eitaa logo
راهبر مربی
1.5هزار دنبال‌کننده
623 عکس
165 ویدیو
365 فایل
💠هم اندیشی جهت تبلیغ دانش آموزی 💠 ارائه طرح درس ها و نکات تبلیغ دانش آموزی و دانشجویی 💠 بررسی چیستی، چرایی و چگونگی کار تربیتی 💠 تجربه نگاری راه ارتباطی: @Derakhshani72 تبادل: @er_ma_313
مشاهده در ایتا
دانلود
از کانال کمیل تا میدان انقلاب نمی دانم از کجا شروع کنم با اشکو الیک من قله عددنا و کثرت عدونا آغاز کنم یا با سلام بر ابراهیم و یا اینکه و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون آغازگر کلام باشد. اما خوب می دانم موضوع حیات شهدا و تصرف در قلوب انسان ها هست. چند سالی ست لنگان لنگان و افتان و خیزان در زمینه تربیت نیرو و کادر سازی سعی دارم حرکت کنم اما هر روز گرفتار تر از دیروز و دریغ از پیشرفتی محسوس! اما در این چند سال حساب و کتاب را خوب فهمیده ام به خوبی متوجه شدم نیروهای خوب و کار بلد یافتنی نیستند بلکه ساختنی هستند و باید خون دلها خورد و زحمت ها کشید تا نیرویی تربیت شود و به ثمر برسد لذا هر زمان شاهد از دست رفتن نیرویی هستم عمیقا غصه دار می شوم و تمام هزینه های مادی و معنوی که برای تربیت این انسان انجام شده است جلوم چشمانم می آید و چرتکه می اندازم که چه خسارتی وارد شد و جبران آن چقدر زمان و هزینه می خواهد. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ، وقتی خبرهای اولیه حادثه را شنیدم اولین چیزی که به ذهنم آمد خسرانی بود که بخاطر از دست دادن این عزیزان بر ما وارد شد! از اینکه می شنیدم و فردی مخلص و خستگی ناپذیر با 44 سال سابقه ی مدیریتی را قرار است از دست بدهیم احساس دلتنگی می کردم. سال هایی که صبر کردیم تا امیر عبدالهیان پرورش پیدا کند و قدم به قدم رشد کند و اینگونه گل سر سبد وزرا شود و خار چشم دشمنان در سطح منطقه و جهان بشود حقیقتا احساس خسران شدیدی داشتم و غم سینه ام را چنگ می زد. بقیه ی عزیزان نیز هرکدام حاصل ی سرمایه گذاری بلند مدت و چندین ساله بودند و نباید اینگونه راحت از کَفِمان می رفتند😔 از آنچه هراس داشتم اتفاق افتاد و خبرها تایید شد😭 سه شنبه در مسیر حرم تا جمکران حال و هوای دیگری حاکم بود جمعیت بیشتری از زمان شهادت حاج قاسم آمده بودند اما همان حس و حال را داشتند عده ای چندین کیلومتر را از مسیرهای خاکی پیش آمدند تا خود را به کاروان شهدا برسانند خلاصه که حال افراد خریدنی و دوست داشتنی بود در چهره تک تک افراد بعض نشکسته ای وجود داشت و همه منتظر روضه ای و بهانه ای بودند تا این بغض بشکند و سیل اشک روان شود. تشییع در قم تمام شد اما دلم آرام نگرفت و به پیشنهاد دوستان صبج راهی تهران شدیم ... بعد از خروج از دانشگاه چند ساعت بین جمعیت بودیم ولی نتوانستیم چند قدم بیشتر حرکت کنیم و جمعیت مثل کلافی در هم تنیده شد. میدان انقلاب حال و هوای کانال کمیل را گرفته بود گویی ابراهیم دوباره در دلها تصرف کرده بود! نمی دانم شهدا با دلها چه کرده بودند که جمعیت اینگونه یک صدا و یک دل شده بود و حال معنوی پیدا کرده بودند.... دوباره در برابر کار تربیتی شهدا احساس عجز و ناتوانی می کردم گویا زمانی کار تربیتی اثر محسوس می گذارد که از بند محدودیت دنیا آزاد شویم و با فراغ بال در قلوب و اذهان نفوذ کنیم. صحنه هایی که می دیدم با چند هزار ساعت کارگاه و جهاد تبیین و ... نمی توانستیم رقم بزنیم ولی اینگونه ابراهیم کار را به صوت جهشی پیش برد و به اندازه ی یک دوره چهل و چهار ساله با آسمانی شدنش برای انقلاب کار کرد و چه حیات با برکتی ست حیات با شهادت. @rahbar_morbbi