#روح_بیمار #رفاقت_باشهدا
#زیارت_عاشورا
#چند_دقیقه_سر_سفره_شهدا
در روز های سخت زندگی ، مشکلات زیاد بود و بعنوان یک جوان شاید تحمل این همه سختی را نداشتم ،بخاطر ضُعف ایمان هم این ها بود که گاهی ،گلایه می کردم پیش خدا، یا حتی گاهی با هر گره طوری رفتار می کردم که این تمام آستانه تحمل من بود،
با رفتار هایم شاید می گذاشتم شیطان سوار من بشود ، اما نباید می افتاد عادتا
حداقل...
منی که شهدا را دوست دارم، امام حسین را دوست دارم، چه دلیلی دارن وقتی عشق اینها در دِل من هست
این احوال برای من رُخ دهد؟!
احساس میکردم گُم شدم وسط اقیانوسی که خارج از کنترل من هست و وسط این موج های پر تلاطم درحال غرق شدن بودم.
نمی دانم بلد نبودم صدایشان کنم
یا راهش رابلد نبودم
یا اینکه خودم را می زدم به اون راه
وگرنه این همه شهدا به من لطف کردند اجازه دادند دوستشان داشته باشم چطور میشود که نتوانند کمک کنند؟؟
این بود رفاقت ما؟
باید صدایشان کنم باید#بخواهم صادقانه صدا کنم تا به کمک من بیایند..، در همین حین که در حال بَد غرق شده بودم ،دلم شکست
انگار منتظر این گریه ها بودم یا آنها منتظر بودند صادقانه صدا بزنم ؟
نمیدانم!
اما گریه کردم زیر لب می گفتم:
اصلا مگه ما رفیق نیستیم؟
چرا کمکم نمیکنی؟!، پس این چجور رفاقتی هست ؟
منکه همیشه بیادت بودم، همیشه تو ذهنم بودی الان رفیقت اینطوری حالش خرابه؟
کاری نمیکنی ؟! یعنی فقط نگاه میکنی
من بلد نیستم خودمو درست کنم
آخه اگه بلد بودم ، اصلا ازت کمک نمی خواستم ببین هیچی نمی بینیم هیچ راهی جلوم نیست!،
چند روز گذشت..
اقایی را در عالم بیداری دیدم
معلوم بود که خیلی با شهدا رفیق هست!
از اون چفیه ایی که روی گردنش بود
می گفت که خانواده یک شهید به اون دادند، از خادمان شلمچه بود
فکنم روایت گری میکرد ولی حسابی خدمت میکرد،..
گفتم داستان من این است...
گفت: زیارت عاشورا بخون خوب میشی..
با رفیقت هم قهر نکن ضرر میکنی!
و رفت،
راست می گفت من چرا اینها را فراموش کردم؟
زیارت عاشورا...
من خیلی با این زیارت مأنوس نیستم!
داروی حال را داد و رفت...
بعد ها فهمیدم یکی از بنده های خوب خداست ❤️🩹
🌱 «@khodaaa112»