eitaa logo
حجاب
180 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 | | نیروهای تیپ ویژه رضوان حزب الله این تصویر را با شرح زیر منتشر کردند: سوگند به آن دستی که در خیبر را با فریاد یا حیدر بلند کرد، ما تو را از هستی ریشه کن خواهیم کرد |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹بحران معنویت در افراد مشهور           جومونگ افسرده شد! ◽️سونگ ایل گوک بازیگر نقش جومونگ، بعلت مبتلا به افسردگی از دنیای بازیگری دور شد. 💎ثروت _شهرت _علم بدون معنویت به بن بست میرسد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.1⃣ قسمت یازدهم در آستانه ی رواق ایستاده و چشم به گنبد حرم سید الشهدا دوخته و در حال و هوای خود غرق بود. نجوای دلنشین مناجات از داخل حرم به گوش می رسید: «یا اَبـا عبدالله ، لَقَد عَظُمَتِ الرَزْيَةُ و جَلَّتِ و عَظُمَتِ المُصيبة بِكَ عَلَينا و عَلَى جَميعِ أَهلِ الاسلامِ ، فَلَعَنَ اللهُ أُمَةٌ أَسَّسَتْ اساس الظلم و الجور عليكم اهلَ البَيتِ ... خواندن دعا کنار حرم سیدالشهدا (ع) حال و هوای دیگری داشت. اصلا خاک کربلا غریب بود. بوی غربتش دل را محزون و چشم را گریان می کرد. چشم که می گریست سینه به شوق مناجات می تپید و زبان به نیایش باز میشد ای مولای من ای ابا عبدالله، من عزم حرم مطهرت کردم و به مشهد شـریـفـت آمـدم . حالا از خدا می خواهم به حق شأن و مقامی کـه تـو نـزد او داری ، مرا بـا شما در دنیا و آخرت همنشین قرار دهد ... دستی روی شانه اش نشست، رو گرداند. ملاحسین قلی پشت سرش ایستاده بود. میرزا جواد سلام کرد و .
.2⃣ چشمهای اشکبارش را از نگاه استاد پنهان کرد و به زمین دوخت . اما ملاحسین قلی در پی همان نگاه اشکبار بود . گفت: «آقای ملکی!» میرزا جواد سربلند کرد و بی اختیار نگاهش با نگاه استاد تلاقی کرد. این همان بود که استاد می خواست . آمده بود گفتنی ها را به شاگردش بگوید اما چه حاجت به زبان ، که نگاه گویاتر بود. چشمهای ملاحسین قلی هم چون چشمه ای ، از غوغای درونش جوشیدن گرفته بود. میرزا جواد اندیشید: «آب ایــن چشمه، بی شک تا خدا جاری است . » و هم چنان به نگاه او خیره ماند . و آن قدر به چشم های استاد نگاه کرد تا امواج آن چشمه ی جوشان به چشم های خودش ریخت . آن وقت مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه چشم هایش پر شد مواج شد و سرانجام جاری شد. اشک از دریچه ی نگاه سالک جوان طغیان کرد و برگونه هایش لغزید کودک وار سر بر شانه ی پیرمرد گذاشت و گریست لا به لای هق هق گریه دردمندانه نالید: «استاد تنها میمانم اگر شما نباشید تنها میمانم ملاحسین قلی با دو دست شانه های جوان را فشرد و گفت: .
.3⃣ «شیطان است جوان باز هم شیطان است که از دهان تو سخن میگوید تو خودت نیستی . خدا در توست و او تنهایی را دوست دارد . » می ترسم استاد بدون ارشاد شما نکند به بیراهه بیفتم؟ این ها وهم است مرد. بعد از این همه سال، امروز تو خودت مسیر لقاء الله شده ای؛ مسیری که برخلاف همه ی بیراهه هاست و هیچ وقت به بیراهه ای نمی رسد . پس لااقل تا فرصت باقی است ارشادم کنید. پندی که به یادگار از شما در دلم بماند ملاحسین قلی شانه های میرزا را رها کرد و رو به گنبد حرم حضرت ابوالفضل (ع) گرداند و گفت: «بسیار خب، بشنو هیچ وقت مگذار وجودت از حزن و اندوه خالی بماند. هرکجا در علم یا زندگی به مشکلی برخوردی به خداوند رحمان پناه ببر و با تضرع و زاری، به او توسل کن . » سکوت کرد. میرزا جواد اما هنوز مشتاق شنیدن بود گفت: «باز هم بگویید . » گفتنی ها را گفته ام وقت تنگ است .
.4⃣ برگشت و رو در روی شاگرد ایستاد و گفت: «مطالعه ی كتاب مفتاح الفلاح را هرگز فراموش نکن در هر فرصتی به آن رجوع کن... شیخ دانشمند ما بهایی، تمام آداب و وظایف عبادی مومن را از لحظه ی برخاستن از خواب تا ورود دوباره اش به بستر ، در این کتاب ارزشمند گفته است . همیشه به آنها عمل کن! دو سالک در آستانه ی رواق ایستاده بودند و در سکوت به هم نگاه میکردند نجوای مناجات در درونشان طنین انداخته بود: «اللهم ارزقنى شَفاعَةَ الحُسَين .. پایان قسمت یازدهم ادامه دارد ... .