💢**فقط خدا**
🔶مرحله دوم عملیات والفجر ۴ در پنجوین بودیم و قرار بود لشکر در کلهقندی عملیات کند. وظیفه ما شناسایی مکان، موانع و تسلیحات دشمن بود.
🔷عراقیها که متوجه حضور ما شده بودند، موانع بسیاری سرِ راه ما قرار داده بودند.
به آقا مهدی گفتیم: نمیشه؛ عراق بو برده. چه کنیم؟
♦️گفت: «خجالت نمیکشین از من کمک میخواین؟ مگه برای من کار میکنین؟
شما که برای خدا و رضای او کار میکنین، پیشونیتون رو بذارین روی خاک و از خودش کمک بخواین؛ نه از منِ باکری که خودم گرفتارم.»
🔶هرچه گفتیم: نمیشه، جواب داد: «من گوشم به این حرفها بدهکار نیست. با من از این حرفها نزنین؛ فقط خدا.»
💠تصمیم گرفتیم به حرف آقا مهدی گوش کنیم، ببینیم چطور میشود. تا منوّر میزدند یا صدای سگهایشان میآمد و یا توی میدان مین گیر میکردیم، پیشانیمان را روی خاک میگذاشتیم و میگفتیم: فقط باید خودت کمکمون کنی.
♦️آن شب طبق دستورالعملی که آقا مهدی داده بود و ما اجرایش کرده بودیم، موفق شدیم تمام مواضع و موانع عراق را شناسایی و تا پست خط اصلی را برانداز کنیم.
🪧راوی: کریم حرمتی
#شهدا
#شهید_مهدی_باکری
@rahe_zeynab69