🔰 #گزارش | درخواست کوچکترین جانباز حادثه کرمان از رهبر انقلاب
✏️ نویسنده: «زینب نادعلی»
📝 شب پر تلاطم حادثه ۱۳ دی ، وقتی یکییکی عکس و اسمهای شهدا از کرمان منتشر میشد، عکس تن ظریف دختربچهای دوساله که از انبوه ترکشها جای سالمی نداشت، با موهای آشفته و خونی، قلب یک ایران را مچاله کرد. دختری که کوچکترین مجروح کرمان است و یک آرزو دارد.
🔸 قول و قرار پدر و مادر زهرا بود که هر سال حوالی دی زیارت مزار #حاج_قاسم را از دست ندهند و پیادهرویشان در خیابانهای کرمان پابرجا باشد. سال گذشته درست زمانی که آمادهی رفتن بودند، ماموریتی برای محمدنبی ممتحن، پدر زهرا پیش آمد و به کربلا رفت اما سفر کنسل نشد، شهیده فاطمه دهقان، مادر زهرا یک کاروان کوچک خانوادگی راه انداخت و دست بچههایش را گرفت و با مادر خود و مادر و خواهر همسرش عازم گلزار شهدای #کرمان شدند.
🔹 صبح ۱۳ دی کاروان کوچکشان رسیده بود به کرمان، زهرا از صبح برخلاف همیشه بهانهگیری میکرد و حاضر نبود از بغل مادرش جدا شود. بعد از یک پیادهروی طولانی #زیارت مختصری از مزار حاج قاسم کردند و به پیشنهاد شهیده دهقان قرار شد به محل اسکانشان باز گردند، کمی استراحت کنند و نیمههای شب و حوالی اذان صبح دوباره برگردنند و یک دل سیر زیارت کنند. در مسیر بازگشت، امیرعباس ۸ ساله و زینب ۵ ساله خواهر و برادر زهرا چند قدم جلوتر دست یکی از دوستان کرمانی مادرشان را گرفته بودند و میرفتند.
🔸 زهرا در بغل مادرش خواب بود و مادر بزرگش شهیده مریم قوچانی کنار آنها راه میرفت. چند لحظه بعد صدای انفجار انگار کرمان را ۱۴۰۰ سال عقب برد و به #کربلا رساند. قیامتی به پا شده بود. بدنها تکه تکه روی زمین ریخته بودند، سیاهی آسفالت از قرمزی خونها پیدا نبود و صحنههایی را مردم به چشم میدیدند که قابل باور و تحمل نبود. خواهر و مادر همسر شهیده دهقان از موج انفجار بیهوش شدند. زهرای ۲ ساله تمام تنش ترکش برداشت و مادرش پر جراحت و آشفته روی زمین افتاد.
🔹 زهرا کوچولو و خواهر و برادرش شاهدان عینی هستند از حادثه ۱۳ دی که بخشی از وجودشان را در دل #تاریخ جا گذاشتهاند و با غم آن روز تلخ قد میکشند و بزرگ میشوند. زهرا، زینب و امیرعباس عاشق حاج قاسم و رهبر هستند این عشق را هم از مادر مشق کردهاند. وقتی از آرزوهایشان میپرسم، جواب جالبی دارند.«دوست داریم آقا را از نزدیک ببینیم، مثل #آرتین!» البته این آرزوی مادرشان هم بود.
دلشان میخواهد حالا که دستهای پر محبت مادرشان دیگر نیست که دستنوازش روی سرشان بکشد دستان پر مهر آقا از درد این دلتنگی کم کند و رهبری که مادر دانه محبت او را در دلشان کاشته را از نزدیک ببینند. آنوقت هر وقت دلتنگی امانشان را برید جلوی قاب عکس مادر شهیدشان بنشینند و از خاطره روز دیدار بگویند، از شیرینی شکلاتهایی که آقا به آنها داده است. از چفیهای که امیرعباس به یادگار گرفته، از احسنتها و باریکلاهایی که رهبر به زینب به خاطر #حجابش گفته و از آغوش پر محبتی که نصیب زهرا شده است و من نه فقط یک خبرنگار که پیک یک آرزو هستم، تمام رسالتم برای نوشتن این گزارش این است که روزی تلفن خانهشان زنگ بخورد و پشت خط کسی بگوید: فردا #مهمان آقا هستید.
@rahbari_plus