eitaa logo
راه زلفا
72 دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زهری پلید بر جگرش کارگر شده اقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش اب میشود مانند فاطمه بدنش اب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می اورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
زهری پلید بر جگرش کارگر شده اقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش اب میشود مانند فاطمه بدنش اب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می اورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🏴 جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم از نور جامه ای به تنت أیها الکریم ای همدم تو زمزمه های زلال وحی ای جبرئیل هم سخنت أیها الکریم تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود پروانه های انجمنت أیها الکریم نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم اما تو که غریب نواز مدینه ای هستی غریب در وطنت أیها الکریم حتی شهادت تو نداده ست خاتمه بر روضه های دل‌شکنت أیها الکریم مادر نبود تا که ببیند در آن غروب تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم بیرون کشید با دل غرق به خون حسین هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم شد روضه خوان کشته ی مظلوم کربلا تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم آنجا ولی شراره ی غم پر گدازه بود یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
چنان به کینه کمان را کشید سمت کریم که تیر‌ِ خورده به تابوت تا تنش‌ برسد😭 حـرم ندارد، یعنی هنوز می‌ ترسند از ‌اینکه دست توسل به دامنش ‌برسد    ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مهرت به کائنات برابر نمی شود داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
زهری پلید بر جگرش کارگر شده اقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش اب میشود مانند فاطمه بدنش اب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می اورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
تنها تویی که خانه شده قتلگاه تو تنها تویی که قاتل تو بوده همسرت😭 چون تکه پاره ی جگرت را به طشت دید😭 آهی کشید از دل و می گفت خواهرت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
از کودکیت سوختی و شکوه نکردی حالا همه دیدند، ولی سوختنت را هر پاره جگر تکه‌ای از غصه‌ی کوچه است مادر تو کجایی که ببینی حسنت را ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
چنان به کینه کمان را کشید سمت کریم که تیر‌ِ خورده به تابوت تا تنش‌ برسد😭 حـرم ندارد، یعنی هنوز می‌ ترسند از ‌اینکه دست توسل به دامنش ‌برسد    ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هميشه مي کنم با اين سخن عشق حسن مولا حسن آقا حسن عشق❤️ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
زهری پلید بر جگرش کارگر شده اقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش اب میشود مانند فاطمه بدنش اب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می اورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مهرت به کائنات برابر نمی شود داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
از کودکیت سوختی و شکوه نکردی حالا همه دیدند، ولی سوختنت را هر پاره جگر تکه‌ای از غصه‌ی کوچست مادر تو کجایی که ببینی حسنت را ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
تنها تویی که خانه شده قتلگاه تو تنها تویی که قاتل تو بوده همسرت😭 چون تکه پاره ی جگرت را به طشت دید😭 آهی کشید از دل و می گفت خواهرت ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
چنان به کینه کمان را کشید سمت کریم که تیر‌ِ خورده به تابوت تا تنش‌ برسد😭 حـرم ندارد، یعنی هنوز می‌ ترسند از ‌اینکه دست توسل به دامنش ‌برسد    ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هميشه مي کنم با اين سخن عشق حسن مولا حسن آقا حسن عشق❤️    ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مهرت به کائنات برابر نمی شود داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
زهری پلید بر جگرش کارگر شده اقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش اب میشود مانند فاطمه بدنش اب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می اورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مهرت به کائنات برابر نمی شود داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
زهری پلید بر جگرش کارگر شده اقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش اب میشود مانند فاطمه بدنش اب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می اورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در ●➼‌┅═❧═┅┅───┄