#شهید_حمید_سیاهکالی
🌹دستگیری از فقرا
وقتی کسی مبلغی قرض میخواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت، از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد ((تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد...))
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه بود، کمک میکرد، به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد،،،
وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود، چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است...
در تمام مأموریتها قرآن را به همراه داشت...
همسرم فرمانده مخابرات و مسئول فرهنگی گردان سیدالشهدا(ع) بود و گرچه خودش علاقهای بهعکس گرفتن از خود نداشت؛ امابرای گردان عکس و فیلم تهیه میکرد،،
آن روزها هم لباس نظامیاش را به خانه آورده بود و تعداد زیادی عکس با لباس نظامی گرفت؛ در حالیکه برای لباس نظامی ۹ قطعه عکس نیاز نبود، وقتی علت این کار را باوجود بیعلاقگیاش به عکس گرفتن از او پرسیدم در پاسخ گفت که :
_(( این عکسها لازم میشود و از سپاه میآیند و میبرند»؛ موضوعی که پس از شهادتش به واقعیت پیوست...))
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
﷽
#حدیث_روز ⇧⇧
#یکشنبـــــہ
☀️ ۱۰ آذر ۱۳۹۸
🌙 ۴ ربیعالثانی ۱۴۴۱
🌲 1 دسامبــــر 2019
📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یاذَالْجَـــــلاٰلِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امیرالمؤمنین علی (ع)
▫️حضرت فاطمة الزهرا (س)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... (پارت ۱۰۸) 🌷🌷🌷 یک هفته به س
بسم الله الرحمن الرحیم
🥀 #بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
( پارت ۱۰۹)
🌷🌷🌷
...
نگاهم به محمد افتاد که کمی دورتر ایستاده بود ..
اشک هاش صوتشو در بر گرفته بودن ...
شونه های مردونه اش از گریه بالا و پایین میرفت ..
نمیدونم از کی اینجا ایستاده بود و از کجای حرفهای فاطمه رو شنیده بود ...
خواستمصداش بزنم اما تا دهنم باز کردم هنوز اوایی خارج نشده بود که محمد اشاره کرد چیزی نگم... !
بهخواسته محمد سکوت اختیار کردم و فقط منتظر بودم تا ببینم می خواد چه کار کنه ..؟
محمد کمی مکث کرد و بعد از چند نفس عمیق که کمی به خودش مصلت شد اومد نزدیک فاطمه ...
و بغلش کرد ...
و اینجا بود که گریه فاطمه دیگه به هق هق تبدیل شد ...
محمد همین طور که فاطمه رو بغل گرفته بود
گفت : ...
عزیز دل دایی چرا گریه میکنه ؟
فاطمه با بغضی که داشت گفت : اخه دایی تو بری من و بی بی تنها میشیم .. ؟ میشه نری ؟! میشه بمونی پیشم ..؟
فاطمه جان عزیز دل دایی نمیتونم ..
من میخوام به خاطر تو و تمام دختر کوچولوهایی که مثل تو هستند برم ..
که خدای نکرده تو کشورمون جنگ نشه و امنیت شما به خطر نیافته
اخه دایی .. چرا فقط تو بری ..؟ اصلا نمی خواد بری ؟
یا اصلا اگر می خوای بری منم باهات میام .!!
نمیشه فاطمه جان .. اگه تو بیای پس بی بی چی میشه ؟
کی مواظبش باشه ؟!
اما دایی ..؟!
بیا ببینمت .. عزیز دل دایی ...
شما که دختر بزرگی شدی و مدرسه میری حضرت رقیه دختر امام حسین میشناسی ؟!
ادامه دارد
💫💫💫💫💫💫💫
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... ( پارت ۱۰۹) 🌷🌷🌷 ... نگ
قسـمت صدونهݥـ رݦاڹ تقدیـݥ نگاهتـوݩ🌸🍃
طاقت ماندن ...
دیگر نمانده ...
باید رفت ...
تا خدا ...
با شهادت ...
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
#نیّت میکنـــد
قُربةالی الله
ڪہ هیچ دام بہ
#خـطا نروند !
#بیت_المال است دیگر...
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄