#یک_جرعه_کتاب🍶📓
صبح روز نهم بهمن در قرارگاه بودم. غلام حسین افشردی با حاج محمد پیش بهار داخل یک کانکس نقشه هوایی پهن کرده بودند و نقاطی را پیاده میکردند. غلام حسین رو به من کرد و گفت: حاجی! چیزی دارید بخوریم؟ 😋هر چه گشتم چیزی پیدا نکردم.
گفتم: چیزی توی قرارگاه نمونده، الان می رم از آشپزخونه شهید چمران نون و مربا میارم. 🍯
خواستم سوار ماشین بشوم، اشاره کرد که لازم نیست.
مقداری نان کپک زده جمع شده بود. چند تکه نان را برداشت. با سر چاقو کپک ها را پاک کرد و خورد و خداحافظی کرد و به همراه چند نفر دیگر رفت.
دو ساعت نگذشته بود دیدیم علی خرمدل با موتور 🏍آمد. پیاده شد و سرش را به دیوار می کوبید. پرسیدم:چه خبر شده؟
گفت: غلام حسین افشردی شهید شد.😔
(غلامحسین افشردی نام اصلی شهید حسن باقری ست)
#شهیدحسن_باقری
#بسیجی_نخبه
📚کتاب ملاقات در فکه
🖋نویسنده:سعید علامیان
@rahasheghi_ssu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅صدایت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد
🔅زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد ❤️
📱با شماره ۱۶۴۰ تماس بگیرید
🔹 در توانتان بود سخنی بگویید، نتوانستید با #زبان_عاشقان سخن بگویید، با #اشکی_از_چشم یا #بغضی_در_گلو..😔
@rahasheghi_ssu
🌙با خودت خلوت کن🌙
✨آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
✨آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
✍🏻یک روز وقتی که تمام کبوتران و کاج ها بیدار شدند مرا به مهمانیِ "خدای مهربانت" ببر...
مرا ببر آن سو تر از تمام آینه ها؛🎐
آن سو تر از تمام شب زندهداری هایی که باید طی کنم...🕯
آخر میدانی! من به اندازهی ستاره های نشمردهی آسمان'گناه' دااارم...⭐️
و در کنار این گناه ها #دلشکستگیهایی دارم...💔
دلشکستگیهایی که از زخم زبان هاست، از حرفهایی است که روح انسان را میخراشد و مهر سکوت بر لب ادمی میزند...
در این حال و هوای گرفته ی دلِ تنگِ زخم خورده، دنبال مرهمی میگشتم؛ دنبال نوشدارویی که تسکین دهد این درد استخوان سوز را...
و تو را پیدا کردم 🙂
تویی که بی شک خوب از درد دلم اگاه هستی
راه رانشانم دادی...
#راه_عاشقی را...
مسیر همچون تو بودن را...
به یاد تمام راه ها و میانبرهایی که گشودی ناگهان چشمم به این جملهات افتاد:
اگر از دست کسی ناراحت هستی دو رکعت #نماز بخوان و بگو: خدایا، این بنده تو حواسش نبود من از او #گذشتم تو هم #بگذر ...
آرامم کردی حسن جان❤
بروم و برای رهایی از این #نفس سرکش،
برای رهایی از این منافق چاپلوس
#نمازی بخوانم...📿
@rahasheghi_ssu
#ارسالی_مخاطب
#راهیان_عشق_97
سال پیش همین موقع ها بود...
رسیدیم #معراجالشهدا
قرار بود به جای معراج برویم رزمایش
اما باران بی امان اجازه نداد
یادم نمی رود شب #لیله_الرغائب بود
فکر کن...
#شب_زیارتی_ارباب بود😍
معراج الشهدا بودیم😍
باران می آمد😍
زمزمه کمیل بود😍
این نجوای عاشقانه هنوز در خاطرم هست:
❤️ تو لیله الرغائب به آرزوم رسیدم
❤️ تو راهیان نورم، همسفر شهیدم
اما امسال....
بارانی نیست😢
معراجی نیست😢
لیله الرغائب هم نیست😢
اما شب زیارتی ارباب که هست...
یک دلِ تنگِ شکسته که در این سینه میتپد 💔
زمزمه ی #دعای_کمیل که هست
إلٰهي وَ رَبـي مَنْ لـي غَیْـــرُڪ...🤲🏻
خدایا میبینی؟!جز تو هیچکس را ندارم
هیچ کس...😔
تو نخواهی نمی شود
نه بارانی میآید
نه معراجی می روم
فقط تو باید بخواهی
خدای من، خدای مهربانم، خدایی که این دل را تنگ #کرب_و_بلای_ایران کردی
ما که بلد نیستیم خوب #دعا کنیم یا دعاهای خوب کنیم.. لطفا از آن چیزهای خوبی که به بنده های خوبت میدهی و از آن چیزهای خوبی که بنده های خوبت از تو میخواهند روزی ما کن🤲🏻😊
@rahasheghi_ssu
9.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 چه زیباست گم شدن...🥀
✨اهل دلی میگفت:آنقدر در #وادی_عشق ❤️
به خدا باید غوطه ور شوی تا نام و نشانی از تو نماند..
هرچه باشد، خدا باشد و خدا ...
و این یعنی... در وادی الهی گم شدن،
شهدا چه زیبا این واژه را صرف کردند.
گم شدند تا آنجا که گمنام شدند
و برای همیشه جاوید ماندند...
#گمنامی راز عجیبیست...
راز بزرگیست...
به بزرگی شهدای "#کمیل و #حنظله"...
#گمنام بودن یعنی شبیه حضرت #مادر شدن
.
.
💫 دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم ونام
غافل از این که فاطمه... #گمنام میخرد😔
📍 ایستگاه پنجم: کانال کمیل و حنظله
❤️راه عاشقی را در ایتا، تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید:
@rahasheghi_ssu
کانال کمیل.mp3
6.38M
💠 سلام علی ابراهیم 💠
👣 با پای دل قدم میگذاریم در #کانال_کمیل و #حنظله
🔆 وقتی که وارد کانال میشی یه #حس_غریب بهت دست میده، حسی که....
🎙 توصیف زیبای کانال کمیل رو از زبان حاج آقا بهشتی میشنویم😊
@rahasheghi_ssu
#خنده_حلال 😁
🌀 کی با حسین کار داشت؟
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را در آورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش🔫 چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها.چه می کرد؟😌
بار اول بلند شد و فریاد زد: " ماجد کیه ؟ " 🧐 یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بودسرش را از ﭘس خاکریز آورد بالا و گفت: " منم"
ترق !🤪
ماجد کله ﭘا شد و قل خورد آمد ﭘای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد!
دفعه بعد قناسه چی فریاد زد: " یاسر کجایی؟"🤔 و یاسر هم به دستبوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کردتا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد🤩 و سلاح دوربین داری ﭘیدا کرد و ﭘرید رو خاکریز و فریاد زد:" حسین اسم کیه؟🤨 " و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد.
با دلخوری از خاکریز سر خورد ﭘایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد: " کی با حسین کار داشت؟"
جاسم با خوشحالی هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت: " من"😎
ترق!🤪
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید
@rahasheghi_ssu
1_143922.mp3
6.3M
🕌 اذان #پیغام_خصوصی است از طرف خدا برای تو... او هرکس را جداگانه صدا میزند...
🌞 اذان ظهر به #افق_عاشقی
🗣 موذن: علمدار کانال کمیل
@rahasheghi_ssu