eitaa logo
🦋 "راه روشن" 🦋
370 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
127 فایل
اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی خودشان قرار خواهند داد. کانال #راه_روشن را به دوستان خود معرفی کنید ارتباط با ادمین: 09210876421 @V_sh655
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #حلیمه تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... #قسمت_سیزدهم دلم می
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... تازه رسیده بودیم کارگاه که در زدن.🙄 پسر اتابکی! پسر بزرگترش ! بالاخره اومد. 😳 چقدر بر خلاف پدرش چهره ی سردی داشت.😐 یه جوری سرتاپام رو نگاه کرد که مور مور شدم. 😖 خدارو شکر می کردم که خاله هم پیشم بود. یه چند دقیقه ای بدون اینکه هیچی بگه راه رفت و همه جا سرک کشید.  تا اینکه گفت: صیغش بودی؟😳😳 یخ کردم. پاهام به زمین میخ شدن! حس میکردم چند تن وزن دارم. قدرت جابجا شدن نداشتم…🥺😔😔 ادامه داد: یا شایدم ….😒 به زحمت گفتم: بلللللله؟!😳 با وقاحت تمام دوباره سوالش رو پرسید!😖 خاله اومد جلو و گفت: آقای محترم مراقب حرف زدنت باش.😐  اما اون همین طور ادامه داد که آخه خانووووم چه طوری باور کنم دختر به این جوونی، تنهااااااااا بدون هیچ اجاره نامه یا قراردادی اومده و اینهمه وقت اینجا رو قوروق کرده! لابد یه چیزی بوده دیگه.😑😑 اعصابم کاملا بهم ریخته بود و صدام می لرزید اما سعی کردم مسلط باشم و گفتم:😬 شما حتی به آبروی پدرتون هم رحم نمی کنید.  خدا رحمتش کنه که هر بار خودش با اصرار رسید پرداخت ها رو بهم می داد.  درسته که قرارداد رسمیی بینمون نبود اما طبق قول و قرار لفظی و اخلاقیمون من مبلغی ماهیانه بابت سهم شراکت بهشون پرداخت می کردم و با پاهایی که هنوز می لرزیدن رفتم و رسیدها رو آوردم.🤔 همین طور که نگاه کثیفش رو دوخته بود به کاغذها دوباره به خودم جرات دادم وگفتم:  ما همین امروز قرار هست که ملک دیگه ای رو اجاره کنیم و حتما تا چند روز آینده تخلیه می کنیم.😰😑 اما احسان که تقریبا بویی از انسانیت نبرده بود، گفت: اینا که ارزش قاونی ندارن. رو راست بگو چه جور قول و قراری بینتون بوده شاید ما هم طالب شدیم ادامه بدیم…😖 باورم نمیشد پسر آقای اتابکی انقدر وقیح باشه. دیگه نای حرف زدن نداشتم.😦 خاله اومد جلو و با عصبانیت گفت:  بیرون!   بیروووون آقااااا!🙄 خیلی طولی نکشید که وجود منحوسش رو از کارگاه بیرون برد و گفت:  فردا تخلیه باشه!😐 انقدر حالم خراب بود که فقط دلم می خواست زودتر بره تا اشکهام رو تو دامن خاله گریه کنم.😭😭😭 حس میکردم تموم بودن آدمیزادیم درد می کرد. انگار با حرفهاش و نگاه های آلودش همه جای تنم رو چنگ زده بود….🥺🥺😭😭😭 ... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #ولایت قسمت ۴۵ ✅ همۀ رنج هایی که از اول بحث تا اینجا گفتیم تا به نقطۀ نهایی یعنی #ولا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ قسمت ۴۶ ✅ آدمی که باشه وقتی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم میرسه میگه: آقا شما چقدر خوبید! 😌😍 من تا حالا شما رو نمیشناختم. برای همین بی دین بودم..... 😢😓 من حاضرم جونمم براتون بدم...😇❤️ من فکر میکردم دینداری سخته... وقتی شما اومدید کارم راحت تر شد...😊 🌹 " امام تسهیل کنندۀ عبودیّت هست" 💖 " تسهیل کنندۀ مبارزه با هوای نفسه" ⭕️ برای همین از این نقطه به بعد دشمنی با دشمنان خدا شروع میشه.....🌺 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ بر بال حکمت ۵۹ نهج‌البلاغه ارزش تذكّر دادن اشتباهات ... ارزش نصیحت و نصیحت کننده ...
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ بر بال حکمت ۶۰ نهج‌البلاغه اهمیت کنترل زبان ... امام على عليه السلام : اللِّسانُ سَبُعٌ ، إن خُلِّيَ عَنهُ عَقَرَ . زبان درنده اى است كه اگر رها شود، گاز مى گيرد ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🎥 روزمان را با آغاز کنیم/ ترتیل ۵۵۸ قرآن کریم ( آیات ۱ تا ۵ سوره مبارکه طلاق ) 🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) می‌فرمایند: «مَن کانَ القُرآنُ حَدیثَهُ وَ المَسجِدُ بَیتَهُ، بَنَی اللهُ لَهُ بَیتًا فِی الجَنَّةِ» هرکه قرآن سخنش باشد و مسجد خانه‌اش، خداوند برای او خانه‌ای در بهشت بنا کند. 📚 امالی صدوق /۴۰۵ 🎙 استاد پرهیزگار ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🔅 : ✍️ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ. 💠   در موردى كه نيت و اراده آدمى قوى باشد، بـدن دچـار ضعـف و ناتـوانى نمى‌گـردد. 📚وسائل الشيعه، ج ۱. ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🍁🍁 💥عصر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود، سه نفر از زنان برای شکایت از شوهرانشان به حضورش آمدند. 💥اوّلی گفت: شوهرم گوشت نمی‌خورد، دوّمی گفت: شوهرم از بوی خوش استفاده نمی‌کند، 💥سوّمی گفت: شوهرم با زن خود هم‌بستر نمی‌شود. (اینان با این اعمال قصد زهد و تقوا کرده بودند.) 💥پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بسیار ناراحت و خشمگین شد به‌طوری‌که وقتی از خانه به‌سوی مسجد حرکت کرد، عبایش بر زمین کشیده می‌شد. 💥پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم در اجتماع مردم، بالای منبر پس از حمد و ثنا فرمود: چرا بعضی از اصحاب من گوشت نمی‌خورند و بوی خوش استعمال نمی‌کنند و با زنان خود هم‌بستر نمی‌شوند؟ 💥ای مسلمانان آگاه باشید من هم گوشت می‌خورم، هم از بوی خوش استعمال می‌کنم و هم با همسر خود هم‌بستر می‌شوم، این سنّت است، کسی که از این سنّت من دوری کند، از من نیست. 👈به‌این‌ترتیب، آن حضرت پایه‌ی تأسیس بدعت زُهد غلط را از بنیان ویران کرد و پایه‌گذاران آن را محکوم نمود. 📚(حکایت‌های شنیدنی، ج ۲، ص ۷۴ -فروع کافی، ج ۵، ص ۴۹۶) ✨✨امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «هیچ عملی باتقوا، اندک نباشد.» 📚(اصول کافی، ج ۲، ص ۶۱) ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🧆 🔸سینه مرغ چرخ شده رو با پیاز رنده شده و جعفری ساطوری شده خوب مخلوط کنید و بعد تخم مرغ و نمک و زردچوبه و فلفلو کمی دارچین و پودر پیاز اضافه کنید و خوب ورز بدید. از مایه گلوله هایی برداشته و داخلش کشمش و گردو و پیازداغ بگذارید. بعر داخل روغن سرخشون کنید. برای سس هم پیازو داخل همون تابه ای که کوفته هارو سرخ کرده بودیم تفت میدیم، بعد رب اضافه میکنیم و سرخ می کنیم و بعد کمی زردچوبه و نمک و فلفل میزنیم و آب میریزیم تا خوب بجوشه بعد از ده دقیقه جوشیدن کوفته ها رو داخلش میریزیم. من داخل سسش هم چند تا دونه آلو برای چاشنی اضافه کردم 📤فوروارد یادتون نره 🍔👇 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🍲 😋 ▫️ریواس ۵۰۰ گرم ▫️سینه مرغ ۴ تکه ▫️پیاز ۲ عدد ▫️جعفری ۲۰۰ گرم ▫️نعنا خشک ۲ قاشق غذاخوری ▫️نمک و فلفل به مقدار لازم 🔸ریواس را بشویید و پوست نازک روی ساقه های ریواس را جدا کنید و به تکه‌های مساوی خرد کنید؛ ۱ عدد پیاز را خرد کنید و همراه با تکه‌های مرغ، ۴ لیوان آب و مقداری نمک و فلفل داخل قابلمه‌ای بریزید، قابلمه را روی حرارت ملایم قرار دهید و به مدت ۱ ساعت اجازه دهید مرغ بپزد. جعفری را بشویید و ریز خرد کنید، ۱ پیاز باقی مانده را در مقداری روغن تفت دهید تا نرم شود، جعفری خرد شده و نعنا خشک را به پیاز اضافه کنید و چند دقیقه تفت دهید سپس به مرغ در حال پخت اضافه کنید و ۱ ساعت دیگر اجازه دهید خورش بجوشد. پس از پخت خورش ریواس‌های خرد شده را اضافه کنید، نمک و فلفل را اندازه کنید و ۱۵ دقیقه دیگر اجازه دهید خورش به آرامی بجوشد و جا بیفتد سپس همراه با برنج خورش ریواس را سرو کنید. 📤فوروارد یادتون نره 🍔👇 ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ نشونه‌های واضحی که میگه خوب کار نمیکنه: 👈صورتتون زرد شده 👈همش خسته اید 👈شکمتون ورم کرده 👈بی دلیل دارید وزن کم میکنید 👈پوستتون خشک شده 👈رنگ ادرارتون پررنگ شده 👈پشت گردنتون همش میخاره ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 📛 یا ؟ انتخاب با شماست! ✨حتی حذف یک وعده صبحانه در طول هفته، خطر ابتلا به دیابت را ۲۰% افزایش داده و می‌تواند شما را دچار چاقی، بیماری‌های قلبی و یا سکته کند. ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #حلیمه تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... #قسمت_چهاردهم تازه
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته‌ترم ... با اتفاقی که افتاده بود، دیگه حتی لحظه ای جایز نبود که اونجا بمونم.😔 باید هر چه سریعتر جابجا میشدم. به خانوم ها آدرس محل جدید رو دادم و گفتم تا چند روز دیگه خبرتون میکنم.😞😞 رفتیم بنگاه.  مالک اومده بود. گفتم میشه قرار تحویل ملک رو زودتر بگذاریم.🥺 صاحب ملک که مرد میانسال و خوش اخلاقی بود خندید و گفت خانوم هنوز قرار داد رو تنظیم نکرده ؟!🤗 یه کم واسه این عجول بودن شرمنده شدم، 😰 خالم دخالت کرد و گفت: آقای ذوالقدر ما به دلایلی مجبوریم ملک قبلی رو زودتر تحویل بدیم و خب تعدادی دستگاه و میز کار هست که باید جابجا کنیم. 🤔آقای ذوالقدر یه کم فکر کرد و گفت با مسوولیت خودتون و هماهنگی با مستاجر قبلی (البته پسر خوبیه مشکلی پیش نمیاد) احتمالا میشه وسیله هاتون رو گوشه ای بگذارین تا کارگاه کاملا تخلیه و تحویلتون بشه. 🤔 خالم گفت این لطف بزرگیه و مشکل ما رو حل می کنه.😌  من که هنوز به اعصابم مسلط نبودم ترجیح دادم چیزی نگم و همه چیز رو بسپرم به خاله. قرارداد امضا شد و وقت اسباب کشی بود.🥺 با آقای ذوالقدر رفتیم دم ساختمونش تا با اون هماهنگ کنه.🙄   اسمش چی بود یعنی؟! 🤔بازم با همون لبخند گیرا اومد جلوی در.☺️ تا دیدمش دلم هرری ریخت.😍 اما در عین حال به آرامش و تسکین قابل قبولی هم دچار شدم. ..☺️ ذوالقدر بهش گفت: پسرم خانم پدیدار می خوان که اسبابشون رو امروز بیارن.  موردی نداره؟ 🤔گفت اما من هنوز چند روز دیگه کار دارم.  ذوالقدر ادامه داد می دونم عمو جان!🙄 آیییی چرا اسمش رو نمی گفت!!! همش پسرم و عمو جان و مگه اسم نداره این بنده خدا!!!!🤔🙄 خلاصه توافق شد تا ما هم یه گوشه از حیاط وسیله هامون رو بگذاریم. جابجابی وسیله ها که تموم شد، از خستگی رمق نداشتیم. 😰🥵 کنار شون نشستیم رو زمین تا نفسی بگیریم و بریم که با یه پارچ شربت آبلیمو اومد پیشمون.😍 “خسته نباشید! گلوتون رو تازه کنید. آبلیموی خونگیه. ”😍😌 خالم سینی رو گرفت و تشکر کرد و گفت پسرم راضی به زحمت نبودیم.😌 خیلی مودبانه گفت: رحمته و ازمون خواست اگه چیزی لازم داشتیم بگیم.😍 سعی کردم از فرصت پیش اومده استفاده کنم و یه سوال بپرسم.🤭   اما همین که گفتم “ببخشید”  قلبم از داشت مثل گلوله از گلوم میزد بیرون. 💗💗 با خودم گفتم حالاچه کاری بود جلوی خاله!😯  الان سوتی میشه! 😐 اما دیگه پشیمونی فایده نداشت. 🤭 باید یه چیزی می پرسیدم .🤔 گفتم: آقای … گفت بردیا هستم.😍😇 گفتم آقای بردیا اینجا رو چند وقته دارین اداره می کنین.🙃 مکثی کرد و گفت …. پنج شش سالی میشه! 🙂 عمو جان بهم لطف داشتن و اینجا رو مدت زیادی در اختیارم گذاشته بودن اما حالا دیگه وقتش رسیده بود که برم……😍😌 بردیا برادر زاده ی ذوالقدر بود!  تحصیل کرده تو فرنگ!  و تو این شهر کوچیک یه کارگاه داشت!😌😇 سوالهام تمومی نداشتن….😉 همینطور که خیره به آسمون نگاه میکردم تو جام غلطی زدم و آرزو کردم کاش بیشتر ازش میدونستم…🤩 اما اصلا چرا نسبت به این غریبه انقدر کنجکاو بودم.🤩 اون تو چند روز آینده می رفت و ….🥺 کاش میشد نره!🥺 کاش می شد اونجا باهم کار می کردیم!🥺 اییی حلیمه! 🙄چت شده! 😳 فردا روز سختیه!😥  بگیر بخواب!!!!😴 ... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─