.
•
🌹#اَللَّهُمَّاغْفِرْلِيَالذُّنُوبَالَّتِي#تَحْبِسُ الدُّعَاء🍃َ
#همیشه
ٺو #شروع مےڪنے..!
بیشٺرشآن وقٺهایے
ڪه نمےٺوانم با ٺو#حرف بزنم ...✋🏻
#خداے مهربانـ منـــ...🙂
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
امروز #بے_حجابے هنر نیست ✋
و بے حجاب #شجاع نیست😏
امروز ڪسے ڪہ #محجبہ است☝️
و بہ چادر مشڪے خود افتخار مے ڪند 😉
داراے #شجاعت و #هنر و #مهارت انسان زیستن است.👌
درود خدا و سلام شهدا بر بانویے ڪہ #پرچم_فاطمے را بالا می برد.✌️
┄┅─✵💝✵─┅┄
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
┄┅─✵💝✵─┅┄
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... قسمت ۱۶۰ 🥀🥀🥀🥀 رسیدم
•• 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید....
قسمت ۱۶۱
🥀🥀🥀🥀
صبح فردا
مشغول پرونده های شرکت بودم و با دقت داشتم یکی از بندهای قرار داد بررسی میکردم ..
که یکدفعه درب اتاق بی هوا باز شد و محکم با دیوار برخورد کرد ..
عصبی سرمو اوردم بالا که ببینم چه کسی چنین جراتی داشته اینطور وارد اتاقم بشه
که دیدم بلههه ...
اقا مهران با لبی خندون که تمام ۳۲ تا دندانهاش معلوم بود جلوم ایستاده ..
پوفی کشیدم و بلند شدم ..
_ باز دوباره روز از نو روزی از نو ...
اولا سلام ، دوما
چند روز نبودی اصلا ارامش داشتم برادر من ..
قبض روح شدم چه نوع وارد شدنیه اخه ..؟؟!!
مگه نگفتم صد بار اول در بزن بعد بیا .. شاید کسی داخل اتاقم باشه خب ..؟!
دیدم مهران چشمهاشو ریز کرد و با لبخند بدجنسی بهم خیره شد و گفت :
_ ایضا منم اولا علیک السلام دوما
_ خوشم باشه اقا رو ..
ببینم من نبودم خبری شده
نکنه بادا بادا مبارکااا ..
نامرد یعنی نباید به من میگفتی ؟!
در حالی که مهران حرف میزد رسیده بودم رو به روش و گفتم :
_ حالا بیخیال بحث اول بیا بغلم که دلم برای همین بحث هاتم تنگ شده بود ..
مهران با دو قدم خودشو بهم رسوند و همدیگر در اغوش گرفتیم ..
_ خوبی رفیق .. نبودنت خیلی تو چشمم بود
مهران اهی کشید و گفت :
امیر خیلی دلم برات تنگ شده بود .. از اول دبیرستان تا الان این همه از هم دور نبودیم. ..
این مدت خیلی کلافه بودم همش دلم بهانه ات رو میگرفت ..
از هم جدا شدیم و دستامو رو شونه های مهران گذاشتم و نگاهم داخل صورتش به کاوش پرداخت ..
_ مهران تو برام مثل برادر نداشتمی دیگه جایی بدون من نرو .. نمیتونم تحمل کنم
این چند روز انقدر خودمو درگیر کار کردم تا نبودنت رو حس نکنم اما بازم نتونستم ..
مهران باز زد کانال خودش و مشت محکمی فرو کرد توی پهلوم و گفت :
اه اه جمع کن خودتو پسر گنده ..
همچین ابراز احساسات میکنه انگار نامزدشم ..
بزار بیام بشینم خب.. !!
بعد در حالی که به سمت مبل های راحتی میرفت گفت :
خسته و کوفته از راه رسیدم به جای اینکه یه لیوان ابی ، اب پرتقالی بده دستم ابراز احساسات میکنه ..
والا رفیقم رفیقای قدیم ..
نگاه چپ چپی بهش انداختم و با لبخند گفتم :
مهران یعنی واقعا لیاقت نداری این همه حرف زدم با ذوق ولی ..
دلم برای همین کارات تنگ شده بود ..
رفتم سمت میزم و بعد از سفارش قهوه و کیک جلوی مهران نشستم و گفتم ؛
خب داداش چه خبر چه کردین ؟!
ادامه دارد
💫💫💫💫💫💫💫
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
•• 🌿🌸
🍃°•🌸|رَهْـرُوٰآݩِ شُـهَـدٰآ|🌸•°🍃
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... قسمت ۱۶۱ 🥀🥀🥀🥀 صبح فردا
قسـمت صدوشصتویڪمـ رمان تقدیـم نگاهتـون🌸🍃
سلام رفقا👋
ایݩلینڪنظرسنجۍڪانالہ،خوشحالمیشیماگہشرڪتڪنید😊🍃💛
https://EitaaBot.ir/poll/fdj6t
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ
می بینی خواهرم ، برا دفاع از این حرم
دارم مـی رم ولـی ، به تـو وصیتـی دارم
ایـن چـادر سیـات ، عـلـم بـی بـی زیـنبـه
نـذاری حـرمتش ، بـریـزه بـاز دو مـرتـبـه 🌸
بـایـد بـا چـادرت ،سپـر عمـه جون باشی
تو عفت و حیـاء ، پـا بـه رکابشون باشی 🌺
تـا یـار لـشـکـر، بـانـوی بـی نشـون باشی
🌷🇮🇷🌷
🕊https://eitaa.com/rah_shohadaaa
سـلام رفقا🌹
خوبین ڪہ الحمدالله؟
محفـل داریـم😊
ساعت:18:30🌱
خوشحال میشیم همراهیمون ڪنید🌸🍃
رسانه های غربی یه جوری میگن سربازای آمریکایی #ضربه_مغزی_ملایم دیدن انگار سپاه به عین الاسد دمپایی ابری شلیک کرده😐😏
#انتقام_سخت
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
https://eitaa.com/rah_shohadaaa
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•