eitaa logo
ستاد مرکزی راهیان نور
29.1هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
157 فایل
.:کانال رسمی ستاد مرکزی راهیان نور کشور:. 🌐 www.Rahianenoor.com اینستاگرام instagram.com/masirenoor_ir سامانه ملی راهیان نور ۲۴ ساعته پشتیبان سفر و آماده پاسخگویی به سوالات شماست: ۰۹۶۳۱۳ فقط ارسال محتوا: @Rahianenoor_official
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️شهیدی که در روز شهادتش تروریست های داعش و فتنه گران سال 88 کف و سوت زدند ...! 🕊شادی روح شهیدمدافع حرم معروف "شیر سامرا" صلوات ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🎙حاج حسین یکتا: 🔻 در حادثه نه دی، شهدا هم در میدون بودند ... ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔻پس کو این در لامصّب 🔅 بچه‌ها یکی‌یکی از خواب می‌پریدند بالا. داد می‌زدند: های مُردم! و شکماشونو می‌گرفتند و می‌دویدند طرف توالت‌‌ها. ده تا توالت بود و جلوی درِ هرکدامشون ده‌‌بیست نفر ایستاده بودند تو نوبت. سروصداشون مقرّو پر کرده بود. کسی هم که از توالت می‌اومد بیرون، شکمشو می‌گرفت و می‌دوید ته صف. 🔅 اکبر کاراته هم مسموم شده بود که یک‌دفعه از خواب پرید بالا. داد زد: های مُردم! های خراب کردم! و دوید به‌طرف ته سنگر. یک‌دفعه پرده‌ای را که دم سوراخ کولر آویزان بود، زد کنار و خواست بره بیرون که با صورت و سینه محکم خورد به دیوار سنگر. داد زد: آخ مُردم! و به خودش پیچید. پرده را کشید و گفت: پس کو این درِ لامصّب؟ ای خدا، عراقی‌ها مسموممون کردند و حالا هم در سنگر رو محکم گرفته‌اند! و بعد دوباره پرده را می‌کشید و می‌گفت: بچه‌ها، پس کو این در لامصّب؟ عابدینی گفت: هی، آقای مسموم! در اون طرفه. این سوراخِ کولره! 🔅 اکبر کاراته -که به خودش می‌پیچید- گفت: خاک بر سرت کنند! حالا که خودمو خراب کردم می‌گی در اون طرفه؟ بعد، از خنده ریسه رفت و دوید به‌طرف در. ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
😊 🔻 تو که چیزیت نشده ... 🔅 بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا! 🔅 تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می‌کنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمی‌گه، این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود! 🔅 بعد توی همان حال که درد مجال نفس‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا. ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
#حديث_روز امام علی علیه‌السلام فرمودند إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا کِتابُ اللهِ آغاز پيدايش فتنه ها پيروى از هوى ها و هوسها و بدعتهايى است که با کتاب خدا مخالفت دارد. خطبه ۵۰
پـــرِ پــروازِ شهادت🕊 گاهی در شلمچہ و طلاییہ باز می‌شود ، گاهی حلب ، گاهی هم در تهران ...! ✍ شهدای فتنه ۸۸ از مظلوم_ترین شهدای انقلاب هستند . 🌹 ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
◽️شهادت نوع را عوض میکند وقت مرگ را عوض نمی‌کند ... ◽️از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند را نصیبتان کند و از دنیا ببرد. °•{مدافع حرم 🕊🌹‌}• ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 | 🔻 لیست گردانُ بده! 🎙 حاج حسین یکتا ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔻 کاش پدرم بود ... 🔅 مسئول ڪاروان شهدا بود ؛ مے‌گفت: پیڪر شهدا رو واسه تشییع مے‌بردن ؛ نزدیڪ خرم آباد دیدم جلو یڪے از تریلےها شلوغ شده ، اومدم جلو دیدم یه دختر 14 ، 15 ساله جلو تریلے دراز ڪشیده ، گفتم : چے شده ؟!! گفتن : هیچے این دختره اسم باباشو رو این تابوت ها دیده گفته تا بابامو نبینم نمیذارم رد بشید ... بهش گفتم : صبر ڪن دو روز دیگه می‌رسه تهران معراج شهدا ، بعد برمیگردوننشون ... 🔅 گفت: نه من حالیم نمیشه ، من به دنیا نیومده بودم بابام شهید شده ، باید بابامو ببینم . تابوت ها رو گذاشتم زمین . پرچمو باز ڪردم یه ڪفن ڪوچک درآوردم ... سه چهار تا تیڪه استخوان دادم بهش ؛ هی میمالید به چشماش ، هے مے‌گفت : بابا ، بابا ، بابا ... دیدم این دختر داره جون میده ؛ گفتم : دیگه بسه عزیزم بذار برسونیم ... گفت : تو رو خدا بذار یه خواهش بڪنم ؟ گفتم : بگو ... گفت : حالا ڪه میخواید ببرید ، به من بگید استخوان دست بابام ڪدومه ؟!!! همه مات و مبهوت مونده بودن ڪه میخواد چیڪار ڪنه این دختر !!! اما ... ڪاری ڪرد ڪه زمین و زمانو به لرزه درآورد ... 🔅استخوان دست باباشو دادم دستش ؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و استخوان دست باباش را میکشید روی سرش می گفت : "آرزو داشتم یه روز بابام دست بڪشه رو سرم" ❗️شما بگید ما چقدر به شهدامون مدیونیم ؟؟؟!!!.... ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News دوستان خود را دعوت نمایید ...
#شهید_گمنام 🔻در دنیا جز نامے و چند عڪسی و یڪ مشت یادگار ظاهراً چیزے از #شهید باقی نمی‌ماند! اما با چشم سِر در منظر حقیقت؛ این #خون شهید است ڪه در شریان‌هاے حیات تاریخے انسان جریان دارد و هیچ فیضے نیست مگر آنڪه با وساطت شهید نزول می‌یابد...! "شهید سید مرتضی آوینی"🌹 ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
خوشبخت آن دلی که گرفتار زینب است عالَم به زیر دِین علمدار زینب است هرکس که حیدریست بدهکار فاطمه ست هرکس حسینی است بدهکار زینب است 🌹میلاد حضرت زینب (سلام الله علیها ) بر همه دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) مبارک 🔅 روابط عمومی و امور بین الملل ستاد مرکزی راهیان نور کشور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔻عجب رازداری هستی! 🔅 پاشو پاشو بریم! اینو اکبر کاراته گفت: راننده‌ی آمبولانس گفت: من از جام تکون نمی‌خورم. اکبر کاراته گفت: چرا؟ راننده گفت: خب دیگه. اکبر کاراته گفت: اگر نیایی، مجبورم به فرمانده بگم! - خب بگو! برو به هرکس دلت می‌خواد بگو. - اکبر کاراته گفت: خب بگو چه مرگته؟ چرا نمی‌آیی؟ راننده گفت: یه رازه. اکبر کاراته گفت: فقط به من بگو. راننده گفت: به کسی نمی‌گی؟ 🔅 - اصلاً. مگه دیونه‌‌ام! من رازدار این مقرم و بچه‌هاش. راننده گفت: قول دادی باشه؟ اکبر کاراته گفت: من امینِ امینم. راننده گفت: پس نمی‌گویی؟ - نه که نمی‌گم. - حتی به فرمانده؟ - آره بابا، به هیچ‌کس. راننده مِن‌مِن‌کنان گفت: راستش من می‌ترسم! هنوز حرفش تموم نشده بود که فرمانده و بچه‌ها رفتند طرفشان و داد زدند: اکبر کاراته چرا نمی‌آیید؟ اکبر کاراته بلند گفت: آخه این راننده‌ی آمبولانس می‌ترسه. 🔅 هنوز حرفش تموم نشده، راننده گفت: عجب رازداری هستی اکبر کاراته ! ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News