نه این که مشتاق شنیدن خبر
شهادت تو باشم و یا اگر کسی
نمیگفت، گمان میکردم تو
حقیقتا در روزی از روزهای پیش
از ظهور خواهی بازگشت؛ نه،
نشستن نامشهید در کنار نامت برای
ما که از سالها قبل به همسایگی
عنوان جاویدالاثر با اسمت
خو گرفتهایم دردناک است.
راستش را بخواهی هنوز هم
زبانم نمیچرخد بگویم ؛
شهید احمد متوسلیان
با این همه اما همیشه در تقابل
تصور شهادت یا احتمال اسارت تو
اولی را ترجیح داده و آرزو کردهام
که ایکاش حاج احمد طبق روایت
برخی شاهدها همان اول کاری به
شهادت رسیده باشد.
دلیلم برای این رُجحان شک و تردید
نسبت به صبر و میزان مقاومت تو
نبود.تو خود در گوش ما خواندهای:
" برای آن چه به آن اعتقاد دارید
ایستادگی کنید، حتی اگر هزینهاش
تنها ایستادن باشد."
و کوچکترین تردیدی ندارم که #تو
حتی در موقعیتاسارت نیز آنچنان
مقتدر و با #صلابت ظاهر میشدی
که بیش از آزار دیدن، بازجو و
شکنجهگرهایت را کلافه، زبون
و مستأصل میکردی.
.
سبب این بود که حتی تصور قاب
اسارت شیر در قفس یا به دور از
طبیعت خود هم برایم دردناک و
ناممکن بود. شیر هر قدر هم در هر
موقعیتی شیر باشد،برای شیربودن
غریدن در میدان، گام برداشتن
با ابهات و ترکاندن زهره حریف و
همآوردهایش با این شمایل و خصایل
آفریده شده است و من حتی دلش را
نداشتم که تورا با محاسنسفید تصور
کنم.اصلا بیشترگریههای من برایسقای
حسین(ع) هم به همین دلیل است.
شهادت که حق عباس بود،
مزد عباس بود.
من بیش از شهادت بابالحوائج علقمه
برای لحظهای که اودیگر دست در بدن
نداشت تا شمشیر بزند و از این رو
هرکس به خود اجازه جسارت میداد
تا جایی که عمود بر فرقش نشست،
گریه میکنم.
تو #سند غرور و #ایستادگی مایی
و دوست دارم تا همیشه تنها تو را
همانطور که بودی، همانطور که به
دست نگارگر هستی نقش شدی،
تصور کنم.
مقتدر،
با صلابت و
ایستاده چون کوه.
.
فرقی نمیکند تو را
جاویدالاثر بخوانند یا #شهید،
تو تا همیشهِ تاریخ زندهِ ابدی هستی
و حاج احمدی که به ما درس ایمان،
ایستادگی و غیرت میدهد...
#حاجاحمدمتوسلیان