eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
395 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
9.1هزار ویدیو
81 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
12.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواهش از صاحبان مغازه ها در صحبت بین الصلاتین بازار جنت از برخورد با دیدن این کلیپ برای همه ها واجب است . . @rahekhoda
پروفسور بلژیکی چگونه مسلمان شد؟! پروفسور «روش بولوَن» پژوهشگر و جراحِ بلژیکی در سال ‌1333 شمسی توسط آستان قدس ، جهت سامان ‌دادن به بیمارستان (ع) و انتقال تجربیات به دعوت شد این جراح مسیحی از سال 1333 تا 1348، ریاست بخش جراحی آن بیمارستان را بر عهده داشت با حضور او برای نخستین بار، جراحی نوین در شکل می‌گیرد بولوَن در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم(ع)، بارها تحت تأثیر محیط حرم و کرامات امام(ع) در شفای بیماران، قرار گرفت پس ‌از عمل جراحی آیت‌الله سید عبدالله میلانی از مراجع شیعه توسط او، بعد از آنکه متوجه شد ترجمۀ کلماتی که در زمان به هوش آمدن به زبان آوردند، دعای ابوحمزه ثمالی بود، تصمیم گرفت مسلمان شود به گفتۀ او «انسان در لحظۀ به هوش آمدن، خود واقعی‌اش را نشان می‌دهد و وقتی دیدم که ایشان تمام وجودش غرق خداست، آن را با بعد از جراحیِ پاپ قیاس کردم که هنگامِ به ‌هوش‌ آمدن مشغول زمزمه‌کردن ترانه بود. آن لحظه دریافتم که اسلام، حقیقت واقعی است» او در اواخر عمر در حضور آیت‌الله فقیه سبزواری، مسلمان شد وی در 14 مرداد 1348 دارفانی را وداع کرد و در ضلع شرقی آرامگاه «خواجه‌ربیع» مشهد به خاک سپرده شد. @Rahekhoda
🔹فاصله این دو عکس چند سال است. به اندازه قد کشیدن دختر یک شهید مدافع حرم. وقتی که دیگر بابا نیست. حالا از بابا چه مانده جز همان قاب عکسی که او آن را سخت در آغوش کشیده است؟ اخبار لحظه‌ای #مشهد
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده) ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ @rahekhoda