هدایت شده از مرکز طراحان راهیان نور
📲 #تصویر_سازی| #مادر_شهید
🔻غم هجران تو را فاطمه(س) دامن گیرد
🔸دریافت با کیفیت
📥http://www.rahianenoor.com/images/docs/files/000014/nf00014288-1.jpg
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_Art
#خاطرات_شهید
🔻خودش دلش میخواست که برود
🔅 با پدرش که حرف میزد معلوم بود چندباری خطر از بیخ گوشش رد شده.
به شوخی چندباری حرف از شهادت زده بود اما بار آخر می گفت دعا کنید اینبار شهید شوم.
بعد از شهادتش هم همه میگفتند که مصطفی خودش میخواست و دعا کرده بود که برود.
می گفتند چرا حرف شهادت را میزنی؟ تو که خانواده خوبی داری.
گفته بود به خاطر دل کندن از خانواده نیست، دلم با عشق دیگری است.
مادر از عشق و علاقه مصطفی میگوید که اگر نبود او را به سوریه نمیکشاند:
"با من از شهادت حرف نمیزد می دانست ناراحت میشوم.
اگر عشق و ارادهاش نبود بار اولی که برگشت دیگر به سوریه نمیرفت اما خودش میخواست که برود.
خودش میخواست که وارد رزم شود.
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
راوی : #مادر_شهید🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
🔻#معرفی_شهدا
#مدافع_حرم پاسدار #شهید_سعید_مسلمی
🔆نام : سعید
نام خانوادگی : مسلمی
محل تولد : اراک
نام پدر: علی
تاریخ تولد: 1370/01/19
تاریخ شهادت: 1394/08/09
محل شهادت: حومه حلب
💬#شهید_سعید_مسلمی به روایت از #مادر_شهید
💠من شش فرزند دارم كه پسرم سعيد متولد سال 70 و آخرين فرزندم بود.
از كودكي خيلي بچه آرام، صبور با محبت و قانعي بود. بسيار با #ايمان بود و نمازش را اول وقت ميخواند.
هميشه با وضو بود.
به من و پدرش بسيار احترام ميگذاشت با اينكه آخرين فرزندم بود ولي از همه فرزندانم بزرگتر بود.
يعني كارهايي ميكرد كه از سنش بیشتر بود
📍ماجرای شفا یافتن شهید
📌مادر شهید مسلمی بیان داشت:
نزدیک #محرم بود، تصمیم داشتم برای پخت نان به روستا برگردم، با خود گفتم اگر خدا بخواهد سعیدم خوب میشود،
در مسیر بازگشت از تهران به #حرم_حضرت_معصومه (ع) رفته، سپس بعد از زیارت به روستا برگشتم،
شب خواب دو بانویی را دیدم که صورتشان پوشیده بود، سعید را در آغوشم دادند و گفتند بفرما حاجیهخانم این هم پسرت، بعد از آن سعید کاملاً بهبودیافته و هیچ دارویی مصرف نکرد.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News