🔰 #بازخوانی | خاطره جالب آیتالله خامنهای از حضور در اهواز به همراه شهید چمران در حالیکه دشمن در ۱۱ کیلومتری شهر بود!
📝 ما (با شهید چمران) با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به #جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر #اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای سی - ۱۳۰ رفته بودیم آنجا. به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، #لباس_سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم میشود بیایم؟ چون فکر نمیکردم بتوانم توی عرصهی نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم میشود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و با اینها رفتیم. ۱۳۸۹/۰۴/۰۲
➕ به مناسبت سالروز شهادت دکتر چمران
@rahbari_plus
🔰 #گزارش | فتح خرمشهر، نماد طلوع دوباره یک ملت - ۱
✍ زینب نجیب
* توطئهای دیگر پس از پیروزی انقلاب
🔸 سال ۵۹، ایران هنوز در تبوتاب انقلاب بود که سایهی شوم جنگ بر سرش سنگینی کرد. این توطئه پس از آن انقلاب عظیم که یک تنه در مقابل سلطه آمریکا سینه سپر کرده و دستش را از چپاول ایران کوتاه کرده بود، طبیعی مینمود. آمریکا که لانهی جاسوسیاش توسط جوانان شجاع و برومند تسخیر شد، شانس خود را در عملیات #طبس و کودتای نوژه امتحان کرد، اما پس از چشیدن پیدرپی طعم شکست، با متحدانش به این فکر افتاد که ایجاد یک غائله مرزی با توجه به اوضاع سیاسی داخل و توان نیروهای مسلح ایران میتواند هدفشان را محقق کند.
🔹 حقد و کینهی #آمریکا با همدستی شوروی و کمک اروپا در کنار قدرتطلبی صدام که رؤیای کشورگشایی در سر داشت، سبب شد تا در ایام پایانی شهریور ۵۹ درست در نقطهای که مرزهای خاکی ایران در #جنوب به پایان میرسد و آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس آغاز میشود، خرمشهر، این عروس جنوب، زیر حملات توپخانه ارتش عراق قرار گیرد. شهری که به واسطهی اهمیت اقتصادی، موقعیت استراتژیک، وجود ذخائر عظیم نفتی و داشتن دو رودخانه آب شیرین و دسترسی به خلیج فارس از طریق رودخانه اروندرود، همیشه مورد چشم داشت و حسادت دشمنان قرار داشت و چشم طمع #صدام به آن بود.
* از خرمشهر تا خونینشهر
🔸 بدینترتیب شیپور جنگ بجای زنگ مدرسه نواخته شد. بوی ماه مهر، بوی خون گرفت و قلم جای خود را به اسلحه داد. موج گرد و خاک در هوای جنوب با بوی باروت آمیخته شد و خاک گرم جنوب محل #نزاعی_نابرابر گشت. اما در دل کوچههای پر از خون و اشک، قلبهایی میتپید که هرگز تسلیم نمیشدند. مدافعانش، مردمی بودند که با دستهای خالی در برابر تانکها ایستادند. خیابانها به سنگر تبدیل شدند، خانهها دژهای دفاعی شدند و هر کوچهای برای دشمن میدان مین شد.
🔹 در چنین شرایطی درخواست مردم برای دفاع و تهيه تجهیزات مکررا شنیده میشد و غم سنگینی از آن همه تعلل بر دل رزمندگان نشسته بود. اما کلید گشایش در دست بنیصدر بود که آن روز بهعنوان رئیس جمهور در سمت #فرمانده_کل_قوا قرار داشت. او نیز که از ماهها پیشتر به هشدارهای دلسوزان نظام مبنی بر تحرکات دشمن در مرزها گوش نکرده بود و وجود سازوکار جنگی عراق را در مرزها، رزمایش میپنداشت و انبوه تسلیحات را ماکت میدید، آن روز نیز تنها یک سخن باطل را که "ما زمین میدهیم و زمان میخریم" تکرار میکرد. عمده مشکلات آن روز علاوه بر خیانت برخی عناصر، طرز فکر غلطى بود که بر دستگاه ادارهى جنگ و ادارهى #نیروهاى_مسلح حاکم بود و آن عدم باور به توانمندی مردم بود. بدینترتیب مردم خرمشهر با دستان خالی طرح مقاومت کشیدند. ایمان به انقلاب اینجا خودش را نشان داد.
🔸 #خرمشهر با ترکیب متنوعی از نیروهای نظامی و مردمی قریب به ۳۵ روز در برابر لشکرکشی ارتش عراق مقاومت کرد. گردان دژ نیروی زمینی ارتش، سپاه خرمشهر، گردان تکاوران نیروی دریایی ارتش، تعدادی از دانشجوهای سال دوم و سوم دانشکده افسری ارتش، تعدادی از همافران و درجهداران و افسران هوانیروز و البته نیروهای مردمی که یا برای دفاع از زادگاهشان سلاح به دست گرفته بودند و یا از شهرهای دیگر راهی خرمشهر شده بودند، همگی به #مقاومت پرداختند.
🔹 اما نیروهای عراقی که تا دندان مسلح بودند پیشرفتهایی کردند و ابتدا تا سیزده، چهارده کیلومتری #اهواز رسیدند بطوری که خمپارهی ۶۰ دشمن به حومهی اهواز میرسید. دشمن از رودخانه کارون عبور کرده و به سمت غرب رهسپار شد. یک پل را در آنجا گرفت و کمکم پیشروی کرد تا جایی که جادهی اهواز و آبادان بسته شد. سپس در ۲۴ مهر، #ارتش_عراق هجوم همهجانبهای را از شمال خرمشهر در دستور کار قرار داد و خونینترین روز مقاومت شهر را رقم زد. نام «#خونینشهر» از این روز به بعد بر سر زبانها افتاد و اینچنین شد که خرمشهر در ۴ آبان برای ۱۹ ماه به دست نیروهای عراقی افتاد و بیش از یک سال تحت اشغال ارتش بعث باقی ماند: «خرمشهر واقعاً مقاومت کرد. خرمشهر اگر چه بالأخره به تصرف نیروهاى متجاوز و مهاجم عراقى درآمد، اما حقیقت این است که خرمشهر بعد از یک مقاومت جانانه، بعد از یک فداکارى بزرگ بود و بعد از دادن شهیدهاى فراوان که به تصرف دشمن درآمد.» ۱۳۶۴/۰۳/۰۳
🔸 با آنکه جوانان دلاور #ایران، جان بر کف نهادند و سیلابی از خون پاک شهیدان را نثار خاک وطن کردند، خرمشهر این گوهر ناب میهن، برای مدتی از آغوش ملت ایران ربوده شد: «جوانان ما مقاومت کردند و مدّتی دشمن را پشت در نگهداشتند. حدود چهل روز یا بیشتر، جوانان مؤمن و نیروهای مسلّح ما توانستند به ارتش عراق تودهنی و او را پس بزنند؛ ولی بالاخره بسیاری شهید شدند و خرّمشهر از ملت ایران #غصب شد.» ۱۳۸۱/۰۳/۰۱
@rahbari_plus
🔰 #خاطره | امداد غیبی یعنی یک تیپ مقابل دو لشگر!
🔹 رهبر معظم انقلاب: «#روحیه یکی از اساسیترین عناصر رزم است. اگر روحیه نباشد، هرچی هم عدد زیاد باشد، فایدهای ندارد و این روحیه ایجاد میکند. من این را در جنگ احساس کردم. من حالا عیب ندارد این را بگویم: یک وقتی در مقابل دو لشگر و نیم عراقی در غرب اهواز ما فقط یک تیپ داشتیم، آن هم یک تیپی که استعدادش به قدر یک گردان هم نبود!
🔸 عراقیها از ترس این تیپ جلو نمیآمدند، عراقیها تا بیست کیلومتری #اهواز تقریباً آمدند، چرا جلوتر نیامدند؟ از چی میترسیدند؟ از یک تیپی که آنجا توی زمین فرو رفته بود و سنگر کنده بود و مستقر شده بود. این تیپ را وقتی ما میرفتیم میدیدیم، واقعاً دلمان میسوخت که نیروهای ما چهقدر کماند. یک تیپ ضعیفی بود که اولش استعداد آن در حد یک گردان بود. و حالا اگر بگویم که این تیپ چند تا تانک داشت؛ واقعاً هر شنوندهای تعجب خواهد کرد.
🔹 یک تیپ بیاستعداد ضعیف از لحاظ تجهیزات و از لحاظ نفرات، عمدتاً از لحاظ تجهیزات زرهی، این تیپ، دو تا لشگر را جلوی خودش معطل کرده بود. به فاصلهی دو، سه کیلومتری همین تیپ، دُبّ حردان معروف که مدتها اسمش سرِزبانها بود و لابد شنیدید، که بعد هم ما آن را گرفتیم، یعنی نیروهای اسلام گرفتند دبّ حردان را. آن دبّ حردان معروف مرکز نیروهای عراقی بود، دو لشگر و نیم نیروی عراقی آنجا گسترش یافته بود و نیروهای ما اینقدر بود. اینها از #ترس همان یک تیپ، جلو نمیآمدند.
🔸 ببینید در چشم آنها ما زیاد میشویم. در عوض بچههای ما، یک تیمهای کوچکِ مثلاً پنجاه نفری، شصت نفری تشکیل میدادند از #نیروهای_داوطلب یا سپاه یا مخلوطی از داوطلب، سپاه، گاهی هم ارتشیها، و اینها میرفتند، نفوذ میکردند در داخل دشمن، در دل دریای دشمن، واقعاً دریایی از دشمن بود، نفوذ میکردند، ضربه میزدند، چند تا تانک میزدند و برمیگشتند .این ناشی از این بود که دشمن را کم، کوچک و ضعیف میشمردند و جرأت میکردند بروند طرفشان.
🔹 این یک #امداد_غیبی است دیگر، که من این را خودم مشاهده کردم. یعنی این کم دیدن آنها [یعنی عراقیها] و زیاد نمودن ما به آنها یک لطف الهی بود. البته این لطف را من ناشی از توجهات نیروهای ما میدانم. همان وقت من در #نماز_جمعه بارها یاد کرده بودم از کسانی که در سنگرها، در کنار تانکها، در داخل جبهه با چه توجهی به خدا و با چه خلوصی کار میکنند، اینها البته زمینهی این لطف الهی است.» ۱۳۶۱/۰۱/۱۰
@rahbari_plus