💛🌼💛🌼💛🌼💛
🌼💛🌼💛🌼💛
💛🌼💛🌼💛
🌼💛🌼💛
💛🌼💛
🌼💛
#دلداده_متحول
#پارت2
فاطمه دختری چادری با قد متوسط و چشم های قهوه ای بود خیلی هم خون گرم و مهربون وقتی رسید بهم گفتم به! خانوم نامزد کردی تحویل نمیگیری!
فاطمه خندید و گفت وا زهرا حرفایی میزنیا
_والا مگه دروغ میگم حقیقت تلخه!
همون موقع سرویس اومد و حرفمون نصفه موند.
سرکلاس با خودکار توی کتاب چشم و ابرو میکشیدم که معلم وارد کلاس شد و گفت آماده باشید میخوام امتحان بگیرم
محکم زدم تو صورتم گفتم وااا مگه امتحان داشتیم
+آره نکنه چیزی نخوندی
_نه والا هیچی نخوندم
+خاک بر سرت کنن که همیشه از دنیا عقبی فقط به چشم و ابروهات برس باشه؟!
_واااا فاطمه این حرفا چیه تو که اینجور نبودی!
+دیگه ایندفعه صبرم سر اومد یعنی چی هیچوقت نمیخونی و از کلاس عقبی اه
صدای معلم اومد و گفت فاطمه و زهرا از هم جدا بشین میخام برگه ها روپخش کنم.
نویسنده:هانیه و حنانه رستگار
#ادامهدارد...
@roman_sara13
@raheyan_nor