فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
▪️روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نَه"
نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نَه"
▪️این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نَه"
▪️شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار
دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نَه"
▪️هر کجا مینگری "نام حسین است و حسین"
ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نَه"
▪️السلامُ عَلی الحُسین و َعَلی علی بن الحُسین و َعَلی اُولاد الـحسین و عَلی اَصحاب الحُسین🖤
▪️شهادت غریبانه امام حسین(علیه السلام) و یاران باوفایش تسلیت باد🖤
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
⚫️ شش نفر در تاریخ بسیار گریه کردهاند
1️⃣ حضرت آدم علیهالسلام برای قبولی توبهاش انقدر گریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد
2️⃣ حضرت یعقوب علیهالسلام به اندازهای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
3️⃣ حضرت یوسف علیهالسلام در فراق پدر انقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز.
4️⃣ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در فراق پدر انقدر گریه کرد که بعضی گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز…
5️⃣ حضرت امام سجاد علیهالسلام بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش امام حسین علیهالسلام گریه کردند.
هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد
6⃣ اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…
هر صبح و شام بر مصیبت حضرت امام حسین علیهالسلام ...
من انتظار تو را بردهام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
برشوره زار معصیتم گریہ میکنید
جانم فدای دیده بارانے شما...
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#غارت
🏴 بخشی از غارت خیام، در بیان جانسوز دختر امام حسین علیه السلام. ( آجرک الله یاصاحب الزمان )😭😭😭😭😭😭😭😭😭
▪️فاطمه صغرا گوید: من بعد از شهادت پدر بزرگوار خود مدهوش و حيران بر در خيمه ايستاده بودم. پدر و برادران و خويشان خود را در ميان خاك و خون مى ديدم و در احوال خود متفكّر بودم كه اشقياى بنى اميّه با ما چه خواهند كرد. آيا خواهند كشت يا اسير خواهند كرد؟
ناگاه ديدم سواره اى پيدا شد و نيزه در دست داشت، و بر پشت زنان مى زد و ايشان مى گريختند و آنچه داشتند غارت مى كرد و ايشان فرياد مى كردند كه: وا جدّاه وا أبتا وا عليّا وا قلّة ناصراه وا حسيناه، آيا مسلمانى در ميان اين گروه نيست كه ما را يارى كند؟ آيا مؤمنى در ميان اين جماعت نيست كه ما را پناه دهد؟ من از مشاهده اين حال بر خود لرزيدم و عمّه هاى خود را مى جستم كه بر ايشان پناه برم.
ناگاه ديدم كه نظر آن لعين بر من افتاد و من گريختم. ناگاه ديدم كه سنان نيزه اش بر ميان كتف من آمد و بر صورت افتادم. پس گوش مرا دريد و گوشواره مرا برداشت، و مقنعه از سر من كشيد، و مرا گذاشت و متوجّه خيمهها شد، و من بيهوش شدم. چون به هوش آمدم ديدم عمّهام بر سر من نشسته و مى گريد.
گفت: برخيز كه برويم و ببينيم كه بر سر ساير دختران و برادر بيمار تو چه آمد. گفتم: اى عمّه چادرى از براى من نيست. گفت: من نيز مثل توام. چون به خيمه در آمديم ديديم كه همه اسباب را غارت كرده اند، و برادرم امام زين العابدين عليه السّلام از بيمارى و تشنگى بر رو افتاده و بر احوال ما مى گريد.
📜 جلاء العیون ص ۹۳
◼️جهت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر ارواحنافداه صلوات ◼️
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
1_447491218.mp3
4.84M
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
مداح: جواد_مقدم
بازم محرم / باز روضه چشماتون
باز مرثیه بارون / باز گریه زهرا
بازم محرم / بیچارگی زینب
آوارگی زینب / سرگشته صحرا
محرم شور و حاله / محرم آه و ناله
محرم فصل آلاله/ محرم دلغمینه
محرم سوز سینه / محرم بزم هر ساله
به اذن زینب دیوونم دیوونم
برا داداشش می خونم می خونم
از کرم حیدر مجنونم مجنونم
حسین آقام ثارالله
بازم محرم خورشیده که تب داره
ابری که نمی باره/ شرمنده شد آب
بازم محرم خونه دل یک مادر
اصغر می زنه پرپر / وای از دل ارباب
محرم دل می گیره / محرم گل میمیره
محرم آسمون تیره / محرم ماه عشقه
محرم راه عشقه / محرم نقش تقدیره
دوباره وقت شیدایی شیدایی
دل آشنای تنهایی تنهایی
گذشته کار از رسوایی رسوایی
حسین آقام ثارالله
بازم محرم می ریزه گل الماس
از چشم تر عباس / غصه اش بی شماره
بازم محرم رقص علم ساقی
دست قلم ساقی / مشکش شده پاره
اباالفضل ماه محفل / اباالفضل رهزن دل
اباالفضل یا ابوفاضل / اباالفضل دلبر شاه
اباالفضل غیرت الله / اباالفضل یا ابوفاضل
علم تو دستش زیبا بود زیبا بود
دل رئوفش دریا بود دریا بود
عزیز قلب زهرا بود زهرا بود
حسین آقام ثارالله
بازم محرم با قصه ویرونه
با اشکی که بارونه / با دختری تنها
بازم محرم کی می خونه لالایی
جز دختر بابایی / واسه سر بابا
رقیه مو سفیده / رقیه قد خمیده
رقیه بس که غم دیده / رقیه چشم کم سو
رقیه گوشواره ات کو؟ / رقیه از کی رنجیده؟
رخ سپیدش نیلی شد نیلی شد
نشون ضرب سیلی شد سیلی شد
سه ساله اسمش بی بی شد بی بی شد
حسین آقام ثارالله
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
@raheroshan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🎥 استوری علیرضا جهانبخش از حضور گسترده عزاداران حسینی در خیابان آکسفورد لندن
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🎥 نوحه معروف «ممد نبودی» از کجا آمد.
🔹حدود ۵۰ سال پیش «جهانبخش کردیزاده» معروف به «بخشو» این نوحه را برای حضرت علیاکبر خواند که بعد از فتح خرمشهر حسین فخری و کویتیپور بر اساس آن «ممد نبودی ببینی» را خواندند.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🔹 آیت الله بهجت ره :
ما #دعای غیر مستجاب نداریم
دعا دیرتر مستجاب میشود
یا یک بلایی از انسان دور میشود
یا بهتر از آن را به او میدهند
🔹 یا اینکه روز قیامت او را می آورند و میگویند:
این همه ثواب برای تو
میگوید:من که کاری نکردم که لایق این همه ثواب باشم...
🔹میگویند : این ثواب ها برای این است که دعا کردی و به صلاحت نبود مستجاب بشود، بجایش الان جبران کردیم.
میگوید: ای کاش هیچ کدام از دعاهایم در دنیا برآورده نمی شد.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#مناجات
الهی، در زندگیم با من باش
حتی در مکثِ نفس هایم.
الهی، مرا به حال خود وا مگذار.
بگذار که با تو باشم و تو در من و بر من باشی
که زندگی با تو، سراسر عشق و اسرار است.
به دعایم گوش کن،
حتی وقتی زبان من خاموش میشود ،
دعای خاموشی مرا تو بشنو
و دعاهایم رامستجاب کن
ای برآورده کننده حاجات...
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
⚫️عاقبت مردی که به زیارت امام حسین علیه السلام نمی رفت!(بسیار زیبا)
♻️شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد.
⛔️هیچگاه در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت قصد زیارت داشت، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت مینمود.
💠 تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
🔰سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهلبیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی.
❎ این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور میباشند و دستشان به حرم مطهر نمیرسد.»
✨آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.
🔵هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت میدانم و نهی از منکر واجب است.»
💥وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید.
🌟سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید...
🌺نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود میلرزید
🍃و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت میکرد تا این که وارد کفش کن شد.
💠دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
🌷چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید.
🌷سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟
"آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است...؟"
⚫️پس از شدت غم و اندوه فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست...»
♦️مَن مات مِن العشق فقد ماتَ شهید...
🌺▪️به ابی انت و امی یا اباعبدالله الحسین...
📘منبع:داستانهای علوی، ج۴، ص۲۱۰/ دارالسلام عراقی، ص۳۰۱.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🌻دکتر آیشان، پزشک و جراح مشهور پاکستانی، روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت او بخاطر دستاوردهای پزشکیاش برگزار میشد؛
با عجله به فرودگاه رفت.
بعد از پرواز، ناگهان اعلان کردند؛
که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه،
که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده،
مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم ...
بعد از فرود هواپیما،
دکتر بلافاصله به دفتر فرودگاه رفت؛
و خودش را معرفی کرد؛
و گفت:
هر ساعت، برای من برابر با جان چند بیمار است؛
و شما میخواهید من ۱۶ ساعت، در این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی از کارکنان گفت:
جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید؛
میتوانید یک ماشین دربست بگیرید؛
تا مقصد شما، سه ساعت بیشتر نمانده است...
دکتر آیشان، با کمی درنگ پذیرفت؛
و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد؛
که ناگهان در وسط راه، اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد؛
بطوریکه ادامه راه مقدور نبود ...
ساعتی گذشت تا اینکه احساس کرد راه را گم کرده است ...
خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی براهش ادامه داد ...
که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ...
کنار آن کلبه توقف کرد و در را زد؛
صدای پیرزنی را شنید:
بفرما داخل، هر که هستی در بازه ...
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود؛ خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند.
پیرزن گفت:
کدام تلفن فرزندم؟
اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ...
ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری ...
دکتر از پیرزن تشکر کرد؛
و مشغول خوردن شد؛
در حالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود ...
که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود؛
که هر از گاهی بین نمازهایش، او را تکان می داد.
پیرزن مدتی به نماز و دعا مشغول بود.
بعد از اتمام نماز و دعا، دکتر رو به او کرد و گفت:
مادر جان، من شرمنده این لطف و محبت شما شدم؛
امیدوارم که دعاهایتان مستجاب شود.
پیرزن گفت:
شما رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش میهمان نوازیتان را کرده است.
من همه دعاهایم قبول شده، بجز یک دعا ...
دکتر آیشان می پرسد:
چه دعایی؟
پیرزن می گوید:
این طفل معصومی که جلو چشم شماست؛
نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر،
به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا، ازعلاج آن عاجز هستند ...
به من گفتهاند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر آیشان هست؛
که او قادر به علاجش هست، ...
ولی هم او خیلی از ما دور هست؛
و دسترسی به او مشکل هست؛
و هم میگویند هزینه عمل جراحی او خیلی گران است؛
و من از پس آن برنمیآیم ...
می ترسم این طفل بیچاره و مسکین، خوار و گرفتار شود ...
پس از خدا خواستهام که چاره ای برای این مشکل جلویم بگذارد؛
و کارم را آسان کند!
دکتر آیشان در حالیکه گریه می کرد؛
گفت:
به والله که دعای تو،
هواپیماها را از کار انداخت؛
و باعث زدن صاعقه ها شد؛
و آسمان را به باریدن وا داشت ...
تا اینکه منِ دکتر را بسوی تو بکشاند.
من هرگز باور نداشتم؛
که الله عزوجل با یک دعا،
این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا می کند؛
و بسوی آنها روانه می کند.
وقتی که دستها، از همه اسبابها کوتاه میشود؛
و امید، حتی در تاریکی ها همچنان ادامه دارد؛
فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا میماند؛
و راه ها از جایی که هیچ انتظارش را ندارید؛
باز میشود.
هر جایی که امید ادامه دارد؛
تمام کائنات در راستای خواسته او تلاش میکنند.
گابریل گارسیا مارکز:
باور نمیكنم خدا به كسی بگويد:
" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتری برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو...
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر، اوج احترام به حکمت خداست.
فقط خدا مارا بس است.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ #حلیمه تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابستهترم ... #قسمت_اول روز سخت
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#حلیمه
تو همین لحظه که دلگیرم ازت
از همیشه به تو وابستهترم ...
#قسمت_دوم
برعکس هر روز خوابم نبرد.😏 حساب و کتاب سالهای گذشته امانم رو بریده بود.😢
۸ سال بود که رنگ آفتاب ندیده بودم.🌝
از قبل طلوع تو دخمه چرخکاری می کردم و تنگ غروب دست و پای کج شدم رو تو ایوون تکون می دادم و کمای موقتی داشتم😴 و فردا روز از نو ….😶
حتی فرصت نداشتم مثل دخترهای دیگه برای خودم رویاپردازی و خیالبافی کنم.😇😢
کمترین ایده ای از ایده آل های زندگیم نداشتم.😕 و اون روز برای اولین بار بود که داشتم به چیزی جز تل انباشته ی پارچه های برش خورده ی روی میز چرخکاری فکر می کردم.😔😞
به خودم! به اینکه دارم چه غلطی می کنم و چرا تا حالا غافل بودم.😣😞
به اینکه منم به اندازه ی کارگرهای افغانی بی پناه توی کارگاه بی پناه بودم.😢😩 به اینکه چه روزگار غم انگیزی داشتم.😢😭 به اینکه چقدر خدا من رو از یاد برده بود.😭😭 به اینکه حتی یه دوست نداشتم.🥺🥺 هیچوقت حتی یه لحظه به این فکر نکرده بودم که سگ دو زدنهام تو اون دخمه شده بود ماشین زیرپای خان داداشم. 😣🙁شده بود مغازه ی سر نبش چهار راه ، شده بود ….☹️
اما اون به این فکر می کرد که من سر سفرش یه لقمه نون می خورم. 😮چرا فکر نکرده بود که منم می تونستم مثل هم سن و سالهام الان مشغول مشغله های دخترونه ی خودم باشم😥
ولی به جاش همه ی نگرانیم این بود که تا شب نشده باید ۱۰۰ تا کار دوخته شده تحویلش بدم.🥵
تا قبل از سپیده ی صبح تصمیمم رو گرفته بودم. باید یه چیزهایی تغییر می کرد.😑 اما چه جوری؟! 🤔هیچ ایده ای نداشتم اما دیگه نمی خواستم مثل گذشته باشه.🙄
دیگه نمی خواستم سربزیر و مظلوم به کار کردن بیرحمانه و تباه کردن زندگی بی هدفم ادامه بدم …..😖😩
با این فکرها از اومدن صبح می ترسیدم از اینکه دیگه نباید می رفتم تو کارگاه و از اینکه قرار بود با خورشید روبرو بشم.😳😐
از اینکه باید جواب سربالا می دادم هم بیشتر. کلا از اینکه این عادت ۸ ساله رو قرار بود ترک کنم می ترسیدم.😰😨
همه ی این اولین ها کافی بود تا حتی میل بیرون رفتن از رختخواب رو نداشته باشم.😲😵
ترسناک بود اما نا امید نشدم. 😌 باید یه طوری از زیر یوغ این استثمار ۸ ساله بیرون می اومدم.💪
با وجودیکه همه ی سلولهای وجودم داد می زدند نترس ولی سعی می کردم زمان رو با خودم زیر لحاف دفن کنم.😵
با واقعیتهای روز جدید روبرو شدن لحظه ای فراتر از توانم بود. من هرگز تمرین نکرده بودم برای خودم بجنگم.🙄 ۸ سال بود که تسلیم بودم و شاید توقعی که از خودم داشتم چیزی شبیه به این بود که از یه جوجه اردک🐤 میخواستم شهامت پروزا یک عقاب 🦅رو داشته باشه.
من غرقِ حادثه ای که تو تنهایی دلم اتفاق افتاده بود و خان داداشم دل نگران صندلی خالی من تو کارگاه، اومد و از لب پنجره با آهنگی 🎼که همه ی کارگرها رو صدا می زد صدام زد….☹️😔
حلیمه! حلیمه ! لنگ ظهره! نمیخوای دست بجنبنی؟!😟 هیچ چی نگفتم.😕
دوباره صدا زد و من نفس نفس می زدم زیر لحاف. تا اینکه اومد توی اتاق.😣
چته بچه چرا خفه خون گرفتی؟! بزن کنار بینم این پتو رو!🙁
آروم گفتم ناخوشم خان داداش.🤒 امروز نمیام کارگاه.🙄
گفت: یعنی چته!؟🤔 گفتم: هیچ چی بهتر شم میام!😐
بدون اینکه دلواپسی خاصی برای احوالم داشته باشه 😐
سرازیر شد که بره اما قبل رفتن آخرین امیدم بهش رو آوار کرد رو سرم و گفت: پس تکلیف کارهای انبار شده رو میزت چی میشه! 😖دیگه اشکهام سرازیر شد!😭😭😭
زیر پتو از غربت این غصه که من رو واقعا کارگر خودش می دونست، دوست داشتم که بمیرم ولی صدام رو خفه کردم و گذاشتم که بره!!!!!😢😢🥺🥺
همه ی خوبی این اتفاق این بود که دیگه ترس های صبح رو نداشتم. یکی از اولین ها رو تجربه کرده بودم. با خودم فکر کردم اون بقیه ی دیگه هم نمی تونن از این یکی خیلی سخت تر باشن و خودم رو آماده کردم تا با زندگی روبرو بشم.😑😟
#ادامه_دارد
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
دیر زمانی نیست که دریافتهام
وقتی از کسی کینهای به دل میگیرم، درحقیقت بردهی او میشوم؛
او افکارم را تحت کنترل خود میگیرد؛
اشتهایم را از بین میبرد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را میرباید و لذت کار کردن را از من میگیرد؛
اعتقاداتم را از بین میبرد و مانع از استجابت دعاهایم میگردد؛
او آزادی فکرم را میگیرد و هر کجا که می روم برایم مزاحمت ایجاد می کند؛
هیچ راهی برای فرار از او ندارم.
تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم می شود؛
وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنارم است؛
هرگز نمی توانم احساس شادی و راحتی کنم...
او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می گذارد؛
او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من
می دزدد؛
بنابراین دریافته ام
اگر نمی خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!
خود را در آیینه نگریستم
و دریافتم ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است...
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🚺 خواص درمانی #سُرمه ڪشیدن 👇
🔹گرم شدن چشم
🔹افزایش نور چشم
🔹رفع سردرد و میگرن
🔹پرپشت شدن مژه و ابرو
🔹تقویت مژه و ابرو
🔹جلوگیری از ڪاهش بینایی
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#سماق
سماق لثه را تقویت و از خونریزی معده جلوگیری میکند. بهدلیل داشتن تانن فراوان قابض و پاک کننده معده میباشد
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
تخم شربتی جایگزین قرص های تسکین دهنده میگرن
تخم شربتی سرشار ازکلسیم،منیزیم و زینک(روی)است که برای میگرن مفید است
همچنین حاوی امگا3 است که برای سلامت قلب بسیارخوب میباشد
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🏴 امام زین العابدین (علیه السلام) :
اَلرِّضا بِمَکروهِ القَضا ، مِن اعلی الدَرَجاتِ الیَقینِ
راضی بودن به سخت ترین مقدرات الهی از عالی ترین مراتب ایمان و یقین خواهد بود.
🏴 شهادت حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) بر تمام شیعیان تسلیت باد.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
👇تا آخر بخونید قشنگ👇
#پروردگارم....
در مستجاب نشدن دعاهایم حکمتی نهفته است که خود فقط به آن علم داری.
میدانم دعاهایم میشنوی
واما من در محکمه جهل خویش تو را به براورده نکردن حاجاتم محکوم میکنم...
در مقابل دستهای گشوده شده ام بسوی آسمان آرام در گوش من زمزمه میکنی شکیبا باش بنده ام... در پنهان اموری را برایت کنار گذاشته ام که خوشایند تو خواهد بود...
پروردگارم....
برای نداده هایت شکرگزارم چون میدانم خیر مرا تو فقط میدانی... و برای داده هایت شکرگزارم..... تو مرا #انسان آفریدی...
و چه زیبا نعمتی است این نعمت... مرا انسان آفریدی...
سرور کاینات #جهان...
وهمه چیز درخدمت من
پروردگارم نگذار با ناسپاسی، این داده ات را از یاد ببرم... بگذار تمام امورم را به تو بسپارم... سکان کشتی را تو بدست بگیر... انسانیتم را از من پس نگیر.. پروردگارم بگذار شکرگزار نعمتهای دیده و ندیده ات باشم
و طغیان نکنم به بهانه انسان بودنم...
بگذار همیشه تنها بنده تو باشم...🌹
#یا_رفیق_من_لا_رفیق_له ❤
#فَإِنِّي_قَرِيبٌ 💐
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى كنم {بقره ۱۸۶}
روي پرده خانه كعبه🕋 اين آيه از قران حك شده كه
#نَبِّئْ_عِبَادِي_أَنِّي_أَنَا_الْغَفُــورُ_الرَّحِـــيمُ
و من هنوز و تا هميشه به همين يك آيه دلخوشم ...
بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم
💐اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجلفرجهم💐
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
✅ #خواص_ویتامینها
🔴 #ویتامین_A: برای تقویت بنیه
دفاعی، بینایی، سلامت پوست، رشد دندان ها و کیفیت استخوان ها ضروری است. منابع: میوه ها و سبزیجات نارنجی و زرد رنگ، لبنیات، زرده تخم مرغ، ماهی، جگر، سبزی های دارای برگ پهن و سبز تیره
🔴 #ویتامین_B۱: بیشترین کاربرد آن کمک به متابولیسم و سوخت و ساز است. بخصوص در کارکرد بهینه دستگاه عصبی نقشی مفید دارد. منابع: انواع گوشت، غلات سبوسدار، لوبیا و...
🔴 #ویتامین_B۲: بر تقویت دید چشم، سلامت پوست و سوخت وساز بدن اثرگذار است. منابع: شیر، ماست، غلات سبوسدار، انواع سبزی ها
🔴 #ویتامین_B۳: مفید برای هضم غذا و تقویت دستگاه عصبی. . منابع: مغزهایی چون گردو و بادام، قارچ، انواع گوشت و شیر
🔴 #ویتامین_B۵: کمبود آن سبب اختلال در ساخت و عملکرد هورمون ها و جذب نشدن پروتئین و چربی می شود. نیاز روزانه: ۶ میلی گرم. منابع: کلم بروکلی، گل کلم، گوشت گاو و گوساله، شیر و ماهی
🔴 #ویتامین_B۶: به ساخت گلبول های قرمز، جذب بهتر پروتئین ها و پیشگیری از نارسائی های دستگاه عصبی کمک می کند. منابع: ماهی، سبزی هایی که برگ پهن دارند، ذرت، آووکادو، حبوبات، مغز بادام و گردو، تخم آفتابگردان، موز، ماهی، تخم مرغ و...
🔴 #ویتامین_B۱۲: در صورت کمبود آن به خشکی و ترک پوست دور دهان و اطراف بینی مبتلا خواهید شد. . منابع: شیر، تخم مرغ و...
🔴 #ویتامین_C: سبب جذب آهن و اسیدفولیک، افزایش مقاومت بدن در مقابل عفونت، ساخت جداره رگ های انتقال خون و سوخت وساز بدن شده، نقش آنتی اکسیدان را برای سلول ها ایفا می کند. نیاز روزانه: ۱۰۰ میلی گرم. منابع: انواع مرکبات، سیب زمینی، گوجه فرنگی و سبزی های خام
🔴 #ویتامین_D: کاهش مقدار آن در بدن سبب اختلال در سیستم ایمنی، دردهای ناحیه کمر، پا و لگن، پوکی و شکنندگی استخوان ها و دندان ها می شود. نیاز روزانه: ۱/۱ میکروگرم. منابع: روغن ماهی یا دقایقی نور خورشید صبحگاهی
🔴 #ویتامین_E: کمبود آن باعث کاهش مقاومت سلول های بدن، کیفیت و تعداد اسپرم و همچنین ابتلا به بیماری های گوناگون می شود. نیاز روزانه: ۱۱ تا ۱۵ میلی گرم. منابع: آجیل و تخمه، روغن های گیاهی، بادام زمینی، غلات سبوسدار، سبزی های دارای برگ های پهن و تیره
🔴 #ویتامین_K: مهم ترین نقش آن جلوگیری از لخته شدن خون و کاهش خطر سکته های مغزی و قلبی است. منابع: گوجه فرنگی و سبزی های برگ دار مثل کاهو و گل کلم
🔴 #آهن: کمبود آن ضعف، خستگی، ناتوانی در تمرکز، کم اشتهایی، رنگ پریدگی و تیرگی دور چشم ها را در پی دارد. نیاز روزانه: زنان ۱۵ و مردان ۸ ـ ۷ میلی گرم در روز. منابع: گوشت، تخم مرغ، سبزیجات و...
🔴 #روی: کاهش خارش پوست، ریزش مو، ایجاد خطوط سفید روی ناخن ها، زخم و پیری پوست، همچنین کاهش اسپرم در مردان می شود. نیاز روزانه: زن ها ۷ و مردها ۵/۹ میلی گرم. منابع: غلات سبوسدار، ماهی ساردین، میوه های مغزدار و...
🔴 #سلنیم: فقر سلنیم در بدن سبب عفونت های پیاپی می شود. نیاز روزانه: مردان ۷۵ و زنان ۶۰ میکروگرم. منابع: غلات، ماهی، کشمش، گردو و تخم کدو
🔴 #منیزیم: در صورتی که بدن دسترسی کافی به منیزیم نداشته باشد اختلال در غده پاراتیروئید، شکنندگی استخوان ها و دندان ها، نقص در سیستم عصبی و انقباض های عضلانی، گرگرفتگی، اضطراب و بیقراری رخ می دهد. نیاز روزانه: مردان ۳۰۰ و زنان ۲۷۰ میلی گرم. منابع: بادام، نان سبوسدار و...
🔴 #اسیدفولیک: به ایجاد گلبول های خون کمک کرده، در تقویت عملکرد سلول های روده و معده نقش دارد. منابع: جگر، صدف، حبوبات، دانه های روغنی و ماهی
🔴 #بیوتین: بر رویش و حفظ سلامت مو، ناخن و پوست اثرگذار است. سبب جذب چربی های مورد نیاز و تقویت دستگاه عصبی هم می شود. منابع: زرده تخم مرغ، جگر، انگور، هندوانه، موز، توت فرنگی، سبزی های دارای برگ های تیره.
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
1⃣ حضرت سیدالشهداء علیه السلام نفرمود من با یزید بیعت نمیکنم؛
فرمود: «مِثْلِی لَا یُبَایعُ مِثْلَ یزید بن معاویة»؛ [بحارالأنوار، ج۴۴، ص٣٢۵]
فرمود هرکس آزاداندیش است، حسینی فکر میکند؛ مثل من فکر میکند، زیر بار ظلم نمیرود.
2⃣ امروز هم همینطور است، بیان حسین بن علی علیه السلام همینطور است. امروز کسی که حسینی فکر میکند؛ نه آمریکا را، نه آن #معامله_قرن را، نه #صهیونیست را، هیچکدام را تحمل نمیکند.
3⃣ اگر حضرت فرموده بود من با یزید بیعت نمیکنم شاید فکر میکردند که مخصوص خود اوست. حضرت فرمود: «مِثْلِی لَا یُبَایعُ مِثْلَ یزید بن معاویة»، تا ظهورِ حضرت این اصل حاکم است؛ یعنی کسی که حسینی فکر میکند زیر بار ظلم نمیرود.
4⃣ این است که امام (رضواناللهعلیه) فرمود: انقلاب مدیون کربلاست، پیروزی این نهضت به برکت کربلا و قیام حسین بن علی بن ابیطالب است، همین است.
✍ آیةالله جوادی آملی
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
☘اگر در روز دمنوش برگ به لیمو را دم ڪرده و به صورت ولرم میل ڪنید
☘ اعصاب تان در آن روز آرام شده و استرس و دلشوره از بین می رود.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🍃 #درمان_لکه_بینی
💦🍃جلوگیری از سقط جنین
✍🏻جوشانده برگ درخت انگور که با شیره انگور طبیعی«بمقدارکم شیره استفاده شود» شیرین شده باشد بنوشید.
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#عذاب_شمر_ملعون_در_عالم_برزخ
علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند:
پدرم در آخرین بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این داغ و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.
و اینک یکی از رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم:
ایشان فرمودند: مدت ها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟
و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟!
شب هنگام در عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام.
دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست.
کوزه ها را برداشته و رو به آن محل ها را پر آب کردم تا به خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم.
ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر کسی از دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این حرارت از آتش اوست.
در خواب به من الهام شده بود که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.
حمله شدید به من کرد و من ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت.
چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.
درختان هم خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.
به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند:
خداوند متعال این چنین شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم
---------------------------------------------
📚 منبع:
یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر
برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب:
مهدی فربودی
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─ #حلیمه تو همین لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابستهترم ... #قسمت_دوم برعکس ه
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
#حلیمه
تو همین لحظه که دلگیرم ازت
از همیشه به تو وابستهترم ...
#قسمت_سوم
با وجود همه ی تلاشی که داشتم آسون نبود که چیزی غیر از عادت های گذشته باشم.😮
سایه ی سنگین ترس حرکتم رو کند می کرد.😱 رها شدن از بندهای ۸ ساله که جزیی از من شده بودن زمان لازم داشت.🙁
حتی گاهی ترجیح می دادم بی خیال ماجراجویی شب گذشته بشم🙄 و لابلای تارهای تنیده شده ی عادت، بقیه ی زندگیم رو سر کنم و منتظر باشم تا شاید دست تقدیر لقمه ی لذیذتری تو دامنم بندازه.😌
اگر امروز به فردا می رسید حتی اعتصاب خاموشم رو هم نمی تونستم ادامه بدم. باید چی کار می کردم؟!….🤔
کاش یه راهی بود برای پایان دادن به عمر موجود منزجر متولد شده تو وجودم که حالا دیگه همه ی روحم رو تسخیر کرده بود….😣😞
یه فکری به سرم زد.😳🤔
شاید بهتر بود به روال گذشته بر می گشتم و وانمود می کردم که هیچ اتفاقی نیافتاده و سعی می کردم تدریجا پوسته ی زمخت تسلیم رو از تن و روحم خارج کنم.😩
این راه آسون تری به نظر می رسید. می شد سعی کنم تناسخ رو تجربه کنم و در زندگی دیگرم موجود آزاده تری متولد بشم.😢😕
اما اینبار با هوشیاری باید تصمیم می گرفتم 🤗که قرار بود چی از زیر پوست ضخیم و زشت امروزم بیرون بیاد.🤔
این شیوه حتی راه بهتری بود تا به خودم فرصت بیداری و کنجکاوی بدم. 👌
بالاتر از چرخ های دوزندگی صنعتی دست های معامله هر روز جابجایی های بزرگی انجام می دادن که خمودگی روح تسلیمم نمی گذاشت ببینمشون.😵 حالا باید می دیدم و می شنیدم….🙄
اینطوری احساس سردرگمی کمتری داشتم و از فرصتی که به خودم داده بودم راضی تر بودم.🙂
دیگه نزدیک غروب بود و خاموشی.🌓 خستگی همه ی این چندسال رو تو سرنوشت سازترین روز عمرم یکجا در کرده بودم و خیلی مشتاقانه منتظر صبح فردا بودم.🌝
راه سختی در پیش بود و قوای زیادی لازم داشتم تا بتونم دوباره متولد بشم. .
برخلاف روز گذشته خیلی زودتر از همه خودم رو به کارگاه رسوندم. 😌من اون آدم دو روز پیش نبودم.😌
با یه ولع خاصی می خواستم هیچ چیز از نظرم دور نمونه. 🙄اومدن ها و رفتن ها و هر چی که زیر پوست خشک کارگاه اتفاق می افتاد.
تازه جاگیر شده بودم پشت میزم که خان داداشم پیداش شد. یه کم نگام کرد و گفت: 🤔آفرین دختر!😍 امروز زود جستی!☺️ بجنب! بجنب که دیروزت خسران شد.😊
کنترل خودم رو حفظ می کردم تا اتفاق عجیبی نیافته. من به زمان نیاز داشتم و وقت خوبی برای از کوره در رفتن نبود. 🙃
شروع کردم و خوب گوش می کردم.🙄 چقدر مراجعه کننده زیاد بود.☺️ چطور تا حالا ندیده بودمشون.
اونهایی که کار میاوردن. اونهایی که برای بردن کارها می اومدن. واسطه گرهایی که خرید و فروش پارچه داشتن اونها که نخ میاوردن و ….👌👌
چند هفته ای به همین منوال گذشت. بعضی از آدمها رو تو روزهای متوالی می دیدم ولی بعضی ها رو فقط همون روز اول دیده بودم. سعی کردم اسم هاشون رو به خاطر بسپارم….👌🤔
#ادامه_دارد
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
✨﷽✨
🏴داستان مـعـنوی
✍شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیهالسّلام برمیخورد، به حضرت سلام میداد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پروندهی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی تمام عیار است.
لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیهالسّلام را دید. محکم ایستاد و به ملائکهای که او را میبردند گفت من در دنیا هیچ وقت بدون سلام کردن از این بیرقها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم میآیم.
ملائکه گفتند نمیشود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی.
تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیهالسّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکهی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پروندهی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند.
ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت میروند خیلی تعجّب کردند!
به پروندهی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامهی اعمال آن شخص نوشتهاند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِای کسی که بدیها را به خوبی تبدیل میکنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند.
📚مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
برای تغذیه کودکان از شیر و کیک استفاده نکنید 🥛🍰
نتیجه مصرف شیر و کیک ایجاد توده غذایی غلیظ، فاسد و شیرین است که ترکیبی خطرناک برای بدن خصوصا معده و کبد است❗️
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─
سروش: 👇👇👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇👇👇
Eitaa.com/@raheroshan_khamenei
واتساپ: 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/JFtp3h8hMxj7LYdd4W2tSP
─═ঊ ❥❥🍃⬛🍃❥❥ঊ═─