eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
390 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
83 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏🤍 ✨﷽✨ ✍️ سکوتت را بشکن 🔸پدرم دلواپس آینده‌ خواهرم است، اما حتی یک‌بار هم اتفاق نیفتاده که باهم بنشینند و صحبت کنند. 🔹خواهرم نگران فشار خون پدرم است؛ اما حتی يک‌بار هم نشده خواسته‌هايش را به تعويق بيندازد تا پدر كمی احساس آرامش كند. 🔸مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمی‌برد، اما حتی یک‌بار هم نشده که با من درمورد خوشبختی‌ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال‌ می‌کند؟ 🔹من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار می‌شوم، اما حتی یک‌بار هم نشده که دستش را بگیرم، در کارها کمکش کنم و کمی به او آرامش بدهم. 💢ما از نسلِ آدم‌های بلاتکلیف هستیم. از یک‌طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می‌شود، از طرف دیگر، وقتی به هم می‌رسیم، سکوت می‌کنیم! راستی چرا؟! ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
❤️ ماجرای جالب چگونگی ساخته شدن پل آهنچی قم مسجد جای خالی نداشت. مالامال از جمعیت شده بود. واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت تعریف می کرد. از مسجد که بیرون آمد، فکر وقف کردن رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی نداشت. تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود. مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد! نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت. زمزمه ای در جانش شکل گرفت: بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم. برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم. اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد. وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد. از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود. با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد. چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود. شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد. باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد. عزمش را جزم کرد و بار سفر بست. به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد. ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود. سردرگم و گیج مانده بود. دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد. درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت: آقا، کار می کنی؟ بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم. حالا چه کاری هست؟ من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم. شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند. می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟ دلش فرو ریخت. خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود. با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم. من در این کار مهارت دارم. پولی در بساط نداشت. نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود. امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک! همه چیز به سرعت پیش رفت. معامله سر گرفت. حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند. بدنش داغ شده بود. نمی دانست چه بگوید. آبرویش در خطر بود. اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ... درست همان موقع ، مردی با کت و شلوار قهوه ای و کلاه لبه داری که تا روی ابروهایش پایین کشیده بود جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ گفتند: بله! گفت: هر قدر که باشد می خرم. هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطور معجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد. باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد. این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود. حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد. می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند. در راه به یاد عهدش با حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ... حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند. بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود. مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند. با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به 200 نفر رسید. قصد داشت 30 نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند. من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت و پل آهنچی نام گرفت و عبور و مرور مردم آسان شد. حالا به آرزویش رسیده بود و اموالش را وقف کرده بود. منبع : نشریه فکه ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه همه مسئولین دزدن، پس این دزدا رو کی داره معرفی می‌کنه🤔 چای دبش اختلاس ۳ هزار میلیاردی ببينيد حتما ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فقط کافیه راست بگی! بقیه‌اش رو امام زمان(عج) درست می‌کنن ... ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
🗺️نقشه نکش! اینست....❗❗👌 ✍حضرت آیة الله حاج سَیّد محمّد صادق حسینی طهرانی حفظه الله تعالی ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فرض کنید قیامت نیست! 🔸استاد قرائتی ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
4_5999189342432526578.mp3
1.66M
🎵توصیه کلیدی حضرت علی(علیه السلام) برای رشد معنوی 🤔 آیا انجام دادن دستورات دین از روی عادت کار ناپسندی است؟ ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
√ خیانت والدین و نظام آموزشی در حق دانش‌آموزان! ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹خوشی هامون مال شیطونه👿 حال بدیامون مال اهل بیت ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
1_3760138460.mp3
4.21M
تولد حضرت رقیه سلام الله علیه مبارک🎊🎉🎈🎊🎉🎈💐 🌸🌸🌸 ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹آيت الله العظمی جوادی آملی: «کسی که دهن باز کرد و دروغ می‌گوید، یا بی‌ ادبی می‌کند، یا فُحش می‌دهد، اوّلین کاری که این شخص کرده است، خودش را پایین آورده است.» درس تفسیر ۹۵/۸/٩ 👤آيت الله العظمی ┄┄┅┅┅❅راه خدا❅┅┅┅┄┄ ❄🌨@RAHEKHODA ☃️❄