🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 😈 دام شیطانی 😈 #قسمت_سی_و_دوم 🎬 غروب رفتم خیاطی سپیده, اووه اوووه عجب بزرگ بودهاا سپ
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
😈 دام شیطانی 😈
#قسمت_سی_و_سوم 🎬
امروز با مهرابیان کلاس داشتیم, آخرین روزهای ترم دانشگاه بود, اصلاً دوست نداشتم سرکلاسش حاضر بشم, استاددد خود فروخته, اخه چطور دلش میاد؟!
ولی شاید اونم برای من همچی فکری کنه, دو تا حس متناقض داشتم, اما تصمیم گرفتم , امروز از خیر دانشگاه بگذرم تا برخوردی پیش نیاد.
~~~~~~~
بعداز دادن فلاش, مثل اینکه اعتمادشون را جلب کردم , معینی هر روز باهام تماس میگرفت به اصطلاح خودشون , خودی شده بودم.
یک روز معینی باهام تماس گرفت وگفت: انجمن برای روز پوریم جشنی دارد, شما هم به این جشن دعوتید.
خوشحال گفتم: جدددی؟؟
دوباره چشم بند و..؟؟ روز پوریم چیه؟؟
معینی با صدای بلندی خندید و گفت: نه دخترک, خارج از کشوره, ببین چقد براشون عزیزی که دعوتت کردند. پوریم یه جور جشن و عیده براشون.
و بعد اضافه کرد الآن تاریخ و روز حرکت و مکان جشن را نمیگم , بعداً باهات تماس میگیرم و در جریان قرار میدمت.
فوری با همون گوشی که محمدی داده بود, باهاش تماس گرفتم. و هر چه شنیده بودم را گفتم.
محمدی: پس تو هم دعودت کردند برای جشنشون, خوب خوبه , اما یک سری کارها باید انجام بدی, فردا صبح خودت را بزن به مریضی و بیا فلان بیمارستان....
بخش اورژانس , اتاق ۵...
واااه بیمارستان برای چی؟؟
#ادامه_دارد...💦⛈💦
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─