ساده ازش رد نشو
یا علی مدد♡~
#رمضـ🌙ـان
در این مـــآه از گنـ🥀ـاه
شست و شویم دهـ☀️
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
~♡~
طالب جنت شدم
نه محضِ ناز و نعمتش
آرزو دارم ببینم
آب می نوشد حسین...!
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
❁﷽❁
ای شــهـید؛🌷
دخیـــل می بـــندم!
نه اینکه گره بگشایی!🌿
میبندم که رهایم نکنی..
عمری است دستم را گرفته ای...
رها مکن..🙏
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🦋🌙•❥•°•°•°•
🌱بِــسْـمِرَبِّالْـشُّـهَـدٰاءِوَالْـصِّـدیـقـینْ🌱
#کتابسلامـبرابراهیــمـ✋(جلددوم)
پارت:اول← #اینقسمت:بهناممادر🌸
#راوے:برادرشهـــــیـد
درروزگارےکه هنوزابراهیم بهدنیا نیامده بود. ماچندینخانه عوضکردیم.مستأجر بودیمومثل بسیارےازمردم آن زمان، زندگےراحتے نداشتیم.😕
یادمهستمدتےدرخیابانــشهیدعجبگل (جهانپناهقدیم) نزدیکخیابانمشهد مستأجربودیم. صاحبخانهے مازن بسیار باتقوایےبود. اومعلم قرآن بودو درجلسات زنانه سخنرانےمیکرد.🌸
رفتارواخلاق مادرما، درزمانے که در منزل ایشان حضور داشتیم بسیارمعنوے شده بود📿.به قرائت قرآن وادعیه بیشتر اهمیت مےداد. مادر ما، یک زن بسیار مؤمن ومعنوے بود،امادرآنسال معنوےتر شدهبود👌
روزهاگذشتتااینکه دراول اردیبهشت 1336ودرست درشب 21ماه مبارک رمضان ودرهمان خانه، ابراهیم بهدنیا
آمد😍.
مادروپدر مابسیار اورا دوست داشتند. هم پسرزیبایے بودهم بسیار بامحبت و دوستداشتنے.😌
هرچهمےگذشت،محبتابراهیم دردل اعضاے خانواده بیشترمیشد🙃. همه اورادوستداشتند،اولایقمحبتبود.🌸
پدربارهامےگفت: همهفرزندان من خوبند، اماابراهیم راطور دیگرے دوست دارم. نمےدانیدمن درنماز شبهایم، ازعمق جان براے ابراهیم دعامےکنم. خدا انشاءالله اورا دردنیاو آخرت سربلندکند.☺️👌
همین حالت را مادرما نسبت به ابراهیم داشت. شدت علاقهے مادربه ابراهیم، به حدےبودکه هرچه ابراهیم مےگفت سریع انجام مےداد.🏃🏻♂
اما مادرما یک زن دنیادیده وبسیار فهمیده بود. توےفامیل وهمسایهها، هرکسےمشکل خانوادگے پیدامےکرد، راه منزل مارا درپیش مےگرفت!🙄
منزل ماشده بود یک دادگاه خانواده به تمام معنا، مادرماهم قاضے!🤭
وقتےکسے مشکلاتش را براے مادر بیان مےکرد، بهترین راهنمایےها رامےشنید.👌
مادرهمیشه تلاش مےکرد تازندگے جوانها ازهم نپاشد. من خانوادههاے بسیارےرا دیدم که بانصیحتهاے مادرم، از سراشیبے سقوط نجات یافتند😍
ابراهیم نیزدست کمےاز مادر نداشت. سخنان مادر ونصیحتهاے اورا شنیده بود. لذا درچندین مورد دعواے خانوادگے واردشد!😶هرچندکه من به او اعتراض میکردم ومےگفتم: این افراد ازتو بزرگترند، تومجرد هستے، چرا وارداین ماجراها میشوے؟😫 امااو به خوبے کار را پیش مےبرد.😎
یکےاز پسرهاے همسایهےما بادختر یکے از بازارےها ازدواج کرد.💍 پدرعروس از دوستان ابراهیم بود🙄.
هنوزمدتےاز عروسےآنها نگذشته بودکه صداے دادو دعواے این زن ومرد، در کوچه ومحله شنیده شد!🤦🏻♂
کاربه جایےرسید که توے کوچه باهم درگیرشدندو حسابے آبروریزے کردند😐
چندنفرےبراے پادرمیانے اقدام کردند اما همگے گفتند: اینهاباید جداشوند. اصلا به دردهم نمےخورند☹️.
زندگےآنهابه صورت جداازهم ادامه داشت.تااینکه یک روز ابراهیم به سراغ داماد رفت. همه درمحل، ابراهیم رابه عنوان یک ورزشکارمؤمن وباخدا قبول داشتند.🤲📿
ابراهیم که باپدرعروس رفاقت داشت، مےخواست هرطورشده زندگےآنها ازبین نرود.😧
روےپله درکنار منزل مانشستندو ابراهیم، ساعتها بااو حذف زد. بااینکه داماد ازاو بزرگتربود، اماآرام نشسته بود وگوش مےکرد. ساعتےبعد ابراهیم به خانه آمد ودوید سمت مادر🏃🏻♂🧐، بعدبراے مادر گفت که چه حرفهایے بیان کرده.
ابراهیم ازمادر پرسید:«حالاباید چے
بگم؟🤷🏻♂این داماد حرف من رو قبول داره.»
مادرهم به ابراهیم گفت که چه چیزهایے رابه داماد یادآور شود.🧐
بعدبااصرار ابراهیم🙏، مادر به سراغ عروس خانم رفت. چندجلسه باهم صحبت کردند. ابراهیم نیز دستورات مادر راموبه مو اجرا کرد. داماد کوچهے ما، کاملا حرفهاے ابراهیم را قبول ودرعمل اجرا کرد.✌️
هرچندخیلے ازدوستان وحتےخودمن به ابراهیم مےگفتیم که دخالت نکند🤦🏻♂، اما اخلاص درکلام ابراهیم نتیجه داد. عروس وداماد دوباره به زندگے خود برگشتند.😍
چندسال بعدکه ابراهیم راهے جبهه شد😔، آنها بچهدارشده بودندـ الان چهل سال ازآن ماجرا مےگذرد. آنهازندگے خوبے دارند وداماد وچندین نوه و...
آنهاتمام زندگیشان رامدیون تلاش ابراهیم مےدانند.🤩کارهاے ابراهیم مصداق کلام نورانے مولاعلے(ع) در نهجالبلاغه بودکه درنامه47 فرمودند: اصلاح وسازش دادن میان مسلمانان ازتمام نمازهاو روزههاے(مستحبے) بالاتراست👌
**** 🦋 **** 🦋 ***
ابراهیم جبهه بود ومادر همیشه نگران. وقتےمرخصے مےآمد، نمےدانیدمادر ماچقدر خوشحال بودو دور وکنارش مےچرخید😍🦋
شتیدبه همین دلایل بودکه داغ ابراهیم، مادررا ازپا انداخت.وقتےکه خبر شهادت ابراهیم پخش شد🥀وزمانےکه خبرے از بازگشت پیکر ابراهیم نشد،دیگرنمےشد حال وروز مادر را وصف کرد😭. حاج حسین اللهکرم بابچههاےاطلاعات به منزل آمدندوخبر قطعے شهادت رااعلام کردند،اما...😔
هرروزیکے مےآمدوخبر جدیدے میداد.🧐
یکےمےگفت:صدایش رااز رادیو عراق شنیدهاند📻وزندهاست.😳.
دیگرےمیگفت:شهیدشده، رزمندهها اورا دیدهاندو... تااینکه یک مراسم ختم براے او برگزارشد.💐🥀
درست بعداز مراسم که مادرما قبول ک
رد که پسرش شهیدشده😥،شخصےامدو درمورد زنده بودن ابراهیم حرف زد🤭. بعدهم گفت: میخواهم براےاو آئینهبین بیاورم تاباکمک جن بگویدزنده است یانه؟!🙄
فرداے آن روز باخوشحالے آمدوگفت: مادر مژده بده، آئینهبین گفته ابراهیم زنده است!😶
شایدبتوان گفت که این موارد، بیشتراز خبرشهادت، مادرمارا اذیت کرد.🙁 مادر ازدرون مےسوخت. مےنشست جلوے تصویر ابراهیم🖼وزار زارگریه مےکرد😭
بعدازبارگشت آزادگان ونیامدن ابراهیم، حالش خیلےبدترشد😓. کارش به جایے رسیدکه سریخچال مےرفت ویخ وبرفکهاے یخچال را مےخورد!😣 مےگفت: قلبم مےسوزد!مےخواهم کمے آرام شوم💔.
دریکےاز روزهاے آبان1372 بودکه به منزل مادر آمدم. قلبش درد مےکرد.🖤
به اصرار اورابه بیمارستان بردم. در اورژانس بسترےشد.🏨دکتر👨🏻⚕ معاینهاش کرد. حالش خیلے بدنبود. من هم بیرون اورژانس نشستم😔
منتظربودم که دکتر اورا مرخص کند. چون چندباردیگر چنین اتفاقے تکرارشده بود.
امایکے دوساعت بعد، دکاربه سراغ من آمدوبے مقدمه گفت:تسلیت مےگویم🖤
چشمانم داشت ازحدقه درمےآمد.😳
گفتم: چے؟اشتباه نمےکنے؟"😟 مادرم حالش بدنیست. دویدم🏃🏻♂بالاے سرش. آرام وآهسته خوابیده بود.😴 دیگر فراق ابراهیم رانتوانست تحمل کند.اوبه فرزندش ملحق شد.🕊
#ادامهےکتابدرپارتدوم
•↬shahid_hadi_313
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
#پروفایل
•|شهـــر رمضان الـذی انزݪ فیـه القـرآن|•
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
#پروفایل
فرقـی نمـی کنـد رمضان یا محرمـت...
در کل ماه ها روز سوم به نام توست♥️
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
••••
این یادگاری راازمَن داشته باشید؛
قبل ازآنکه اقامهیِ نماز را بگوئید
یک سلام به امام حسین علیه السلام بدهید
این نمازتان عالی میشود :)
:: #نمازاولوقتبخوانیم🌸
:: #آیتاللهمجتهدۍتهرانے
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄