eitaa logo
راه زلفا
68 دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دیروز سالروز رضاشاه بود! غروب ۲۵ شهریور آسمان کاخ رنگی گرفته بود و همه در دربار بی‌سروصدا می‌جنبید، اما نه برای فرمان شاه؛ همه چشم انتظار دستور لندن بودند. وقتی فرستادگان انگلیس با همراهی چند چهره ایرانی - همان‌هایی که سالها نان‌شان را از سفره استعمار خورده بودند - وارد شدند خبر را بی‌پرده گفتند: باید همین حالا کشور را ترک کنید! رضاخان جا خورد، اما خشمگین نشد. او که عمری مردمش را زیر فشار نگه داشته و از پشتوانه ملت تهی بود، حالا کسی را نداشت که به یاری‌اش بیاید. زیر لب گفت: خودروی سلطنتی آماده شود. ولی حتى این خواسته هم رد شد. انگار انگلیس می‌خواست یادآوری کند شاه ایران حتی حق سوار شدن بر ماشین خودش را ندارد. راه بندر، طولانی و سنگین بود. هیچ کس به احترام توقف نکرد. مردمی که سال‌ها با خشونت و زور روبه‌رو بودند حالا تنها نظاره‌گر سقوط کسی بودند که به جای تکیه بر ملت به دامن استعمار آویخته بود و همین استعمار بی‌هیچ رحمی او را مثل مهره‌ای سوخته به کناری انداخته بود. وقتی کشتی به سمت آفریقا آماده حرکت شد، شاهی که روزی با ادعای ساختن ایران نوین به قدرت رسید، بی‌هیچ تشریفاتی سوار شد. حتی لحظه‌ای برای وداع با خاک وطنش نصيبش نشد. این صحنه نه فقط سقوط یک فرد که توهینی به یک ملت بود. شاهی که نه پایگاهی در میان مردم داشت و نه دل در گرو آنان، نتیجه اعتماد کورکورانه‌اش به استعمار را چشید. او نه تنها ایران را آباد نکرد که دست بیگانه را برای تحقیر ما باز گذاشت. شاید کسی بگوید از دیکتاتوری‌اش بیزاریم و سقوطش شایسته بود. درست است. اما آنچه زخم را عمیق‌تر می‌کند این است که استعمار در برابر چشم جهانیان، شاه یک کشور مستقل را چون خدمتکاری رانده شده از وطن بیرون انداخت. این تحقیر، فقط نصیب او نشد؛ داغی بود بر پیشانی ایران ... @hamidkasiri_ir