هدایت شده از آیت الله بهجت
✨﷽
#داستان
🌸دانشجویی بود به اسم حمید…دنبال خوشگذرانی های خودش بود، خیلی مقید به عبادات نبود، اهل خیلی کارهای خلاف هم بود، در یخچال خونه اش مشروب هم پیدا می شد.
از طرف دانشگاه به اردو (قم) رفتند…قرار شد با مرحوم آیت الله #بهجت(ره)هم دیدار داشته باشند..از این قسمت داستان به بعد خود حمید داستان زندگی اش را تعریف می کند⬇️⬇️⬇️
🌹 وقتی رسیدیم پیش آقای #بهجت…بچه ها تک تک وارد می شدند و به ایشان سلام می کردند. من چندبار خواستم سلام کنم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی کنند..…اما اصلا صورتشان را به سمت من برنگرداندند…درحالیکه بقیه دوستان را خیلی تحویل می گرفتند..…یه لحظه در دلم گفتم:””حمید،می گویند این آقا از دل آدم هم میتواند خبر داشته باشد..…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیرد…!!!
تو که خودت میدانی چقدر خراب کرده ای!!!””خلاصه خیلی در آن لحظه در فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که اعمال بدم را اصلاح کنم. وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب را شکستم، و اعمال بدم را جبران کردم.
مدتی گذشت، یکماه بود که در تصمیمی که گرفته بودم محکم ایستاده بودم، از بچه ها شنیدم که عده ای از بچه های دانشگاه دوباره قصد رفتن به قم را دارند،
این دفعه که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من نزدیک در سرم را پایین انداخته بودم، دفعه قبل ایشان صورتش را به سمتم نگرفته بود، در حال خودم بودم که دیدم بچه ها می گویند : “حمید..حمید…حاج آقا باشماست.”
نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنند که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتند:« یکماهه که #امام_زمانت رو خوشحال کردی…»
@bahjatcom
#داستان شیطنت انگلیس
در زمان قاجاریه، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران، مسجد کوچکی وجود داشت.
امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و روضه حضرت زهرا (س) را میخواند و به خلیفه دوم و اهل سنت ناسزا می گفت...
و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که سنّی بودند، برای نماز به آن مسجد می آمدند.
روزی به او گفتم:
تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار می کنی؟
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!
او در پاسخ گفت:
بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان.
از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد...
فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است.
به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم.
شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود.
پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی 25 تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن،
پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.
👌مراقب فتنه های وهابیت؛ یهود؛ وسایرفرقه های شوم علیه جمهوری اسلامی ایران باشیم