⭕️چرا ایران به سوریه کمک کرد به افغانستان نه؟!
"چرا ایران شبیه سوریه و لبنان و عراق و فلسطین و یمن به افغانستان ورود نمی کند؟"
البته این شبهه را کسانی با تعریض گوشه دار مطرح میکنند که تا دیروز زمزمه مدام شان نه غزه نه لبنان بود. حالا چرا یاد آرمان مبارزه با ظلم شدند؟ چون این روزها خناسان و غداران رسانهای، همه معرکهشان در موضوع افغانستان، عملیات روانی بر ذهن مخاطب ایرانی است. احتمالا دقیق شوید تائید می کنید/ بماند بعد.
بااین حال شبهه وارد است و البته مفید. چون یک چارچوب دقیق از سبک تعاملی انقلاب می دهد.
رهبری، نسبت ما و افغانستان را ساده و روان توضیح دادند: "ما مدافع مردمیم" این جمله ساده از محکمات اندیشه سیاسی ماست. در مبارزه با قصاب صهیونیستی نیز کل موضع ایران همین است: رفراندوم. درباره ایران هم نظام اندیشه امامین چنین است: "مشروعیت انقلاب اسلامی از مردم است." زیباست؛ بماند.
ملاک حکمرانی خواست مردم است ولو ناحق بخواهند؛ سرنوشتشان بر گرده خودشان است و لاغیر. بهشت نیز زوری نیست.
✅با این توضیح شبهه از بیخ تعیین تکلیف شده است؛ اما سه اصل برآمده از این مقدمه:
1⃣اصل اول خواست مردم همان دیارست.
سوری و عراقی و فلسطینی اول خودشان ایستادند وبعد هم از ایران مدد خواستند تا مقابل متجاوز قدرت بگیرند. اما در افغانستان دولت با دمپائی فرار کرد و مردم نشستند تا طالبها در کمترین زمان حاکم شوند. حوادث پنجشیر نیز برآمده از یک قوم است و مورد استقبال ملت قرار نگرفت و دلیلی ندارد ایران بغیر از محکومیت آدم کشی، وارد نزاع داخلی قومی و قبیلهای شود.
2⃣اصل دوم خواست ملتهای مجاهد است.
اهمیت جبهه مقاومت اینجااست. برای جمهوری اسلامی خواست ملتهای مستقر در جبهه مقاومت مهم است. اینکه نکند جنگ داخلی ظاهری و باطنش تقابل با خروش ملتها مقابل مجسمه شرارت و ظلم مجسم باشد.
اینجا نیز فرق سوریه و افغانستان است. در سوریه تلاش استکبار برای شکستن خط مقاومت بود ودر افغانستان نزاع پشتون و تاجیک و هزاره و غیره است.
3⃣و در نهایت اصل سوم خواست ملت ایران است.
جمهوری اسلامی اگر در سوریه و عراق با داعش نمیجنگید در کرمانشاه و تهران باید میجنگید. نزاع نیابتی به نفع خاکمان بود، حال آنکه در افغانستان چنین نیست. طالبها نه داعشاند نه وهابی و نه القاعده. حتا خودشان هم یک دست نیستند. نسبت به گذشته و آیندهشان نیز تصویر روشنی نیست. با این حال مهم است که حقوق ایران را به رسمت بشناسند. امنیت مرزها و حق آب هیرمند و جلوگیری از ترانزیت افیون و پرهیز از شیعه کشی و غیره.
حق مردم ایران را باید به رسمیت بشناسند و قدم اول نیز در این راه مذاکره است تا بعد.
✍ محسن مهدیان
#رهبر_معظم_انقلاب
🔹 یک نقطهی مهم در باب تحوّل، استفادهی از خِرد جمعی است و تکیهی بر عقلانیّت که استفاده بشود. از نخبگان خارج از دولت استفاده کنید؛ هرجایی که میتوان از نظر یک نخبهای [استفاده کرد] -بحث جناحهای سیاسی و امثال اینها را بکل در این قضیّه کنار بگذارید- از نظر نخبهها هرچه میتوانید استفاده کنید.
۱۴۰۰/۰۶/۰۶
#تحول
صادقتهرانیزاده@yasfatemii .mp3
3.36M
#حاجصادقتهرانیزاده
『 نماهنگ؛ بالای ِ نی... 🖤•』
حسین بن علی ...
آنچه را که داشت ... داد ...
تا که #هدف_بیداری خود را ...
به کمال برساند ...
بیداری امت ،
از کسانی که امام زمان خود را کُشتند ...
همان هایی که در انتظار #منجی ،
اشک فراق از نبودنش و شوق ز وصالش...
می ریختند ...
و عاقبت با شمشیر های عریان ،
#لبیک گفتند ...
چرا ... نبودنت ...
درد ، ندارد ...؟!
باامامزمانرفیقبشویم ...🌱 '
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیدمصطفیالموسوی
بسمِ الله الرحمٰنِ الرحيم
وفدينا الآلَ بذبحٍ عظيم
من داستهُ الخيلُ بكربلا
وهو صراطُ الحقّ المستقيم...💔
بسم ربّ المنتظَر
موضوع: شرح زیارت جامعه کبیره
جلسه:۵۶
🔸️السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ
«سلام بر حضرات معصومین علیهمالسلام كه جایگاههای معرفت حق هستند»
قبل از آن كه به تفسیر این فراز بپردازیم باید بگوئیم لغت «مَحالّ» به فتح میم و تشدید لام، جمع «مَحلّ» است یعنی مكان حلول و حلول به معنای اقامت است.
وجود مطهر این بزرگواران اسباب و وسیلهی ارتباط میان خالق و مخلوق اند و چنانچه خلقت از وجود ایشان خالی بود حضرت حق چون گنجی مكنون و پنهان باقی میماند.
اگر كسی بخواهد خدا را بشناسد به طور قطع باید به حضرات معصومین مراجعه داشته باشد.
شاعر معاصر شهریار میگوید:
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشایهاربعین...🖤
راه زلفا
روزاولصفر؛ سرحسینرابھدمشقآوردندو بنیامیہآنروزراعیدگرفتند.💔
سهلابنسعدساعدی از صحابی رسولالله گوید:
به بیت المقدس می رفتم.
گذارم بر دمشق افتاد.
شهری دیدم جویهای آب روان
و درختانِ بسیار
و پرده ها و حجاب های دیبا آویخته.
مردم را دیدم شادمانی می کنند
و زنان دف و طبل می زنند.
با خود گفتم:
شامیان را عیدی باشد که ما ندانیم؟
چند تن دیدم با یکدیگر سخن می گفتند.
پرسیدم «شما شامیان را عیدیاست که ما نمیدانیم؟»
گفتند «پیرمرد! گویا تو بیابانی چادرنشینی.»
گفتم «من سهل ابن سعدم. محمد را دیدهام.»
گفتند «سهل!عجب نداری که آسمان خون نمیبارد
و زمین اهلِ خود را فرو نمی برد؟»
گفتم «چه شده؟»
گفتند «این سرِ حسین، عترتِ محمد است.
از عراق ارمغان آورده اند.»
گفتم «واعجبا! سرِ حسین را آورده اند و
مردم شادی می کنند؟»
باز پرسیدم «از کدام دروازه می آورند؟»
اشارت به دروازه ای کردند که آن را
«باب ساعات» می گفتند.
در میانِ گفتگویِ ما،
ناگهان دیدم بیرق های پی در پی پیدا شد
و سرهای بر نیزه.
سرِ عباسِ ابن علی ابن ابی طالب
در پیشِ آنها بود.
نیک در آن نگریستم: گویی می خندید.
.
سواری دیدم بیرقی در دست داشت
پیکان از بالای بیرق بیرون آورده
و سری بر آن بود:
شبیه ترینِ مردم به رسولِ خدا!
پشتِ همه سرها و جلوی زنان بود.
آن را هیبتی عظیم بود و روشنیِ تابان
و محاسنش با اندکی سفیدی و
به زنگِ خضاب شده
گشاده چشم
ابروها باریک و کشیده
پیشانیِ باز
میانِ بینی اندکی برآمده
لبخندزنان
دیدگانش گویی سمتِ افق می نگریست:
سوی آسمان؛
و باد در محاسنِ او افتاده،
به راست و چپ می برد.
گویی امیرالمؤمنین است.
و دیدم از پشتِ سرِ وی
زنانی بر شترانِ بی روپوش سوارند...
ياسينحجازی؛ آه؛ص۴۹۸و۴۹۹🌿!
سهل بن سعد ساعدی؛
در زمان رحلت پیامبر 15 ساله بود و
گویا آخرین صحابی رسولخدا بود که
از دنیا رفت. گفته میشود،
بیش از یکصد سال زندگی کرد...
او خود میگفت بعد از من شما از کسی
نخواهید شنید که بدون واسطه بگوید
"قال رسول الله"