#آیت_الله_علاّمه_امینی نقل كرده است كه: «روزي به ديدن يكي از دوستانم رفتم كه از عالمان #اهل_سنّت بود. وقتي در خانه را زدم، صداي هلهله اي از درون خانه بلند شد، ولي وقتي در باز شد، صدا خاموش گرديد. پس از ورود، دوستم گفت: #دختري دارم كه به بيماري صرع مبتلاست. هر وقت اين بيماري به سراغش مي آيد، #دعانويسي هست كه دعايي مي نويسد و او خوب مي شود. لحظه اي پيش دوباره اين بيماري بر او چيره شد و ما كسي به دنبالش فرستاده بوديم كه بيايد و دعايي بنويسد. وقتي شما در زديد، خانواده گمان كردند كه آن دعانويس است و به اين دليل، خوش حالي كردند. گفتم: «من دعايي مي نويسم، او خوب مي شود.»
سپس بر كاغذي، ذكر «ياعلي» را نوشتم و گفتم اين را به بازوي راست دخترتان ببنديد و در باطن به #مولا_علي_بن_ابي_طالب توسّل كردم.
#دعا را بر بازوي راست دختر بستند و دختر شفا يافت و به حالت اول برگشت.
#حکایت_روایت
#داستان_کوتاه_مذهبی
#حجاب
#امام_زمان
#محرم
🏴@RAHEKHODA🏴
مداومت در خواندن زیارت عاشورا ...
در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هرکدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد. تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر بسیار خوب و آراستهای داشت
از او پرسیدم: من تو را در دنیا میشناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو دادهاند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیدهاند.
در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد (آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوردند، امام حسین علیهالسلام به دیدارش آمدند
پس از خاکسپاری، بار دیگر #امام_حسین_علیهالسلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیهالسلام تشریففرما شدند، دستور دادند تا #عذاب از همه مردگان #قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، #استاد_اشرف_حداد را یافتم
از او پرسیدم: آیا #همسر شما به رحمت خدا رفته؟
با تعجب گفت: این چه سؤالی است؟!
از او پرسیدم: آیا همسرت به #کربلا مشرف شده بود یا روضهخوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا میکرد؟ استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیدهام؛
سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچیک از اعمالی را که شما برشمردید، انجام نداده بود؛ تنها در خواندن زیارت عاشورا مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت #زیارت_عاشورا، نه تنها امام حسین علیهالسلام به دیدار او آمده و قطعاً مقام و مرتبهای رفیع در #بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او، گناهکاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است
#حکایت_روایت_حدیث
#داستان_کوتاه_مذهبی
#حجاب
#امام_زمان
#محرم
🏴@RAHEKHODA🏴
حضرت موسی (علیه السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاه رنگارنگی بر سر داشت نزد موسی (علیه السلام) آمد. وقتی که نزدیک شد کلاه خود را (به عنوان احترام) از سر برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه السلام) ایستاد. حضرت موسی گفت: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: ابلیس هستم.
حضرت موسی (علیه السلام) پرسید:
تو ابلیس هستی؟!! خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند. ابلیس گفت: من آمدهام بخاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم.
حضرت موسی (علیه السلام) پرسید: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس پاسخ داد: با (رنگها و زرق و برقهای) این کلاه، دل انسانها را میربایم.
#حضرت_موسی (علیه السلام) پرسید:
به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او پیروز میشوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا میکشی.
#ابلیس گفت: سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره میگردم:
(اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِي عَینِهِ ذَنبُهُ).
1) هنگامی که انسان خودبین شود و از خودش خوشش آید.
2) هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد.
3) زمانی که انسان #گناه در نظرش کوچک گردد.
کتاب ارشاد القلوب ، ج 1 ، ص 50 .
#حکایت_روایت_حدیث
#داستان_کوتاه_مذهبی
#شیطان_فریب_دنیا
☀️@Dastan1224
حضرت موسی (علیه السلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاه رنگارنگی بر سر داشت نزد موسی (علیه السلام) آمد. وقتی که نزدیک شد کلاه خود را (به عنوان احترام) از سر برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیه السلام) ایستاد. حضرت موسی گفت: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: ابلیس هستم.
حضرت موسی (علیه السلام) پرسید:
تو ابلیس هستی؟!! خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند. ابلیس گفت: من آمدهام بخاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم.
حضرت موسی (علیه السلام) پرسید: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس پاسخ داد: با (رنگها و زرق و برقهای) این کلاه، دل انسانها را میربایم.
#حضرت_موسی (علیه السلام) پرسید:
به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او پیروز میشوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا میکشی.
#ابلیس گفت: سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره میگردم:
(اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِي عَینِهِ ذَنبُهُ).
1) هنگامی که انسان خودبین شود و از خودش خوشش آید.
2) هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد.
3) زمانی که انسان #گناه در نظرش کوچک گردد.
کتاب ارشاد القلوب ، ج 1 ، ص 50 .
#حکایت_روایت_حدیث
#داستان_کوتاه_مذهبی
#شیطان_فریب_دنیا
#حجاب
#امام_زمان
#محرم
🏴@RAHEKHODA🏴