🔰 #جستار | «بعثت»، آغاز دیگرباره انسان
✏️ نویسنده: «زهره صابر»
* کلمه اول: امین
🔸 در سرزمین حجاز به تجارت مشغول بود. مالالتجاره بازرگانان را به شام برده و به فروش میرساند و سپس باز میگشت. از جوانی شهره بود به صداقت و شجاعت و امانتداری؛ آنچنان که قرشیان او را «#امین» خوانده بودند و این لقب نشان از اعتماد و اعتبار او در میان قومش داشت. شغل محمد در حقیقت، تجلی دیانت و اخلاق در زندگی روزمرهاش بود. او در دنیایی که تجارت غالباً با فریب و نیرنگ آمیخته بود، با رفتاری شفاف و صادقانه، مفهوم جدیدی از #تجارت را به ارمغان آورد.
🔹 با انجام معاملات منصفانه و احترام به حقوق دیگران، پایهگذار ارزشهایی شد که نه تنها در حجاز، بلکه در تمام #تاریخ_بشری مورد مدح و ثناگویی است. در پیامبریاش نیز چنین بود. در چهل سالگی، زمانی که مردانگی، تجربه و اندیشهاش به کمال رسید، وحی الهی به او نازل شد و او به پیامبری برگزیده شد. هدایت انسان گمگشته و تزکیه نفوس آلوده و رهبری جوامع و صلح جهانی دغدغهاش شده بود. او به پیروانش معنای تازهای از زندگی را آموخت. معنایی که در آن حرفی از جنگ و خونریزی و جهالت نبود و حیات رنگی از وحدت و شفقت و استقامت داشت.
* کلمه دوم: مرد تحولآفرینِ قریشی
🔸 در حرا تنها بود که ناگهان صدایی شنید: «بخوان.» مرد قریشی گفت: خواندن بلد نیستم و دوباره صدا آمد: «بخوان به نام پرودگارت که انسان را از علق آفرید و او را تعلیم داد به آنچه که نمیدانست.» این آغازین لحظات #بعثت_تحولآفرین مرد قریشی بود. رسالت او، دعوت علنی خدا بود برای خواندن، دانستن، فهمیدن و آگاهی بیشتر: «در #مبعث، قلب مقدّس پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مخزن گرانبهاترین امانت الهی شد یعنی وحی الهی، و سنگینترین مسئولیّت عالمِ وجود بر دوشهای پُرتوان آن بزرگوار نهاده شد که مسئولیّت هدایت بشر تا آخر عالم است.» ۲۱/۱۲/۱۳۹۹
* کلمه سوم: پیامآورِ عقلانیت و اخلاق
🔹 محمد امین در عصر شیوع جهل در میان مردم برانگیخته شد؛ برای گسترش #عقلانیت و پرورش #اخلاق. به روایت تاریخ در عصر جاهلیت، نه فقط جزیرهالعرب که همهی دنیا ظلمانی بود. رشد و آگاهی و بینایی در مردم نبود. کتابهای مقدس تحریف شده و نشانههای انحطاط بشریت ظاهر گردیده و بر مشعلهای نوری که در طول تاریخ بر سر راه مردمان قرار گرفته بودند؛ غبار نشسته بود. از شرق تا غرب عالم، امپراطوری روم شرقی با آن همه عظمت و تمدن ایران با آن همه قدمت، محتاج آیینی بودند برای #زیستن. محمد مصطفی آنگاه به پیامبری مبعوث شد که خواب غفلت ملّتها طولانى، و فتنهها جدّى و آتش جنگها شعلهور بود. برگهاى درخت زندگى زرد و نوميدى از بارور شدن شجره حيات بر دلها چيره بود.
🔸 انسان بر لب حفرهای از آتش ایستاده بود. لگدکوبِ حوادث شده بود؛ تنها و مطرود. غمخوار نداشت و سعادتش برای کسی مهم نبود. پیامبر که آمد روح مهجور انسان را در آغوش کشید و نور ازلیاش، بر دلها تابید. بعثت #نقطه_عطف در تاریخ بشریت شد؛ آغاز دیگربارهی انسان و لحظه گشایش در ارتباط با غیب و الوهیت و موعد اجابت قلبهای محتاج به زیستن و تپیدن. محمد مصطفی راهی را نمایاند و درسی از محبت و انسانیت به بشریت آموخت که فراتر از مرزها و زمانهاست. زندگی او داستان بیپایانی از انسان موحد، مقاوم و اثرگذار است. او با ایمان راسخ، به عنوان یک #الگوی_انسانی بینظیر، در میان قوم خویش ظهور کرد و به بشریت روشی نوین از زندگی را ارائه داد.
🔹 با صبر و استقامت، در برابر طوفانهای مخالفت و دشمنیها ایستاد و سلطه مستکبران را بر هم زد. هر بار که سنگی از کینه بر سرش میخورد، با صبر و شکیبایی پاسخ میداد. هیچگاه کسی خشم او را ندید. مثل آن روز که کودکانِ شهر به سمتش کلوخهای خاردار پرت میکردند. بچهها را صدا زده بود. کلوخها را به آرامی در دامنش جمع کرد و با مهربانی گفته بود: «اگر خواستید باز هم بزنید؛ همینها را بزنید. مبادا دستتان دوباره زخمی شود.» #رسالت_جهانی خاتم پیامبران، نیکی و نیکورزی است.
@rahbari_plus