eitaa logo
شبڪہ‌انتشار محتواے بصیرت افزایـےفرهنگےسیاسےاجتماعـےراه امین
211 دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
1.1هزار فایل
فَاعْتَبِرُوايَاأُولِي الْأَبْصَار «مسیری برای وحدت و به هم رسیدن اندیشه ها» تبیین منویات امامین انقلاب اسلامی باحضور همیشه سبز سربازان مقابله باجنگ نرم در فضای مجازی 🗨️ما رو در ویراستی دنبال کنید virasty.com/r/C1zT splus.ir/raheamin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 مصداق «امام» در تفسیر آیه ۷۴ سوره الفرقان به روایت 🔶 از علمای روایت کرده است: ۵۷۶- فرات قال: حدّثني عليّ بن حمدون قال: حدّثنا عليّ بن محمّد بن مروان قال: عليّ بن يزيد، عن جرير، عن عبد اللّه بن وهب، عن أبي هارون عن أبي سعيد في قوله تعالى: هب لنا الآية- قال: [قال] النّبيّ صلى الله عليه وآله قلت: يا جبرئيل من أزواجنا؟ قال: خديجة. قال: و [من] ذرّيّاتنا قال: فاطمة. و «قرّة أعين» قال: الحسن و الحسين. قال: و اجعلنا للمتّقين إماما قال: عليّ عليه السلام. صلی الله علیه و آله در تفسیر آیه «والذين يقولون ربنا هب لنا من أزواجنا وذرياتنا قرّة أعين واجعلنا للمتّقين إماما» (الفرقان / ۷۴) فرمودند‌: بعد از نزول اين آيات از سوال کردم منظور از ازواجنا چه کسی است‌؟ فرمود: منظور (سلام الله علیها) است و منظور از ذرياتنا (سلام الله علیها) است و منظور از قرة اعين (علیهما السلام) هستند و منظور از اماماً هم (علیه السلام) است. 📚 شواهد التنزیل ج۱ ص۴۱۶ (چاپ موسسه الاعلمی للمطبوعات) عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
⚫️ در منابع (۳) ⚫️ 👈🏼 و صلوات‌الله‌علیهما بر مصائب سیدالشهداء علیه‌السلام راوی می‌گوید: با عـلـی (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) سفر می‌کردم. وقتی به محاذات "نینوی" رسیدیم، ایشان (امیرالمومنین علیه‌السلام) فرمودند: صبر کن ای اباعبدالله! صبر کن در کنار شط . راوی می‌گوید: درباره این جمله، از ایشان سوال کردم؛ فرمودند: روزی بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) وارد شدم و دیدم از چشمان ایشان سرازیر است. پرسیدم: چرا گریه می‌کنید؟ پاسخ دادند: علیه‌السلام آمده بود، و خبر داد که امت من فرزندم (صلوات‌الله‌علیه) را به قتل خواهند رساند. سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به من فرمودند: می‌خواهی او (سیدالشهداء علیه‌السلام) را به تو نشان دهم؟ گفتم: آری؛ پس حضرت دست خود را دراز کردند و و مشتی از خاک آوردند؛ تا آن خاک را دیدم، نتوانستم از گریستن خودداری کنم... 👈🏼 در مجمع الزوائد، رجال این روایت را موثق دانسته است. 📚 المعجم‌الکبیر، الطبراني(قرن چهارم ه.ق) جلد۳، صفحه۱۱۱ عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
⬅️ گریهء صلی الله علیه و آله بر مصیبت علیه السلام در منابع عامه در مستدرک الصحیحین به نقل از دختر حارث می نویسد : روزى حضور صلی الله علیه و آله شرفیاب شده عرضه داشت دیشب خواب وحشتناكى دیدم ؛ آن حضرت فرمود : خواب خود را بگو. ام الفضل عرضه كرد خواب عجیبى است كه از اظهار آن خوددارى میكنم ؛ صلی الله علیه و آله فرمودند : در عین حال باز هم خوابت را نقل كن ؛ ام الفضل گفت : در خواب دیدم مانند آن كه قطعه ای از بدن شما جدا شد و در دامن من افتاد . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : خواب بسیار خوبى دیدى ، به زودى فاطمه فرزندى خواهد آورد و آن فرزند در دامن تو خواهد بود ؛ ام الفضل گفت و چون حسین متولد شد آن حضرت در دامن من قرار گرفت. روزى همچنان كه در دامن من بود به وارد شدم ؛ حضرت نگاهى به حسین نمود و دیدگانش اشك آلود شد ؛ عرضه داشتم پدر و مادرم فداى شما باد چرا گریستید؟ فرمود : هم اكنون بر من نازل شد و خبر داد : امت من به زودى همین فرزند مرا شهید می كنند و خاكى از خاك سرخ رنگ او براى من آورد. 📚 المستدرك على الصحیحین ج ۳ ، ص۱۹۴ ، ح۴۸۱۸ عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
⬅️⬅️ صلی الله علیه و آله و بر مصائب حسینی ➖➖▪️◾️▪️➖➖ مورخ و عالم نامی آورده است: وقتی عليه السلام به زمین رسیدند، پرسيدند: اين زمین چه نام دارد؟ در جواب عرض كردند: كربلا، و به آن نيز می‌گويند كه نام دهی در اين نزدیکی است. عليه السلام گريست و فرمود: اندوه و گرفتاری (کرب و بلا)‌. سپس حضرت فرمود: خبر داد: نزد صلی الله علیه و آله بود و تو پیش من بودی و ناگهان گریستی. پیامبر فرمود: بگذار فرزندم را. من تو را رها نمودم، پیامبر تو را برداشت و در آغوش کشید. جبرئیل پس از دیدن این منظره پرسید: آیا دوستش داری؟ پاسخ داد: بلی. جبرئیل گفت: همانا امت شما به زودی او را خواهند کشت؛ آیا می‌خواهی خاک سرزمینی را که در آنجا کشته می‌شود به تو نشان بدهم و آن را ببینی؟ فرمود: بلی. پس جبرئیل بال‌هایش را گشود و زمین کربلا را نشان داد. از آن حالت بیرون آمد و در دستش سرخ بود. هنگامی که به امام حسین عليه السلام عرض كردند نام اين سرزمين كربلاست، خاک آن را بویید و فرمود: به خدا سوگند، اين همان خاکی است كه جبرئیل آن را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد و از آن آگاه گردانید، و من در همين سرزمين كربلا به می‌رسم ... 📚 تذکرة الخواص (تألیف سبط بن جوزی) ص۲۵۰ عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
⬅️⬅️ صلی الله علیه و آله و بر مصائب حسینی ➖➖▪️◾️▪️➖➖ مورخ و عالم نامی آورده است: وقتی عليه السلام به زمین رسیدند، پرسيدند: اين زمین چه نام دارد؟ در جواب عرض كردند: كربلا، و به آن نيز می‌گويند كه نام دهی در اين نزدیکی است. عليه السلام گريست و فرمود: اندوه و گرفتاری (کرب و بلا)‌. سپس حضرت فرمود: خبر داد: نزد صلی الله علیه و آله بود و تو پیش من بودی و ناگهان گریستی. پیامبر فرمود: بگذار فرزندم را. من تو را رها نمودم، پیامبر تو را برداشت و در آغوش کشید. جبرئیل پس از دیدن این منظره پرسید: آیا دوستش داری؟ پاسخ داد: بلی. جبرئیل گفت: همانا امت شما به زودی او را خواهند کشت؛ آیا می‌خواهی خاک سرزمینی را که در آنجا کشته می‌شود به تو نشان بدهم و آن را ببینی؟ فرمود: بلی. پس جبرئیل بال‌هایش را گشود و زمین کربلا را نشان داد. از آن حالت بیرون آمد و در دستش سرخ بود. هنگامی که به امام حسین عليه السلام عرض كردند نام اين سرزمين كربلاست، خاک آن را بویید و فرمود: به خدا سوگند، اين همان خاکی است كه جبرئیل آن را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد و از آن آگاه گردانید، و من در همين سرزمين كربلا به می‌رسم ... 📚 تذکرة الخواص (تألیف سبط بن جوزی) ص۲۵۰ عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
⬅️⬅️گریه و بر مصائب راوی می‌گوید: با عـلـی (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) سفر می‌کردم. وقتی به محاذات "نینوی" رسیدیم، ایشان فرمودند: صبر کن ای اباعبدالله! صبر کن در کنار شط . راوی می‌گوید: درباره این جمله، از ایشان سوال کردم؛ فرمودند: روزی بر وارد شدم و دیدم اشک از چشمان ایشان سرازیر است. پرسیدم: چرا گریه می‌کنید؟ پاسخ دادند: علیه‌السلام آمده بود، و خبر داد که امت من فرزندم (صلوات‌الله‌علیه) را به قتل خواهند رساند. سپس به من فرمودند: می‌خواهی او را به تو نشان دهم؟ گفتم: آری؛ پس حضرت دست خود را دراز کردند و مشتی از خاک آوردند؛ تا آن خاک را دیدم، نتوانستم از گریستن خودداری کنم... 📚 المعجم‌الکبیر ج۳ ص۱۱۱ 👈🏼 هیثمی در مجمع الزوائد، رجال این روایت را موثق دانسته است. عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰