🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─ بسم رب الصابرین #قسمت_بیست_یکم #ازدواج_صوری وحید مونده بود هئیت تا همه مواد غذایی ن
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─
بسم رب الصابرین
#قسمت_بیست_دوم
#ازدواج_صوری
بالاخره پاک کردن برنج و شستن مرغا و خرد کردن گوشت غذای نذری تموم شد
پاشدم حسینه رو جارو زدم همین که پامو از حسینه بیرون گذاشتم بیرون
صدای
بع بع اومد
گفتم باز سارای گوله نمک بازی در اورده
اما
همین که برگشتم با یه گوسفند بزرگ روبه رو شدم
جا و مکان فراموش کردم
دستام گذاشتم رو چشمام و فقط جیغ میزدم
وای من از سوسک و گوسفند درحد مرگ میترسم
قشنگ یادمه یه بار بچه بودم رفته بودیم روستای مامانی
در باز بود آقا گوسفنده جای خونه شون
اومد بود خونه مامانی من
من بدو گوسفند پشت من
من میترسم ازاین
وووووواااااایییی ملت به دادم برسید
بعداز ۵-۶دقیقه ملت اومدن
من هنوز تو فکر ۴سالگیم هستم
و فکر میکنم این گوسفند میتونه منو بخوله
سارا و مریم ،وحید و .....بدو بدو اومدن
منـ رفتم پشت سارا پنهان شدم
-سارا توروخدا این میخاد منو بخوله
کمک کن
سارا:کی میخواد بخورتت 😳😳😳
-این گوسفنده
سارا:خخخخخ
وای خدای من
😂😂😂😂😂
روانی
تو ۲۳سالته نه ۴سالت
خل جان
همه زدن زیر خنده اروم از پشت سر سارا رفتم کنار مظلوم بهشون نگاه کردم🙁
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ🥀🕯🖤🕯🥀ঊ═─