eitaa logo
راه زلفا
72 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
51 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زهیر، عثمانی بود. عثمانی‌ها معتقد بودند خون عثمان بر گردن حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است و به همین دلیل دشمن حضرت بودند. یعنی نه‌تنها به اهل بیت علیهم‌السلام معرفت نداشتند، دشمن هم بودند. زهیرِ عثمانی با آن برخورد حساب‌شده و تحول‌سازی که همسرش با او داشت از این رو به آن رو شد. زهیر نمی‌خواست با حضرت امام حسین علیه‌السلام مواجه شود و بنایش بر این بود که هرجا به ضرورت با حضرت امام حسین علیه‌السلام همراه شد، جایی که امام توقف می‌کرد، او حرکت می‌کرد که آنجا نباشد و تلاش می‌کرد تا با امام روبه‌رو نشود. اما وقتی قاصد آمد و سلام امام علیه‌السلام را رساند و گفت امام می‌خواهند تو را ببینند، خشکش زد و قصد نداشت برود‌! همسرش گفت «سبحان‌الله! پسرِ دختر پیامبر تو را می‌طلبد و تو نمی‌روی؟». چنان این را محکم گفت که زهیر شرمنده شد و در حقیقت در رودربایستی قرار گرفت. با این حرکت همسر تصمیم گرفت نزد امام علیه‌السلام برود. ما نمی‌دانیم چه بین او و امام رد و بدل شده است. وقتی برگشت، دیدند متحول شده و شاد و مسرور بود و گفت «من راه خودم را پیدا کرده‌ام»
سپس رو به همسرش كرد و گفت: تو را طلاق دادم؛ زيرا دوست ندارم از من جز خوبى به تو برسد، من بنا دارم با امام حسين(عليه السلام) باشم و جانم را فداى او كنم. آنگاه همسرش را با مقدارى آذوقه و مال تحويل عموزاده هايش داد تا او را به مقصد برسانند. همسر زهير برخاست و گريست و با او وداع كرد و گفت: خداوند يار و ياورت باشد و براى تو اين سفر را به خير كند و روز قيامت نزد جدّ حسين(عليه السلام) به ياد من هم باش. آنگاه زهير به همراهان خود رو كرد و گفت: هر كسى از شما دوست دارد با من بيايد و گرنه اين آخرين ملاقات ماست! و بعد افزود: ما در «بلنجر» مى جنگيديم و خداوند ما را پيروز كرد: «سلمان باهلى» به ما گفت: آيا به اين پيروزى و به چنگ آوردن غنائم خوشحال و مسروريد؟ گفتيم: آرى. گفت: هنگامى كه محضر سيد شباب آل محمد(صلى الله عليه وآله) را درك كرديد، آن روز به جنگيدن در ركاب او و يارى نمودن او و چيزهايى كه در آن راه بدست خواهيد آورد، بيشتر شادمان خواهيد شد!». «ابراهيم بن سعيد» ـ يكى از همراهان زهير در سفر حج ـ نقل مى كند: «هنگامى كه زهير نزد امام حسين(عليه السلام) رفت: امام(عليه السلام) به او فرمود: «من در كربلا كشته خواهم شد و سرم را «زحر بن قيس» به اميد گرفتن جايزه نزد يزيد خواهد برد ولى يزيد چيزى به او نخواهد داد».
👇👇👇 از زنان دیگری که جزء خاندان حضرت امام حسین علیه‌السلام نبودند ولی از خود عظمت به یادگار گذاشتند، همسر زهیر ابن قین بجلی است که عامل اصلی انقلاب احوال و نجات زهیر از اعماق جهنم و رساندن او به عالی‌ترین درجات بهشت می‌شود درباره‌ی همسر زهیر ابن قین دو نقل است: یکی اینکه همسر زهیر در کربلا هم بود و از اسرا و حتی شاهدان فاجعه کربلاست. اما نقل مشهور این است که زهیر، همسرش را با کسانی که همراه او بود به کوفه بازگرداند و موقعی که می‌خواستند جدا شوند همسر با چشمان گریان گفت «تو در رکاب پسر پیامبر به شهادت نائل می‌شوی. در روز قیامت من را فراموش نکن» و درست هم می‌گفت چون او عامل این تحول شده بود.
از همراهان زهير كسى با زهير نماند، همه رفتند، ولى زهير به امام ملحق شد، و از آنجا كاروان عمرش به سوى كربلا حركت نمود. روز نهم محرم وقتى كه شمر براى قمر بنى هاشم حضرت عباس(عليه السلام) امان نامه آورد و عباس به شدت آن را رد كرد، زهير بن قين نگاهى از سر مهر و ارادت به عباس افكند و گفت: «داستانى برايت بگويم: وقتى پدرت مى خواست ازدواج كند، به برادرش عقيل كه قبيله هاى عرب را مى شناخت فرمود: براى او از طايفه اى زنى انتخاب كند كه به رشادت و جنگاورى شهره باشند، مى خواست فرزندى پيدا كند كه يار حسين او در كربلا باشد. عباس گفت: تو مى خواهى مرا بر يارى برادرم تشجيع كنى (من بيش از اين آماده فداكارى هستم)». غروب تاسوعا هنگامى كه دشمن به يكباره هجوم آورد و عباس با بيست نفر از ياران در برابرشان مى ايستد، از جمله چهره هاى ماندگار در آن صحنه، زهير بن قين است. در آن فرصت، زهير به عزرة بن قيس ـ يكى از كسانى كه براى امام حسين(عليه السلام) نامه نوشته بود ولى اينك در سپاه ابن سعد به سوى خيمه هاى امام حمله كرده است ـ رو كرد و گفت: «اى عزره مراقب باش از آنانى نباشى كه گمراهان را بر كشتن پاك دامنان يارى مى كنند». عزره گفت: اى زهير! تو تاكنون از شيعيان اين خانواده نبودى، بلكه هواخواه عثمان بودى! زهير گفت: «از اين موقعيت كه الان دارم با تو صحبت مى كنم، نمى بينى كه شيعه حسين(عليه السلام) هستم، به خدا سوگند كه من نه نامه اى براى حسين نوشتم و نه پيكى برايش روانه كردم و نه به او وعده يارى داده ام، در راه با او مواجه شدم، موقعيت او را نزد رسول الله(صلى الله عليه وآله) ملاحظه نمودم و در پيشگاه خداوند احساس كردم كه بايد با او همراه گردم و ياريش كنم». بدون شك صحنه اعلان وفادارى اصحاب در شب عاشورا از زيباترين و باشكوه ترين صحنه هاى تاريخ بشرى است. زهير در آن لحظات حساس تاريخى كه امام(عليه السلام) بيعت خود را از يارانش برداشت در جمع ياران برخاست و خطاب به امام حسين(عليه السلام) چنين عرضه داشت: «به خدا سوگند! اى فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! دوست دارم هزار بار كشته شوم و زنده گردم تا تو و اهل بيتت زنده بمانيد».
زهير» با دلاورى تمام جنگيد و از امام دفاع مى كرد. هنگامى كه امام نماز ظهر عاشورا را بجا آورد زهير دستش را روى شانه امام نهاد و به عنوان وداع اين رجز را خواند: «فَدَتْكَ نَفْسي هَادِياً مَهدِيّاً * اَلْيَوْمَ اَلْقى جَدَّكَ النَبِيّا وَحَسَناً وَالْمُرْتَضى عَليّاً * وَذَا الْجَناحَيْنِ الشَّهِيدَ الْحَيّا» (جانم به قربان تو اى هدايت گر هدايت شده (به هدايت الهى)، امروز به ديدار جدّت نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله) خواهم شتافت و با حسن مجتبى(عليه السلام) و على مرتضى(عليه السلام) و جعفر طيار آن شهيد زنده ملاقات خواهم كرد). امام فرمود: «وَأَنَا أَلْقَاهُمْ عَلَى أَثَرِكَ»؛ (من نيز به دنبال تو با آنان ملاقات خواهم نمود).
زهير» به قدرى در اين چند روز متحوّل شد و رشد نمود و مورد اعتماد قرار گرفت كه از ميان اصحاب و ياران در روز عاشورا از ناحيه امام به فرماندهى جناح راست سپاه منصوب شد. او در روز عاشورا خطبه اى غرّاء خواند و در حالى كه سوار بر اسب بود و لباس جنگ پوشيده بود به سپاه دشمن خطاب كرد و گفت: «اى مردم كوفه، از عذاب خدا بترسيد، حق مسلمان بر مسلمان اين است كه برادرش را نصيحت كند، ما هم اكنون برادريم و تا مادامى كه جنگى بين ما رخ نداده است بر يك دين هستيم، (لذا شايسته نصيحت مائيد) ولى اگر جنگى بين ما اتفاق بيفتد آن وقت ارتباط ايمانى ما و شما قطع مى شود. شما يك امت و ما امتى ديگر خواهيم بود، خداوند ما را به وسيله خاندان پيامبرش در مقام آزمونى بزرگ قرار داده است تا بنگرد درباره ذريّه رسول خدا چگونه عمل مى كنيم. من شما را به يارى اين خاندان و رها كردن يزيد و عبيدالله زياد دعوت مى كنم، زيرا شما در حكومت آنها جز سوء رفتار، قتل و كشتار و به دار آويخته شدن و كشته شدن شخصيت ها و بزرگانى چون حجر بن عدى و يارانش و هانى بن عروه و نظاير آنها نخواهيد ديد». سپاه ابن سعد شروع كردند به ناسزاگويى به زهير و جنجال كردن. ولى زهير همچنان ادامه داد: «اى بندگان خدا! فرزندان فاطمه(عليها السلام) به دوستى و يارى سزاوارترند از فرزند سميه (عبيدالله بن زياد). اگر نمى خواهيد فرزندان فاطمه را يارى كنيد لااقل از خداوند پروا كنيد و در قتل آنها سهيم نشويد». «زهير» همچنان سخن مى گفت كه شمر تيرى به سوى او پرتاب كرد و گفت: ساكت باش! خدا صداى تو را خاموش كند. زهير در پاسخ گفت: اى اعرابى زاده، من با تو سخنى نمى گويم تو شايسته هدايت نيستى! من گمان نمى كنم حتى دو آيه از كتاب خدا را بدانى، مژده باد بر تو در رسوايى روز قيامت و عذاب دردناك! شمر گفت: ديگر چيزى به كشتن شدن تو و امام تو نمانده است. زهير گفت: «أَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُني؟ فَوَاللهِ لِلْمَوْتِ مَعَهُ أَحَبُّ اِلَيَّ مِنَ الْخُلْدِ مَعَكُمْ»؛ (مرا از مرگ مى ترسانى؟ به خدا سوگند! در نظر من شهادت در ركاب امام حسين(عليه السلام) بهتر است از زندگانى هميشگى با شما). سپس زهير رو به سپاه كوفه كرد و با صدايى بلند گفت: «اى بندگان خدا! اين مردِ درشت خوى شما را نفريبد، به خدا سوگند! شفاعت رسول خدا هرگز شامل گروهى كه خون ذريّه او را بريزند نخواهد شد». آنگاه مردى از سپاه امام زهير را صدا زد و گفت كه امام حسين(عليه السلام) مى فرمايد: «برگرد كه همانند مؤمن آل فرعون مردم را نصيحت كردى ولى در آنها اثرى ندارد».
همچنین رجزهای او در میدان نبرد به این صورت بود:    انا زهیر و انا ابن القین     اذودکم بالسیف عن حسین ان حسیناً احد السبطین     من عترة البر التقی الذی ذاک رسول الله غیر المین    اضربکم و لا اری من شین من زهیر پسر قین هستم با شمشیر خود از حریم حسین(ع) دفاع میکنم. حسین(ع) یکی از دو نواده رسول خدا(ص) است از خاندانی که نیکی و تقوا زینت آنهاست، و اکنون او فرستاده پاک خدا از دو نسل نبوی است و من شما را می‌کشم و عیب نمی‌دانم.
ظهر عاشورا جان خود را همراه با سعید بن عبدالله سپر نماز امام کرد. پس از نماز در نبردی دلیرانه و کشتن صد و بیست نفر از دشمنان به دست کثیر بن عبدالله شبعی و مهاجر بن او تمیمی به شهادت رسید.
در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: السلام علی زهیر بن القین البجلی القائل للحسین و قد اذن له بالانصراف : لاو الله لایکون ذلک ابداً تررک ابن رسول الله اسیراً  فی ید الاعداء و انجو؟ لا ارانی الله ذالک الیوم. در منابع و مقاتل مانند : تاریخ طبری ج 5 ص 404 الکامل فی التاریخ ج 4 ص 63-64 تاریخ یعقوبی ج 2 ص 244 -245 الارشاد ج 2 ص 101 مقتل الحسین خوارزمی ج 2 ص 20 ارشاد مفید ص 231 و ... به وی اشاره شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدود۴ هزار نفر از زمین و آسمان به رگبار بستن! ۱۷ شهریور، روزی با نام جمعه سیاه، نقطه عطفش در تابستانی رقم خورد که از بهارش اعتراضات مردم ضد رژیم پهلوی شدت گرفت. دوران پهلوی اینجور معترضان را به رگبار میبستن ،حالا تفاله های دوران پهلوی مدعی ازادی بیان هستن !!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 هفده شهریور، از ایام الله است... یادتان نرود که ما یک ۱۷ شهریور داشتیم. ۱۷شهریور از «ایّام الله» است. و باید یادمان نرود این را. آن قدر شهید دادیم و آن قدر خون دادیم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قیام کردند ملت ما و خونشان ریخته شد، لکن پیروز شدیم... ( امام خمینی(ره) | ۱۷ شهریور ۵۸ ) 🔺به مناسبت جنایت رژیم پهلوی در به خاک و خون کشیدن مردم در روز ۱۷ شهریور ۵۷
(۱۱) لب و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی، که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود حسین بن علی علیه السلام برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچ کس به او کمک نکرد. سیری در با رهنمودهای مقام معظم رهبری ♦️با همراه باشید @faatehaan_ir
🌹امام حسین علیه السلام: هر کس تو را دوست بدارد تورا از بدیها نهی میکند و هر کس دشمنت باشد به بدیها تشویق میکند.
🗓سالروز فاجعه ۱۷شهریور 💠رهبرانقلاب امام خامنه ای ‼️اگر العیاذبالله خداوند به جلاد پهلوی مهلت میداد که ۱۰۰مرتبه دیگر مثل ۱۷شهریور را راه بیندازد و هزاران هزار از این مردم را بکشد، از آمریکا و سازمانهای دروغین حقوق بشر، یک کلمه حرف هم علیه او صادر نمیشد؛ اینها با کشتار انسانهایی که در راه اهداف دینی قیام کرده‌اند، مخالفتی ندارند بلکه مشوق‌اند و این بخاطر عمق دشمنی با اسلام است! ۷۰/۲/۱۱ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 تا نیایی گــره از کار بشر وا نشود😔 درد ما💔 جز به ظهور تو مداوا نشود😭 ❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد حدیث غُربت او ناله های زنجیر است چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند 😔 لعنه الله القوم الظالمین ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🏴🗓 روز نوزدهم محرم: آغاز حرکت اسرا از کوفه به شام بنابه یکی از دو نقل، روز نوزدهم محرم الحرام، روز حرکت قافله ی اسرا از کوفه به شام است. 📢 حضرت زینب سلام الله عليها، حضرت امّ کلثوم سلام الله عليها حضرت فاطمه ی بنت الحسین سلام الله عليها و در رأس آنها علیّ بن الحسین، امام سجّاد عليه السلام، با سخنرانی های آتشین و با آن نحوه ی مواجهه با ابن زیاد در دربار او، کاری کردند که شهر کانون التهاب شد. جریان عبدالله ابن عفيف هم پایه ی شورش و حرکت توّابین در همان جا گذاشته شد. در نتیجه ابن زیاد به شدّت نگران از این شد که نکند مردم کوفه بر او بشورند و آنچه که او با آلوده کردن دستان خود به خون پسر پیامبر صلي الله عليه و اله به دست آورده است، از کف او برود؛ لذا به شدّت از حضور قافله ی اسرا در کوفه ناراحت بود. 📜 از طرف دیگر نامه ی یزید حاوی دستور اعزام این قافله به شام، به کوفه رسید. لذا تلاش کرد به سرعت قافله را به‌سمت سوق و حرکت دهد. در روز پانزدهم یا نوزدهم ماه محرّم الحرام این قافله حرکت کرد. ◾️ اسرا در مسیر خود تا رسیدن به شهر شام و در روز ورود به شهر شام در روز اوّل ماه صفر، چه حرکت عظیمی انجام دادند! ◽️ خدمتتان عرض کرده ایم که حرکت اباعبدالله عليه السلام از به مکّه و توقّف چهار ماهه‌ی آن حضرت در شهر مکّه یک کار حساب شده و برنامه ریزی شده برای ایجاد آگاهی در سطح جهان اسلام بود؛ برای اینکه حضرت همه ی مسلمان هایی را که برای عمره به مکّه می آمدند، آگاه می کردند و پیام انقلاب و نهضت عظیمی را که در پیش داشتند، از طریق آنها به اقصی نقاط بلاد اسلامی می رساندند، که این کار قبل از بود. شبیه آن کار هم بعد از عاشورا، از طریق قافله ی اسرا انجام شد. 🚩سربازان مزدور و خونخوار ابن زیاد و یزید، به خاطر اینکه افتخار و پیروزی خود را به رخ مردم بکشانند و شاید هم نسقی از مردم بگیرند و به مردم نشان دهند که اگر کسی بخواهد جلوی یزید پلید ایستادگی نشان دهد، چه بر سر او خواهد آمد؛ این قافله را به‌صورت زیکزاک حرکت دادند؛ یعنی در مسیری که به سمت می رفتند، قافله را به‌سمت هر آبادی و شهری که در مسیر بود، منحرف می کردند و اسرا و سرهای مطهّر شهدا را نمایش می دادند. 📢 اتّفاقاً همین ماجرا بستری بود برای اینکه آل الله از آن استفاده کنند و با سخنرانی-های آتشین در نقطه نقطه ی شهرهای مسیر، بذر اعتراض را بپاشند و بستری برای یک حرکت عمیق علیه حکومت بنی امیّه فراهم کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریر بن خضیر از قبیله بنو مشرق -تیره ای از قبیله همدان- بود;قبیله ای که امیر مؤمنان در باره آن فرمود: «اگر دربان بهشت باشم، اجازه ورود بدیشان می دهم و خوش آمدشان خواهم گفت » ابن خضیر در کوفه می زیست و از بزرگان آن شهر به شمار می آمد. استادفن قرائت در کوفه بود. در عبادت سرآمد مردم شمرده می شد. وزهد و بی علاقگی به دنیا او را از تعلقات جدا کرده بود. به دوراز چشم جاسوسان، راه مکه پیش گرفت. علاقه و عشق به امام(ع) اورا از دیار خود غافل کرده بود. پشت به کوفه و روی به قبله آمال حسین(ع) می رفت. با این که از سنی بالا برخوردار بود،چون جوانان شاداب به نظر می رسید. او که چون بسیاری از کوفیان بر دوراهی امتحان واقع شده بود، راه سعادت را برگزید; سعادت دیدار حسین و جهاد و شهادت در کنار او.بالاخره عبادت و زهد صحیح او را یاری داد و در میان راه یا درمکه به قافله حسینی پیوست; قافله مخلصانی که فقط برای خدا وزنده داشتن دینش به راه افتاده بودند. وقتی چشمان بریر به چهره زیبا و دلربای سالار شهیدان افتاد،اشک شوق از آن سرازیر گشت. یاد امیر مؤمنان علی(ع) افتاد که بیست و پنج سال قبل یاری اش کرده بود. با آغوش گرم قافله مورداستقبال قرار گرفت و منزل به منزل همراه امام حرکت کرد
طبری و ابن اثیر از او با لقب سیدالقّراء و ابن بابویه و فتال نیشابوری با عنوان سرآمد قاریان مردم روزگار خویش یاد کرده‌اند. کتاب منسوب به بریر به نوشته مامقانی بریر دارای کتابی به نام القضایا و الاحکام است که مطالب آن را از قول امیرالمؤمنین علی و امام حسن (ع) نقل کرده است. مامقانی این کتاب را از اصول معتبر شیعه دانسته،
هفت روز بود که به کربلا کوی شهادت رسیده بودند. روز نهم ماه محرم بود و دشمن آماده مبارزه. بریر شاهد بود که امام برای شهادت آماده می شود. او، که شور و شعف تمام وجودش راگرفته بود، با عبد الرحمن بن عبد ربه مزاح می کرد و می خندید.عبد الرحمن گفت: مرا به حال خود واگذار; به خدا قسم، لحظه لحظه مزاح نیست. او، که مقام خود را نزد خدای سبحان می دید، در جواب گفت: به خدا قسم، بستگان من همه می دانند که هرگز اهل شوخی نبوده ام;ولی سوگند به خدا، از آینده خود خوشحالم. به خدا، میان ما وحور العین فاصله باقی نمانده است. تنها مانع، حمله و شهادت است که دوست دارم به زودی محقق شود.
چون عطش حسين(ع) و يارانش به اوج رسيد، برير از امام(ع) اجازه خواست که با دشمن حرف بزند، امام اذن داد و او رفت و نزديک دشمن ايستاد و فرياد زد: اي مردم! همانا خدا محمد(ص) را به حق، بشير و نذير مبعوث فرموده و با اذن خود به سوي خدا دعوت کرد و چراغي روشنگر بود. اين آب فرات است که وحوش و حيوانات صحرا از آن استفاده مي‌کنند آيا رواست پسر رسول خدا(ص) از آن محروم شود؟ آيا پاداش خدمات محمد(ص) اين است؟ گفتند، اي برير! حرف بسياري زدي! بس کن به خدا به حسين(ع) آب داده نخواهد شد. امام فرمود: اي برير بس است. سپس خود حضرت نيم‌خيز شد و بر شمشيرش تکيه کرد و خطبه‌اي ايراد فرمود و طي آن ضمن معرفي خود بر فناي دنيا و عدم فريفته شدن به آن را به مردم گوشزد کردند و لشکر عمرسعد را به پيروي از قرآن و دستورات پيامبر‌(ص) سفارش نمودند.