#تلنگر_صبحگاهی
حاج حسین یکتا میگفتن؛
اون دنیا معلوم نیست برای ما #حضرت_زهرا سلام الله علیها و #امیرالمومنین رو بیارن برای حساب رسی!
یکی از #شهدای_گمنام رو میارن میشه #میزان و اعمال مون رو بر اساس اعمال #شهید خواهند سنجید...
ان شا الله اون دنیا مجلسی تشکیل خواهد شد!
به ریاست شهید #عبدالحمید_دیالمه...
نمایندگانی از جنس چمران، باکری، آوینی، زین الدین، همت، کاظمی، خرازی، بابایی و ...
و سخنگوی هیات رییسه!
جاویدالاثر حاج #احمد_متوسلیان
و #استیضاح خواهند کرد مسئولان خائنی که #درد و #رنج مردم را ندیدند و جیب و #منافع را ترجیح دادند...
ندیدند #آه پسر و دختر جوان کشور را و اسیرِ حزب بازی #کثیف خودشان شدند...
و مُهر #عدم_کفایت را بر پیشانی مسئولانی میزنند که #ذلت به بار آوردند...
مسئولین #کاخ_نشین بی درد...
و آن روز #شهید_بهشتی مصادره خواهد کرد اموال با #رانت تصاحب کردهی نجومی بگیران را به نفع #کوخ_نشینان...
دلمان #شهید_رجایی میخواهد...
که پای شکنجه شدهی خود را در جلسه سازمان ملل به همگان نشان داد و شد سند جنایت #آمریکا...
شهید حسین علم الهدی:
نه چپ، نه راست، صراط مستقیم...
#سه_نقطه
بی تفاوت نباشیم...
به قول شهید آوینی آن که #ادعای شیعه بودن دارد!
قطعا امتحان #کربلا را پس خواهد داد.
°
یه خط مکالمه:
-سلام رفیق
- چند سالته؟
+ بیست و دو!
- تو این بیست و دو سال چندبار رفتی دیدن مولات؟
+ مولام؟ امام زمان؟
- آره، مهدی آقا عج!
+ یه بارم نشده ببینمش!
- جداً؟؟؟
+ خب آره... نمیدونم که کجاست...
- آره تو نمیدونی باید کجا بری...
+ تو چی؟ چند بار رفتی دیدن مولات؟
- زیاد... نمیدونم چند بار!
+ واقعاً؟!
- آره... اصلا بدنیا که اومدم پدرم منو برد
گذاشت میون دستای پیغمبر ص،
خود رسول الله تو گوشم اذان خوند!
+ ولی من از بچگی مولامو ندیدم...
- بزرگتر که شدم با پدرم هرروز مسجد میرفتم
و مولامو زیارت میکردم. امیرالمومنین رو!
سلام میکردم و آقا هم جواب سلاممو میداد
+ من حتی صدای مولامم نشنیدم...
- چند دفعه خونه مولام هم رفتم! با بچه های آقا،
امام حسن و امام حسین سر یه سفره غذا خوردم!
+ خوشبحالت...
- راستی، گفتی یکبار هم مولاتو ندیدیش؟
+ یکبار هم ندیدم...
- تو این بیست و چندسال یکبار هم چشمت
به چشماش نیفتاده؟!
+ نه....
- وای... چه میکنی با این غم رفیق؟!
+ کدوم غم...
- ندیدن مولا اونم این همه سال باید خیلی
درد داشته باشه!!
+ دردشو حس نمیکنم...
- مگه میشه؟!
+ تو تو روزمرگی غرق نشدی که بفهمی میشه
این درد رو هم فراموش کرد...
- یعنی شماها از اینکه آقاتون رو این همه ساله
ندیدید و جونیتون داره تو این سالهای غیبتش
سپری میشه، غصه نمیخورید؟
+ ( بغض گلوشو فشار میده )نه...
- حیف شد...
+ جوونیمون؟
- آره... جوونیتون میره و آقاتونو نمیبینید...
+ شایدم دیدیم!
- آقایی که من میشناسم و ازش شنیدم،
تا همین شما نخواینش، ظهور نمیکنه!
+ ما که میخوایم!
- غرق دنیا شده را جامِ «زیارتِ مَهدی» ندهند!
+ هوم...
- گفتی چندسالته؟
+ بیست و دو!
- (تو دلش) طفلی... بیست و دوسالشه از کنار
روی گل آقاش گذشته و حواسش نیست...
راستی تو چندسالته رفیق؟!
#آه...