🌹🍃سلام بر ابراهیم 🍃🌹
🍃ابوجعفر🍃
"ادامه قسمت سی و هشتم"
🔺راوی:حسین الله کرم، فرج الله مرادیان
بعد ادامه دادند: اين اســير ســه روز است كه مشــغول صحبت است. تمام
اطلاعاتش صحيح و درست است.
از روز اول جنــگ هم در اين منطقه بوده. حتي تمام راههاي عبور عراقيها ،
تمامي رمزهاي بيسيم آنها را به ما اطلاع داده. براي همين آمدهایم تا از كار مهم شما تشكر كنيم. ابراهيم لبخندي زد و گفت: اي بابا ما چيكاره ايم، اين كارخدا بود. فرداي آن روز ابوجعفر را به اردوگاه اسيران فرستادند. ابراهيم هر چه تلاش كرد كه ابوجعفر پيش ما بماند نشــد. ابوجعفرگفته بود: خواهش ميكنم من را اينجا نگه داريد. ميخواهم با عراقيها بجنگم! اما موافقت نشده بود.
مدتي بعد، شنيدم جمعي از اسراي عراقي به نام گروه توابين به جبهه آمده اند.
آنها به همراه رزمندگان تيپ بدر با عراقي ها مي جنگيدند.
عصر بــود. يكي از بچههاي قديمي گروه به ديدن من آمد. با خوشــحالي گفــت: خبر جالبي برايت دارم. ابوجعفر همان اســير عراقي در مقر تيپ بدر مشغول فعاليت است!
عمليات نزديك بود. بعد از عمليات به همراه رفقا به محل تيپ بدر رفتيم. گفتيم:
هر طور شــده ابوجعفر را پيدا ميكنيم و به جمع بچههاي گروه ملحق مي كنيم.
قبل از ورود به ســاختمان تيپ، با صحنه اي برخورد كرديم كه باوركردني نبود. تصاوير شــهداي تيپ بر روي ديوار نصب گرديده بود. تصوير ابوجعفر در ميان شهداي آخرين عمليات تيپ بدر مشاهده مي شد!
سرم داغ شد. حالت عجيبي داشتم. مات ومبهوت به چهره اش نگاه كردم.
ديگر وارد ساختمان نشديم.
از مقر تيپ خارج شــديم. تمام خاطرات آن شــب در ذهنم مرور مي شد.
حمله به دشــمن، فداكاري ابراهيم، بيســيم چي عراقي، اردوگاه اسراء و تيپ
بدر و... بعد هم شهادت، خوشا به حالش!
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
ادامه دارد...
#رمان
#سلام_بر_ابراهیم
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#شهید_رضا_کارگربرزی 🕊🌺
#نماز_شب
نیمه شب از خواب بلند شدم ، دیدم باز رضا مثل هرشب درحال خواندن نماز شب است😊
نمیدونم چرا اون شب برام تماشای رضا فرق می کرد. اصلا یک جورایی محو تماشای رضا شده بوده . مثل هرشب ، آرام و بی صدا با تمام سختی های موجود در منطقه ، رضا یک محوطه امنی برای خودش به نام نماز ساخته بود✅
با تمام جدیت و تحکم اخلاقی ای که داشت ، توی نماز #آرام بود. وقتی نمازش تموم شد و رفت سراغ کارهای مربوطه اش و من ماندم و صبح فردا که خبر شهادت رضا را برایم آوردند.💔
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#نماز_اول_وقت
قنوت سبز نمازم
به التماس درآمـد
چه میشود که مرا ؛
سهمی از دعای تو باشد✨🕊
"شهیدمحمدتقیسالخورده"
اذان صبح بہ افق اهـواز
5:31
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
1_937038773.mp3
زمان:
حجم:
1.82M
روز 138 ام
عزیزان شهدا ! 😊
🌹 دعای عهد فراموش نشه
اگه نخوندی تا قبل ظهر
وقت داری
________________
اگر چهل روز 0⃣4⃣خوندی
ان شاء الله از یاران امام زمان🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهی بود
و ان شاء الله حضرت رو زیارت😍 خواهی کرد
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
14.000.000 صلوات
نذر تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
برای شرکت در این نذر و ختم صلوات
بر روی لینک زیر کلیک کنید
و تعداد صلوات های خود را روزانه تا 14000 صلوات ثبت کنید.
اینجا کلیک کنید و ثبت کنید
در صورتی که امکان مشاهده ندارید
حداقل تعداد 500 عدد را به
خادم الشهید
@jamandehazsoada
اطلاع دهید.
لطفا به اشتراک بگذارید...
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
مصطفی برگزیده خدا🌸🍃
🔸شاگرد اخلاق آیت الله خوشوقت بود. یک بار به حاج آقا گفت:
🔹ذکری به من یاد بدهید که من شهید شوم.
🔸حاج آقا گفته بود؛
الان فقط وظیفه شما این است که آنجا(سایت نطنز) خدمت کنید. خدمت شما در آنجا ظهور آقا امام زمان(عج) را نزدیک می کند.
🔺در کار خیلی اذیت می شد. کارش زیاد بود. کمتر به خانه می آمد اما به خاطر خدا تحمل می کرد.
👈🏻او در لیست ترور منافقین و صهیونیست ها بود.
🔹یک روز صبح بلند شد، دیدم چهره اش برافروخته است!
🔸گفتم: چه شده؟!
نمی گفت اصرار کردم. حال عجیبی داشت.
🔹بعد هم گفت:
در خواب امام زمان(عج) را دیدم. امام به من فرمودند: من از شما راضی ام.
🌷شهید مصطفی احمدی روشن
📘برگرفته از کتاب وصال. اثر گروه فرهنگی شهید هادی
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
شلمچه
درس اول وآخر عشق بود😭😭
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
ذکر روز شنبه:
-یـٰآرَبَّاݪعـٰآلَمین🌱
⊰اِۍپَـروَردگـٰآرجَہـٰآنِـیآں⊱
۱۰۰مرتبہ…
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]